پروپاگاندا و قدرت رسانه (1)؛ اشکهایی که جنگ به راه انداخت
-
روایتسازی جعلی از سربازان عراقی نایره الصبح، دختر سفیر کویت در واشنگتن، به بهانهای برای عملیات «طوفان صحرا» تبدیل شد.
پارستودی- اشکهای دختر سفیر کویت در کنگره آمریکا، در سال 1990 نمونهای بارزی از قدرت رسانه در به ثمر نشستن تبلیغات سیاسی بود؛ تبلیغات سیاهی که به جنگی خونین در منطقۀ غرب آسیا انجامید.
دختری پانزده ساله با چشمانی اشکآلود و صدایی لرزان مقابل کنگره آمریکا میایستد. او از سربازان عراقی میگوید که نوزادان را از دستگاه بیرون کشیدند و روی زمین سرد بیمارستان رها کردند تا بمیرند. این تصویر در اکتبر 1990 میلادی، قلب میلیونها آمریکایی را فتح کرد و به بهانهای برای عملیات «طوفان صحرا» تبدیل شد. اما حقیقت چه بود؟ «نایره الصباح» دختر سفیر کویت در واشنگتن بود. او جلوی چشم میلیونها نفر، روایتی را از جهان خارج بیان کرد که توسط یک شرکت روابط عمومی آمریکایی طراحی شده بود.
این داستان، یکی از بارزترین نمونههای «پروپاگاندا» در تاریخ معاصر است؛ هنر جهتدهی به افکار عمومی از طریق روایتسازی هدفمند. پروپاگاندا لزوماً دروغ نمیگوید، بلکه با گزینش هوشمندانه بخشی از واقعیت و حذف بخش دیگر، تصویری میسازد که مخاطب را به نتیجهای از پیش تعیینشده برساند. پروپاگاندا به این معنا، سه نشانه دارد:
- تکرار شدید: پیام آنقدر تکرار میشود که به «حقیقت بدیهی» تبدیل شود.
- احساسبرانگیزی: از ترس، خشم یا همدردی برای دور زدن عقلانیت استفاده میکند.
- قطبسازی: جهان را به «ما»ی قهرمان و «آنها»ی شیطانی تقسیم میکند.
در ماجرای نایره، رسانههایی مانند NBC و ABC به ابزار این پروپاگاندا تبدیل شدند. آنها با پوشش احساسی و نمایش سکانسهای دراماتیک، روایتی ساختند که به ادعای بعضی منابع منجر به کشته شدن بیش از 3500 غیرنظامی و 24000 نظامی عراقی شد. این ماجرا تنها یک نمونه روشن از تبلیغات سیاه است که گذر زمان، دروغ بودن آن را ثابت کرد؛ موضوعی که بارها و بارها تکرار شده است. از این رو، در عصر اطلاعات هر روایت رسانهای قدرتمندی را باید با این سه پرسش سنجید:
- چه کسی این روایت را ساخته؟
- از گفتن چه حقایقی خودداری شده؟
- چه کسی از پذیرش این روایت سود میبرد؟
پروپاگاندا تفاوت چندانی با جادوگری ندارد؛ هر دو هنر «انحراف توجه» هستند؛ جادوگر با حرکت سریع دست، پروپاگاندیست با حرکت هوشمندانه حقایق.
MPN