اخراج شاهزاده اندرو چه تبعاتی برای نظام سلطنتی انگلیس دارد؟
-
شاهزاده اندرو
پارستودی- در نخستین ساعات جمعه شب، کاخ باکینگهام با صدور بیانیهای رسمی اعلام کرد: شاهزاده اندرو از تمامی عناوین سلطنتی، وظایف رسمی و امتیازات تشریفاتی محروم شد، تصمیمی که پادشاه چارلز سوم آن را «ناگزیر» خواند تا نهاد سلطنت را از غرق شدن در موج بیاعتمادی نجات دهد؛ اما آیا قربانی کردن یک شاهزاده، بحران مشروعیت تاج بریتانیا را پایان میدهد یا تنها آغاز پرسشگری عمیقتر درباره بقای سلطنتی مبتنی بر خون و تبار در قرن بیستویکم است؟
خبر سلب عنوان سلطنتی از شاهزاده اندرو در نخستین ساعات جمعه شب، تیتر اول تمامی رسانههای بریتانیا شد. شبکههای تلویزیونی، از بیبیسی تا اسکاینیوز، برنامههای عادی خود را قطع کردند. تیکهای اضطراری در پایین صفحه ظاهر شد و تیترهایی با مضامین «پایان یک عصر»، «شاهزادهای که دیگر شاهزاده نیست» و «لحظهای سرنوشتساز برای تاج بریتانیا» بر خروجیها نشست. صحنههایی از بیرون کاخ باکینگهام پخش شد. جمعیتی که برخی با سردرگمی و برخی با احساس عدالت تاریخی، به این تصمیم واکنش نشان میدادند.
تصمیم پادشاه چارلز سوم برای آغاز روند رسمی خلع عناوین سلطنتی اندرو، نه فقط پایان یک پرونده رسوایی اخلاقی بلکه آغاز فصلی تازه در آینده نهاد سلطنت در بریتانیاست. نهادی که طی سالهای اخیر از حاشیههای اخلاقی، فشار افکار عمومی، چالشهای مالی و فرسایش مشروعیت گریزی ندارد.
در بیانیه کاخ باکینگهام، لحنی رسمی اما تلخ دیده میشد: «اندرو مونتباتن ویندزور از این پس هیچیک از عناوین سلطنتی، وظایف رسمی و امتیازات تشریفاتی را حفظ نخواهد کرد.» بریتانیا پس از دههها شاهد تصمیمی است که خانواده سلطنتی را به نقطه تاریخی انتخاب میان خون سلطنتی و بقای سلطنت رسانده است.
روزنامه تایمز نوشت این اقدام «گزینه ناگزیر» و نه از سر عدالت اخلاقی بود. پادشاه چارلز برای جلوگیری از غرق شدن نهاد سلطنت در موجی از بیاعتمادی به این اقدام دست زد. گاردین نیز در سرمقاله خود این تصمیم را «عمل جراحی برای جلوگیری از مرگ بیمار» توصیف کرد. صدای تحلیلگران در رادیو البیسی یک نکته مشترک داشت، سلطنت مجبور شد از خودش محافظت کند، حتی اگر به قیمت قربانی کردن یکی از نزدیکترین افراد باشد.
بهنظر میرسد آنچه تصمیم پادشاه را تسریع کرد، نه فقط تداوم اتهامات، بلکه انتشار ایمیلهای تازهای بود که ارتباط اندرو با جفری اپستین را پس از ادعاهای قبلی رسوا میکرد. افکار عمومی خشمگین بود و نظرسنجیهای جدید نشان میداد که اعتماد مردم به خاندان ویندزور به پایینترین حد دهههای اخیر رسیده است. آنچه این رخداد را فراتر از یک پرونده شخصی میبرد، همزمانی آن با عمیقترین پرسش اجتماعی درباره فلسفه سلطنت در قرن بیستویکم است. آیا نهادی بر مبنای تولد و تبار میتواند در جامعهای با ارزشهای لیبرال دموکراسی بقا یابد؟
در شبکههای اجتماعی، هشتگهایی مانند #NotMyPrince و #ModernMonarchy با هزاران بار بازنشر شکل گرفت. اما اینبار نه برای ستایش «مدرنسازی سلطنت»، بلکه برای تمسخر «نجات سلطنت از خودش». اندیشکدههای بریتانیایی نیز وارد میدان شدند. تحلیلگران Chatham House تاکید کردند که این تصمیم، «واکنشی دفاعی در برابر فرسایش سرمایه اجتماعی سلطنت» است. Institute for Government نوشت سلطنت بهجای اصلاح ساختاری، مشغول پاکسازی نمادین است و پژوهشگران King’s College London آن را «لحظهی اعتراف به محدودیتهای میراثگرایی» توصیف کردند.
آخرین نظرسنجیها نشانهای روشن از بحران مشروعیت سلطنت دارد. حمایت از این نهاد طی ده سال از حدود ۷۵ درصد به حدود ۵۹ درصد سقوط کرده است. در جوانان زیر ۳۰ سال این رقم به حدود ۳۶ درصد رسیده است. جامعهای که روزی تاج را نماد ثبات میدانست، اکنون بیش از هر زمان دیگری بر انتخابی بودن قدرت تأکید دارد.
تشویق ممتد حضار در برنامه زنده «کوئسشن تایم» بیبیسی، هنگام اعلام خبر، فقط یک واکنش احساسی نبود، سندی زنده از لحظهای است که نقد سلطنت از حاشیههای محافل سیاسی و دانشگاهی به طبقه متوسط تماشاگر تلویزیون عمومی راه یافته است. رسوایی اخلاقی اندرو محرکی برای بازخوانی سیاههای طولانی از حاشیهها و رسوایی اخلاقی خاندان سلطنتی بریتانیا است. رابطه چارلز با کامیلا در دوران ازدواج با دیانا، روابط خاندان سلطنتی با دیکتاتورها و سیاستمداران منفور و نقش تاریخی سلطنت در تجارت بردهداری سرفصلهای رسوائیها در خاندان سلطنتی بریتانیا است. ستوننویسان در ایندیپندنت نوشتند: «نمیتوان با یک قربانیسازی، تاریخ را پاک کرد.»
پس از اعلام خبر سلب عناوین شاهزاده اندرو، کاریکاتوری در رسانهها دستبهدست شد: تاجی که روی گردن سلطنت نه بر سر آن سنگینی میکند. چارلز سوم و ویلیام اکنون با آزمونی روبهرو هستند که نه صرفاً سیاسی بلکه وجودی است. سلب عنوان اندرو بیشک اقدامی نمادین مهمی است، اما پرسش اصلی پابرجاست: آیا نمادگرایی میتواند بر شکاف اقتصادی، بیعدالتی ارثی و بحران اعتماد عمومی غلبه کند؟
واضح است که سلب القاب اندرو نشانه آغاز دوران پرسشگری درباره بقای سلطنت است. امروز بریتانیا با پرسشی روبهروست که سالها به تعویق افتاده بود. آیا نظام سیاسیای که در آن ثروت و قدرت از طریق تولد منتقل میشود، همچنان میتواند در جامعهای مدرن ادعای مشروعیت کند؟ اندرو تنها یکی از نشانههاست، بحران عمیقتر است. سؤال اصلی اکنون این نیست که چه بر سر اندرو آمد، بلکه این است که چه بر سر سلطنت خواهد آمد. نظام پادشاهی بریتانیا شاید از این بحران عبور کند، اما دیگر همان نظام سابق نیست. هر گامی برای حفظ آن، همزمان گامی برای دگردیسی آن است. این فرایند، دیر یا زود، ساختار سیاسی بریتانیا را با پرسشی اساسی مواجه خواهد کرد که آیا تاج هنوز تکیهگاه است، یا خود باری بر دوش ملت است؟
mm/ha