چرا واشنگتن از بریکس می‌ترسد؟
(last modified Tue, 08 Jul 2025 08:26:22 GMT )
تیر ۱۷, ۱۴۰۴ ۱۱:۵۶ Asia/Tehran
  • چرا واشنگتن از بریکس می‌ترسد؟
    چرا واشنگتن از بریکس می‌ترسد؟

پارس تودی- با رشد روزافزون «بریکس» و گسترش آن به کشورهای کلیدی جنوب جهانی، آمریکا بار دیگر این ائتلاف را تهدید کرد و گفت که دیگر آن را صرفاً یک گروه اقتصادی نمی‌بیند، بلکه آن را تهدیدی برای نظم بین‌المللی تحت رهبری خود تلقی می‌کند.

«کارولین لیویت» سخنگوی کاخ سفید با بیان این‌که «دونالد ترامپ» رییس‌جمهوری آمریکا مصمم است اطمینان حاصل کند که با ایالات متحده در صحنه‌ جهانی منصفانه رفتار می‌شود، تأکید کرد که ترامپ معتقد است گروه بریکس به‌دنبال تضعیف منافع واشنگتن است و در این‌ راستا هر اقدامی را که لازم باشد برای جلوگیری از سوء‌استفاده کشورها از ایالات متحده و مردم آن انجام خواهد داد.

رییس‌جمهوری آمریکا در پستی در پیام‌رسان اجتماعی خود موسوم به تروث‌سوشال در این‌ زمینه نوشت: «هر کشوری که خود را با سیاست‌های ضد آمریکایی کشورهای عضو بریکس همسو کند، مشمول ۱۰ درصد تعرفه‌ اضافی خواهد شد. هیچ استثنایی برای این سیاست وجود نخواهد داشت. از توجه شما به این موضوع متشکرم!»

اظهارات سخنگوی کاخ سفید و پست رییس‌جمهوری آمریکا در واقع نشان‌دهنده‌ نگرانی عمیق واشنگتن از شکل‌گیری نظمی جدید و چندقطبی است؛ نظمی که دیگر به قواعد یک‌جانبه‌ قدرت‌های غربی به‌ویژه آمریکا گردن نمی‌نهد و به‌دنبال بازتعریف معادلات جهانی با صدای ملت‌های نادیده‌گرفته‌ شده، است.

اما چرا آمریکا نگران است؟ سال‌هاست که نظم جهانی تحت سلطه‌ نظام مالی و سیاسی ایالات متحده شکل گرفته و کشورهای کوچک‌تر ناگزیر بوده‌اند در چارچوب‌های تعریف‌شده از سوی واشنگتن بازی کنند. در چنین بستری، ظهور نهادهایی مانند بریکس که بنیان آن بر استقلال سیاسی و اقتصادی از سلطه‌ آمریکا استوار است و به‌طور طبیعی هژمونی آمریکا را به چالش می‌کشد، واکنش تند واشنگتن را در پی دارد. واکنش‌های اخیر ترامپ در برابر رشد این گروه، نه‌تنها از موضع قدرت نیست، بلکه از واهمه‌ای عمیق حکایت دارد؛ واهمه‌ای برخاسته از احتمال فروپاشی نظم تک‌قطبی و ظهور نظمی چندقطبی که در آن دیگر الزامی به تبعیت از خواست آمریکا وجود ندارد.

در همین راستا، بریکس (BRICS) که در آغاز تنها متشکل از برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای‌ جنوبی بود، امروز به یک بلوک ژئوپلیتیک تأثیرگذار در حال گسترش تبدیل شده است. این گروه با تمرکز بر مقابله با سلطه‌ دلار، تلاش برای اصلاح ساختار سازمان ملل، ایجاد نهادهای مالی مستقل همچون بانک توسعه‌ جدید (NDB) و ترویج همکاری‌های جنوب ـ جنوب، عملاً جایگزینی برای نهادهای سنتی غرب‌محور مانند صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی ارائه می‌دهد. از سوی دیگر، ایالات متحده که سال‌ها با بهره‌گیری از امتیاز دلار و ابزارهایی چون تحریم، تعرفه و تهدید، مسیر تعامل جهانی را به نفع خود هموار کرده، حالا با قدرت‌گیری بریکس با مانعی جدی روبه‌رو شده است. در اجلاس اخیر بریکس در ریودوژانیرو، اعضا بار دیگر بر لزوم ایجاد یک نظام مالی بین‌المللی مستقل از دلار آمریکا تأکید کردند و خواهان افزایش استفاده از ارزهای محلی در مبادلات تجاری شدند. پذیرش کشورهایی مانند مصر و امارات متحده‌ عربی نیز گواهی بر گسترش دامنه‌ نفوذ این ائتلاف و عبور آن از مرزهای سنتی جغرافیایی و سیاسی است.

این میزان وسعت و گسترش بریکس یکی دیگر از موضوعاتی است که واشنگتن را نگران کرده است؛ زیرا افزایش تعداد اعضا، به‌ویژه ورود کشورهایی با ذخایر عظیم انرژی و موقعیت ژئوپلیتیک مهم، می‌تواند قدرت چانه‌زنی بریکس را در نهادهای بین‌المللی افزایش دهد. از سوی دیگر، خواسته‌های بریکس برای اصلاح ساختار شورای امنیت سازمان ملل و تجدیدنظر در نظام رأی‌گیری جهانی، تهدیدی مستقیم برای سلطه‌ سنتی آمریکا و متحدانش در سازمان‌های بین‌المللی محسوب می‌شود.

از سوی دیگر در حالی‌ که ایالات متحده همچنان بر اصول لیبرالیسم اقتصادی با محوریت خود تأکید می‌کند، بریکس بر این تأکید دارد که نظام فعلی جهانی، بازتابی از دوران پس از جنگ جهانی دوم است و دیگر پاسخ‌گوی نیازهای بسیاری از کشورهای جهان نیست. این دیدگاه در تضاد با دیدگاه دونالد ترامپ و جریان سیاسی حامی وی است که معتقدند آمریکا باید منافع خود را در رأس هر توافق و ساختار بین‌المللی قرار دهد. از نظر دولت ترامپ، بریکس یک ساختار تقابلی است که با هدف تضعیف آمریکا، نه صرفاً یک اتحاد اقتصادی مستقل، ایجاد شده است.

در واقع موضع خصمانه‌ آمریکا در برابر بریکس، برخاسته از نگرانی واقعی از آینده‌ نظم بین‌الملل است. جهانی که روزی فقط بر شانه‌های غرب ایستاده بود، اکنون با وزنه‌های تازه‌ و متعادل‌تری روبه‌رو شده است. در حالی‌ که بریکس نه‌تنها خواهان تقابل با آمریکا نیست، بلکه مطالبه‌گر تغییر در ساختارهای ناکارآمد موجود است. با این‌ حال، تا زمانی‌ که در واشنگتن رویکرد تقابلی بر سیاست خارجی غالب باشد، هر تلاشی برای ایجاد یک نظام عادلانه‌تر، با مقاومت روبه‌رو خواهد شد.

در این‌ راستا شاید وقت آن رسیده باشد که واشنگتن به‌ جای ترس از قدرت‌ گرفتن دیگران، به بازنگری در جایگاه خود در نظم نوین جهانی بپردازد؛ نظمی که دیگر در تسلط یک قدرت نخواهد بود، بلکه بر پایه‌ تعامل و توازن میان ملت‌ها شکل می‌گیرد.

ad