6 راهبرد محکوم به شکست که اسرائیل تاکنون انتخاب کرده است
پارستودی- رژیمصهیونیستی در ابتدای جنگ با حمایت گسترده امپراتوری رسانهای غرب و مظلومنمایی مدتی نقشههای خود را پیش برد و خود را پیروز و محق صحنه نبرد ناجوانمردانه معرفی کرد، ولی در ادامه شدت بالای جنایات و توحش به حدی رسید که رسانههای افراطی طرفدار آنان نیز از ترس ازدسترفتن مرجعیت رسانهایشان حمایت خود را کاهش دادند.
چند روزی از سالگرد عملیات ۷ اکتبر میگذرد. برخیها به ارزیابی طرف پیروز یا مغلوب جنگ در یک سال گذشته میپردازند. ظاهرا برخی اقدامات تاکتیکی همانند ویرانسازی اماکن، انفجار پیجرها، شهادت برخی فرماندهان و چهرههای سیاسی و حمله به برخی اماکن، این ذهنیت را برای شماری ایجاد کرده که رژیم اسرائیل تاکنون دستاورد بیشتری داشته است. به گزارش پارستودی، «اصغر زبرجدی» تحلیلگر مسائل بین الملل در سرمقاله روزنامه جام جم با رد قاطع این ادعا به شکستهای راهبردی اسرائیل در این زمینه پرداخته است که موارد مهمی از آن را در اینجا میخوانیم:
راهبرد نخست وانمودکردن به پیروزی است. برخی اندیشمندان دنیای امروز را دنیای القای رسانهای مینامند. جنگی که در آن پیروزی در صحنه نبرد متعلق به کشوری است که توان القای بالایی داشته باشد. ماجرا اصلا حق یا باطل نیست، بلکه قدرت تاثیرگذاری در افکارعمومی است. رژیمصهیونیستی در ابتدای جنگ با حمایت گسترده امپراتوری رسانهای غرب و مظلومنمایی مدتی نقشههای خود را پیش برد و خود را پیروز و محق صحنه نبرد ناجوانمردانه معرفی کرد، ولی در ادامه شدت بالای جنایات و توحش به حدی رسید که رسانههای افراطی طرفدار آنان نیز از ترس ازدسترفتن مرجعیت رسانهایشان حمایت خود را کاهش دادند و بهطور عملی تبلیغات علیه خود رژیم بازگشت و امروز رژیم در بدترین شرایط در افکارعمومی جهان قرار دارد.
راهبرد دوم حذف رهبران شبکههای مقاومت است. در برخورد با شبکههای معترضین و گروههای مسلح حذف رهبران موجب تضعیف جریان و ازبینرفتن آن میشود، ولی این موضوع در خصوص جریان مقاومت انتخاب بسیار غلطی است. مقاومت هم انگیزه بالای معنوی، ارزشی، ملی و بینالمللی دارد و هم در این سالها ساختارمند و تشکیلاتی شده است. نمونه آن عدمموفقیت رژیم در ازبینبردن کامل حماس و حذف رهبران و فرماندهان لایههای گوناگون آن در یکسال گذشته بوده است و عملا این راهبرد شکستخورده موجب بازتولید رهبران جدید شده است.
راهبرد سوم ایجاد منطقه حائل در اراضی اطراف سرزمینهای اشغالی است. ایجاد فاصله و خالی کردن گروههای مقاومت از نظر فیزیکی و سرزمینی، نوعی فهم غلط از مقاومت است. ایجاد فاصله در سرزمینی که متعلق به اشغالگر نیست بازیکردن در زمین مقاومت است.
راهبرد چهارم توزیع بحران به منطقه و جهان برای شریککردن دیگران در هزینههای جنگ است. این تصمیم از جنس تاکتیک است، نه راهبرد! شاید در ابتدای امر کشورهابرای جلوگیری ازبحران کوتاه بیایند، ولی بیتردید تبدیل به مسأله حیاتی و استراتژیک آنها میشود و ناچارند برای حل ریشهای آن اقدام کنند. تاکنون روشهای غیراصیل و تصنعی صلح مورد پذیرش منطقه قرار نگرفته و به نظر میرسد اثر این راهبرد آن خواهد بود که در آینده جمعکردن بساط رژیم تنها راهحل اجماعی کشورهای منطقه باشد.
راهبرد پنجم رژیم روش مزورانه قراردادن مردم در برابر مقاومت و شکلدادن دوگانههای مختلف است. او در تلاش است مقاومت را باعث و بانی فقدان آرامش و صلح در منطقه معرفی و چهره مقاومت را که ریشه مردمی دارد تخریب کند. او از این نکته غفلت کرده که آگاهی مردم نسبت به گذشته بسیارمتفاوت شده و آنها دقیقا میدانند ریشه بحران در منطقه غده سرطانی و منحوس رژیمصهیونیستی است. انتخاب این راهبرد باعث شده که جریانات مردمی درمنطقه وجهان علیه رژیم اسرائیل شکل بگیرد و سرعت این جریانات به حدی است که حکام عرب نگران شکلگیری اعتراضات جدی مدنی علیه آنها بهدلیل عدم حمایت از فلسطین و در نتیجه تزلزل جایگاهشان هستند.
راهبرد ششم گستردهکردن جنگ است. این رژیم حتما میداند که فاقد عنصر عمق راهبردی است، ولی جبهه مقاومت گسترده و دارای عمق راهبردی وسیع از ایران تا یمن است. از این رو با تکیه بر نیروی هوایی اقدام به عملیاتهای تاکتیکی با اثرات محدود میکند، ولی بهخوبی میداند نبرد اصلی روی زمین است و هنوز کار به روی زمین نکشیده و تمام وحشت او از نبرد زمینی است. درگیریهای متنوع او در جبهههای مختلف مقاومت، این رژیم را از نظر اطلاعاتی، تسلیحاتی و سیاسی فرسوده کرده است.
عبارات کلیدی: جنگ اسرائیل در غزه، حبران غزه، جنگ اسرائیل و ایران، اسرائیل و لبنان، خطر اسرائیل.
x/mrt