اسلام به زبان ساده(2)؛
(last modified Tue, 10 Jun 2025 10:54:14 GMT )
خرداد ۲۰, ۱۴۰۴ ۱۴:۲۴ Asia/Tehran
  • اسلام به زبان ساده(2)؛

آیا دین دار بودن برای آدمی یک ضرورت است؟

از نگاه قرآن، فطرت انسان، او را به خداپرستی و آشنایی با اصول زندگی بهتر، هدایت می کند. فطرت، نیروی منحصر به فرد و منشاء بسیاری از گرایش ها و جاذبه های ستوده در انسان است. دانش طلبی، حقیقت جویی، عدالتخواهی، عواطف بشری، اخلاقی و گرایش به پرستش، از گرایشات فطری انسان است. حال اگر میل به دینداری و پرستش، از راه درست ارضاء نشود، بشر به کجراه می رود و از حقیقت بازمی ماند.

پیامبران الهی آمدند تا راه درست بندگی را به بشر آموزش دهند. آنها که به منبعی فراتر از عقل و حس و تجربه وصل بودند از جانب خدا اموری را به انسان تعلیم دادند که آگاهی بر آن، جز از طریق وحی امکان پذیر نبود. این تعالیم الهی معنا و درک درستی از زندگی برای انسان ایجاد کرد.

با وجود تعالیم ارزشمند پیامبران الهی، انسانهای زیادی هنوز از خود می پرسند که معنا و مفهوم زندگی چیست؟ دردها، رنجها و سختیها در این جهان، چه معنایی دارند؟ و در مجموع آیا جهان ارزش زیستن را دارد یا نه؟ نوع پاسخ به این پرسشها، جهت و هدف زندگی را تعیین می کند. و درست در پاسخ به این سوالات است که نقش دین پررنگتر می شود. دین، خلأهای فکری و ایدئولوژیکى انسان را با آموزه های صحیح و منطقی پر مى کند و انسان را به اهدافی والا و ارزشمند تجهیز می کند. نقش دین در زندگی بشر، مشابه نقش قطب نما در کشتی است. یعنی در دریای متلاطم زندگی، دین جهت صحیح و راه رسیدن به ساحل نجات را می نمایاند.

دین تعریف مشخصی از رابطه انسان و خدا ارائه می کند و مبداء و مقصد را به انسان نشان می دهد. کارل گوستاو یونگ (Carl Gustav Jung) روانپزشک و اندیشمند سوئیسی می نویسد: «در میان بیمارانی که در نیمه دوم عمرم با آنها مواجه شده ام، مشکل همه آنها درنهایت مربوط به یافتن یک نگرش نسبت به زندگی بود. آنها در واقع تعالیم ادیان و معنای زندگی را نیافته اند.»

ویژگی دین این است که به میل فطری بشر برای بقا و جاودانگی، توجه دارد و به او اطمینان می دهد که نیستی در کار نیست ومرگ، تنها پلی است که انسان را از این جهان به عالم برتر و بزرگتر منتقل می کند.

ترس از مرگ، به تمایل بشر به جاودانگی باز می گردد. حتی تصوّر مرگ، انسان را پریشان و مضطرب می کند. کسانی که حقیقت آدمی را چیزی جز وجود جسمانی او نمی دانند و بر این باورند که زندگی انسان در حیات دنیوی او خلاصه می شود، مرگ را نیست شدن می پندارند.

درحالی که دین تفسیر متفاوتی از حیات و مرگ ارائه می دهد. در فرهنگ دینی، انسان با مرگ از این جهان به سرایی ابدی که در آن جاودانه است، منتقل می شود. دین انسان را متوجه زندگی ابدی در آخرت می کند و به او یاد می دهد که چگونه در این جهان زندگی کند که در زندگی ابدی خود در آسایش باشد.

از عواملی که همواره آسیبهای زیادی را در بر دارد، لجام گسیختگی غرایز، خودخواهی ها و تمایلات سرکش نفسانی است. این عوامل چنان نافذ و تاثیرگذارند که اغلب انسانها را تحت تاثیر قرار می دهند. اما ایمان پاک و زلال که ارمغان دین برای بشریت است، او را از اسارت هواهای سرکش نفسانی رها می سازد و به وی قدرت بازدارندگی دربرابر کجی ها و انحرافات می بخشد. داستایوفسکی نویسنده مشهور روسی می گوید: «اگر خدا نباشد، همه چیز مباح است.» این بدان معنی است که غیر از ایمان به خدا و تعالیم متعالی دین، هیچ عامل دیگری نمی تواند نفس سرکش انسان را مهار و او را از کارهای خلاف و ضد اخلاق باز دارد.

دین نه تنها غرایض و شهوات را کنترل می کند بلکه در دل تمام تعالیمش، امید و حرکت نهفته است. امید به آینده ای پر از عدالت و امنیت و حرکت و تلاشی دائمی در زندگی.

تمام تعالیم و آموزه های دین، نهال خوش بینی و رضایت را در عمق جان آدمی می نشاند. انسان مومن خداوند را همواره عادل ترین می داند و آینده جامعه بشری را سرشار از امنیت، عدالت و روشنی می بیند.

به تعبیر آیت الله مکارم شیرازی، اندیشمند و مفسّر قرآن:

«مذهب تکیه گاه مؤثرى براى مبارزه با حوادث سخت زندگى و پیشگیرى از واکنش هاى نامطلوب یأس و نومیدى است که به هنگام برخورد با مشکلات و بن بست هاى زندگى به انسان دست مى دهد. یک فرد مذهبى، با ایمان راسخ به خدا که مبداء بى پایان علم و قدرت است و با اتکاء و استمداد از لطف او، دربرابر هیچ مشکلى خود را تنها و ناتوان نمى بیند. او با ایمان به اینکه هر بن بست و مشکلى با حمایت بى دریغ خدا از بندگانش، حل شدنى است، هرگونه عوامل نومیدى را از خود دور مى کند. به همین دلیل کمتر موردى مى توان یافت که افراد مذهبى، به واکنشهای حادی نظیر خودکشى، هیجان هاى عصبى و بیمارى هاى روانى که نتیجه ناامیدى و احساس شکست در زندگی است، گرفتار شده باشند.»