ایران نه‌فقط از لحاظ نظامی، بلکه از نظر فلسفی غرب را به چالش می‌کشد
https://parstoday.ir/fa/other_news-i17380
پارس‌تودی- بزرگ‌ترین چالش غرب در مواجهه با ایران نه نظامی است و نه دیپلماتیک؛ بلکه شناختی است.
(last modified 2025-07-24T09:59:12+00:00 )
مرداد ۰۲, ۱۴۰۴ ۱۱:۴۸ Asia/Tehran
  • ایران نه‌فقط از نظر نظامی، بلکه از نظر فلسفی غرب را به چالش می‌کشد
    ایران نه‌فقط از نظر نظامی، بلکه از نظر فلسفی غرب را به چالش می‌کشد

پارس‌تودی- بزرگ‌ترین چالش غرب در مواجهه با ایران نه نظامی است و نه دیپلماتیک؛ بلکه شناختی است.

وب‌سایت middleeastmonitor اخیرا در مطلبی به قلم «پیمان صالحی» نوشت: پس از گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب اسلامی، هنوز هم روشن است که بسیاری از سیاست‌گذاران غربی ایران را درک نمی‌کنند. اما شاید مسئله فقط ایران نباشد. مشکل اصلی مربوط به محدودیت‌های یک جهان‌بینی مبتنی بر این پیشفرض است که هنجارهای لیبرال را جهان‌شمول و قابل تعمیم به همه‌ جوامع می‌داند.

امروزه ایران صرفا کشوری در تضاد با غرب نیست. بلکه نماینده‌ی گفتمانی سیاسی است که در کوره‌ «خاطره‌ استعمار»، «انقلاب» و «انزوای بین‌المللی» شکل گرفته است. گفتمانی که نه‌تنها از میان نرفته، بلکه اکنون پژواک آن از دمشق تا کاراکاس، از بیروت تا صنعا شنیده می‌شود. در حالی که رسانه‌های غربی اغلب ایران را به موشک‌ها، سانتریفیوژها یا نیروهای نیابتی تقلیل می‌دهند، جمعیت رو‌به‌رشدی در جهان جنوب، آن را چیزی فراتر می‌دانند: «یک منطق جایگزین».

این منطق جایگزین پس از رویدادهای ژوئیه ۲۰۲۵ آشکارتر شد؛ زمانی که اسرائیل حمله‌ای غافلگیرانه به خاک ایران انجام داد و شماری از فرماندهان و دانشمندان ایرانی را هدف قرار داد. در حالی‌که این حمله جهان را در شوک فرو برد، پاسخ ایران معادله را تغییر داد. تنها در عرض چند ساعت، تهران زیرساخت‌های فرماندهی خود را بازسازی کرد و حملات تلافی‌جویانه‌ای به مواضع اسرائیل و همچنین پایگاه آمریکایی «العدید» در قطر انجام داد. این اقدام نه‌تنها حرکتی نظامی بلکه اقدامی نمادین بود: ایران نقش بازدارنده‌ منفعل را نمی‌پذیرد.

برای دهه‌ها، رسانه‌های غربی ایران را منزوی، غیرعقلانی یا غیرقابل پیش‌بینی نشان داده‌اند. اما واکنش به حملات ژوئیه چیز دیگری را نشان داد. رفتار ایران صرفا یک اقدام ژئوپلیتیکی نیست، بلکه مفهومی فلسفی درون خود دارد. برای نخستین‌بار در نظم پس از جنگ سرد، یک دولت غیرغربی تحت فشار شدید، به‌صورت آشکار منطق امنیتی غرب را با جهان‌بینی‌ای متمایز و جایگزین به چالش کشیده است. هویت سیاسی ایران بر پایه گفتمانی منسجم استوار است؛ گفتمانی که بنیان‌های فلسفی نظم بین‌الملل لیبرال را به چالش می‌کشد و مشروعیت اخلاقی این نظام را زیر سوال می‌برد.

نقد ایران، نقدی اخلاقی است: نقدی بر سلطه‌طلبی، هژمونی و پیش‌فرض برتری فرهنگی. مخالفت ایران با نظم غربی فقط ریشه در ژئوپلیتیک ندارد، بلکه در ردّ عمیق اخلاقی پایه‌های آن نهفته است؛ آن‌گونه که بی‌عدالتی ساختاری را در نهادهای بین‌المللی می‌بیند. از سوی دیگر، ایران اخلاق اسلامی مقاومت را با محاسبات راهبردی و واقع‌گرایانه در هم می‌آمیزد. نتیجه‌ این ترکیب، شکل‌گیری نظامی است که هم دارای ایدئولوژی و هم انعطاف‌پذیر است؛ یک «دولت مقاوم» با دستور زبانی خاص خود.

از آمریکای لاتین تا غرب آسیا، اکنون روایت ایران از حاکمیت، کرامت و ضد‌یت با امپریالیسم طنین‌انداز شده است. سیاست‌گذاران غربی اغلب این نفوذ را تبلیغات یا نمایش ایدئولوژیک می‌نامند. اما بسیاری در جنوب جهانی، ایران را طرد‌شده نمی‌دانند. بلکه آن را نماد مقاومت در سیستمی می‌دانند که اغلب ناعادلانه به‌نظر می‌رسد. اگر نهادهای چندجانبه به‌جای اجرای عدالت، تبدیل به ابزارهایی برای اعمال سلیقه شوند، قدرت و مشروعیت خود را از دست خواهند داد. برای بسیاری خارج از دنیای آتلانتیک شمالی، این وضعیت نتیجه‌گیری نگران‌کننده‌ای را به دنبال دارد: «حقوق بین‌الملل بی‌طرف نیست، بلکه سیاسی است».

بزرگ‌ترین چالش غرب در مواجهه با ایران نه نظامی و نه دیپلماتیک؛ بلکه شناختی است. اکثر تحلیل‌های غربی همچنان ایران را با عینک‌های قدیمی می‌بینند: جنگ سرد، تروریسم یا اشاعه‌ی هسته‌ای. اما جهان کنونی به‌طور فزاینده‌ای تحت تأثیر بازیگران غیرغربی، هویت‌های تمدنی نوظهور و بی‌اعتمادی عمیق به نهادهای غربی قرار دارد. غرب برای حرکت به جلو، نیاز به نقشه‌ای جدید دارد که جایگاه گفتمانی ایران در جهان را به رسمیت بشناسد. در غیر این‌صورت چنانچه غرب همچنان به انکار مشروعیت (یا حتی وجود) چشم‌اندازهای رقیب ادامه دهد، نه‌تنها با شکست دیپلماتیک روبه‌رو خواهد شد، بلکه در انزوای عمیق‌تر اخلاقی و سیاسی فرو خواهد رفت.

 

MGH