روایت سازی جنگ افروزانه هالیوود / راهگشای دخالت جهانی آمریکا
پارس تودی - صنعت فیلمسازی آمریکا پس از 11 سپتامبر 2001 راهبرد جدیدی را در دستور کار خود قرار داد که تلفیقی از راهبردهای قبلی هالیوود بوده است. راهبرد جدیدی که نتیجه ای به جز نفرت پراکنی و اسلام هراسی در پی نداشته است.
پیش از 11 سپتامبر2001، دشمنان خارجی آمریکا به عنوان «دیگری» اثری دورادور بر این کشور داشتند. «دشمن» در زمانه جنگ، شهرها را ویران میساخت و در دوران جنگ سرد، شهرها را دوپاره میکرد. اما همه اینها جایی در دوردست بود، جایی که بازنمایی آن در سینمای هالیوود گرچه ترحم و ترس برمیانگیخت ولی در نهایت امنیت را تضمین میکرد. اما واقعه 11 سپتامبر، امنیت آمریکا را قابل زخم خوردن نشان داد و زمینه را برای اقدامات امنیتی و نظامی بیشتر از سوی ایالات متحده آمریکا فراهم کرد.
در این دوره تمامی گفتمانهای موجود که پیش از 11 سپتامبر به کار رفته بودند فرا خوانده شدند تا حول گفتمان «مبارزه با تروریسم» گرد هم آیند. این گفتمانهای قبلی عبارت بودند از «ایفای نقش جهانی در جنگ جهانی دوم»، «گفتمان جاسوس بازی حول فضای جنگ سرد» و نهایتاً «گفتمان آرماگدونی، پس از پایان جنگ سرد و پیش از 11 سپتامبر».
آمریکاییها در راستای همین طرحواره ایدئولوژیکی به قطببندی میان خودشان به عنوان «گروه خودی» و دیگران به عنوان «گروه غیرخودی» پرداختند و به هنگام صحبت، از ضمایر «ما» و «آنها» استفاده کردند.
اگر بتوان گفت که گفتمان مبارزه با تروریسم، از سه عنصری کلیدی قربانی، تروریست و قهرمان (مبارز) تشکیل شده است میتوان رد هر سه گفتمان گذشته را در این گفتمان جدید ردیابی نمود.
بازسازی و ایفای نقش جدید جهانی در چهره قربانی شکل میگیرد، جاسوس بازی و دوپارگی در شکل تروریست و نهایتاً گفتمان آرماگدونی در نقش قهرمان (مبارز) دیگر بار به فیلم های هالیوودی باز میگردند. حال باید دید سینمای هالیوود چگونه توانست از دل تمامی این گفتمانها، گفتمان مبارزه با تروریسم را ترویج دهد و اعتبار برای آن فراهم آورد:
1- بازنمایی قربانی
یکی از مهمترین بازنماییهای 11 سپتامبر نشان دادن قربانیان و تأکید بر رنج و درد آنهاست. قربانیان واقعه هم به صورت نشان دادن رنج جانباختگان پیش و حین واقعه بود و هم نشان دادن رنج بازماندگان و خانوادهها از فقدان جانباختگان. به این سبب نیاز مبرم بر این بود تا رنج خصوصی قربانیان را به رنجی عمومی بدل کنند و آیین سوگ را در سپهر عمومی به اجرا گذارند.
شهادت دادن رسانهای راهی بود که با آن میشد رنج خصوصی را به رنجی عمومی بدل کرد.از این رو هرکسی میتوانست یک قربانی باشد. همدردی تمام کسانی که با پسر بچه فیلم « بیش از حد نزدیک و فوق العاده بلند(2011)» روبهرو میشوند نیز همان بازسازی و اجتماع گرایی دوران جنگ را به خاطر میآورد و درست مثل دوران جنگ، بر اجتماع گرایی تاکید میشود.
2- بازنمایی دشمن (دیگری)
یکی از مهمترین بازخوردهای «دیگری» در سینمای پس از 11 سپتامبر، در قالب به تصویر کشیدن عرب/ مسلمان بروز یافت. فیلمهای پرشماری چون Body of Lies (2008), Charlie Wilson’s War (2007), Rendition (2007), Hidalgo (2004), Syriana (2005) و (2008) Man Iron همه با محوریت شخصیت های عرب و یا مسلمانی تداعی شدند که در قالب تروریستی به آمریکا یا شخصیت هایی آمریکایی حملهور میشوند. این در حالی است که جنبشهای تروریستی منسوب به مسلمانان در مقایسه با اکثریت قریب به اتفاق جنبشهای اسلامی غیرخشن و غیرتروریستی، اقلیت کوچکی به حساب میآیند.
3- بازنمایی قهرمان
قهرمان (مبارز) در گفتمان مبارزه با تروریسم پس از 11 سپتامبر، صاحب ویژگی ابرقهرمانی و شکست ناپذیری نیست که از همگان متمایز باشد بلکه فقط کافی است حامل نشانههایی باشد تا بتواند یک ایدئولوژی مشخص را منتقل کند. ایدئولوژیای که باید توسط همه قهرمانان پس از 11 سپتامبر منتقل میگردید انتقامجویی و قربانی شدن برای میهن بود. در فیلم «سی دقیقه پس از نیمه شب(2012)» که داستان تعقیب و کشتن اسامه بن لادن است، تنها محرک قهرمان داستان، که زنی معمولی اما پیگیر است، حس انتقامجویی و وطنپرستی اوست.
با کنار هم نهادن این سه مولفه، روایت مورد نظر آمریکایی از واقعه 11سپتامبر و وقایع بعد از آن کامل شد. روایتی که با تصویری از تروریستهای عمدتاً عرب/مسلمان، حلقه گفتمان مبارزه با تروریسم را به وجود آورد و باعث گسترش اسلام هراسی مطلوب آمریکا شد.
و این همه، روایاتی ساخت برای توجیه جنگ افروزی، توسعه طلبی و مداخلات پیاپی آمریکا و غرب در جهان اسلام.
این مطلب برگرفته از مقاله (بازنمایی «دیگری» در سینمای هالیوود پس از عصر 11 سپتامبر 2001) است که در فصلنامه علمی مطالعات خاورمیانه منتشر شده است.
عبارات کلیدی: اسلام هراسی هالیوود ، هالیوود پس از 11 سپتامبر ، اسامه بن لادن ، مبارزه با تروریسم