چرا ترس از ترامپ اروپا را فلج کرده است؟
https://parstoday.ir/fa/world-i29812-چرا_ترس_از_ترامپ_اروپا_را_فلج_کرده_است
پارس‌تودی– ترس مقامات اتحادیه اروپا از تنش‌های بیشتر با دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری آمریکا، این قاره را به‌جای آنکه در عرصهٔ جهانی نقش‌آفرین باشد، به ناظر منفعل تحولات تبدیل کرده است.
(last modified 2025-12-02T09:05:34+00:00 )
آذر ۱۱, ۱۴۰۴ ۰۷:۱۶ Asia/Tehran
  • چرا ترس از ترامپ اروپا را فلج کرده است؟
    چرا ترس از ترامپ اروپا را فلج کرده است؟

پارس‌تودی– ترس مقامات اتحادیه اروپا از تنش‌های بیشتر با دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری آمریکا، این قاره را به‌جای آنکه در عرصهٔ جهانی نقش‌آفرین باشد، به ناظر منفعل تحولات تبدیل کرده است.

«ترس از برانگیختن خشم رئیس‌جمهور نامتعادل ایالات متحده، اتحادیهٔ اروپا را از یک بازیگر ژئوپلیتیک تأثیرگذار به یک ناظر منفعل تبدیل کرده است.» این جمله خلاصهٔ گزارش روزنامهٔ اسپانیایی «ال‌پائیس» از وضعیت سیاسی، اقتصادی و امنیتی اتحادیهٔ اروپا است؛ جمله‌ای که نه‌فقط توصیف یک وضعیت، بلکه آینه‌ای از بحران‌های لایه‌لایهٔ اروپا در عصر ترامپ است. سال‌ها پس از آغاز جنگ اوکراین، بحران انرژی، رکود و اوج‌گیری جریان‌های راست افراطی، اتحادیهٔ اروپا در نقطه‌ای ایستاده که بسیاری از اندیشکده‌های معتبر، از جمله «بروگل» در بروکسل، «مرکز مطالعات سیاست اروپا» و حتی «شورای روابط خارجی اروپا»، آن را «لحظهٔ حقیقت» برای قارهٔ پیر توصیف می‌کنند؛ لحظه‌ای که نشان می‌دهد اروپا نه توان تعیین دستورکار جهانی را دارد و نه قادر است هزینه‌های سنگین یک نظم جهانیِ در حال تغییر را مدیریت کند.


اندیشکدهٔ «کارنگیِ اروپا» در ماه‌های اخیر بارها هشدار داده که ظهور ترامپ، با سبک اقتدارگرایانه، معامله‌محور و غیرقابل‌پیش‌بینی‌اش، ضعف نهادهای اروپایی را به شکلی عریان آشکار کرده است. بروکسل در برابر بحران‌ها بیشتر واکنش نشان می‌دهد تا اقدام، بیشتر هشدار می‌دهد تا تصمیم، و بیشتر دربارهٔ استقلال راهبردی سخن می‌گوید تا اینکه آن را عملی کند. این همان شکاف خطرناکی است که ال‌پائیس آن را «فلجِ فرسایشیِ اتحادیه» می‌نامد.

مذاکرات صلح اوکراین به‌روشنی این واقعیت را نمایان می‌کند؛ زمانی که واشنگتن و مسکو بدون حضور اروپا و حتی اوکراین، طرحی اولیه تهیه کردند؛ طرحی که شامل واگذاری بخش‌هایی از شرق اوکراین به روسیه است.

«مرکز مطالعات راهبردی لندن» در تحلیل اخیر خود این روند را «لحظهٔ حذف اروپا از امنیت خودش» عنوان کرده است. در چنین شرایطی، همان‌گونه که ال‌پائیس نوشته، اروپا و کی‌یف نه به‌عنوان طرف‌های تصمیم‌گیر، بلکه به‌عنوان «طرف‌های ناگزیر» مجبور شدند سندی را که واشنگتن و مسکو تهیه کرده‌اند، به‌عنوان پایهٔ مذاکرات بپذیرند و تنها دربارهٔ برخی بندهای آن چانه‌زنی کنند. این، در مقیاس ژئوپلیتیکی، همان نقطه‌ای است که اروپا از بازیگر به ناظر تنزل می‌یابد.

این انفعال تنها در عرصهٔ امنیتی نیست. «بنیاد برتلسمان» در آلمان در گزارشی اروپا را گرفتار یک «شکاف رقابتی» توصیف می‌کند. در این گزارش آمده است که عقب‌ماندگی صنعتی در برابر چین، وابستگی فناورانه به آمریکا، روند کاهش سرمایه‌گذاری و پیچیدگی‌های فلج‌کنندهٔ اداری، شرکت‌های اروپایی را از رقابت در زنجیرهٔ ارزش جهانی عقب می‌اندازد.

در همین حال، بر اساس گزارش‌های «OECD» و «مؤسسهٔ گلوبال مکینزی»، اقتصاد اروپا در دههٔ پیشِ‌رو با خطر ازدست‌دادن مزیت‌های ساختاری روبه‌رو است. بر اساس مطالعات این اندیشکده، اگر اصلاحات صنعتی و فناورانه به تعویق بیفتد، فاصلهٔ اتحادیهٔ اروپا با آمریکا و چین ظرف چند سال «غیرقابل‌جبران» خواهد شد.

این همان چیزی است که ماریو دراگی، رئیس پیشین بانک مرکزی اروپا، آن را «تهدید علیه حاکمیت اروپا» توصیف کرده است؛ اروپا نه تولید می‌کند، نه سرمایه جذب می‌کند و نه قدرت سخت خود را افزایش می‌دهد.

در سطح سیاسی، پیشروی بی‌وقفهٔ احزاب راست افراطی و ریزش موانع سنتی علیه احزاب تندرو، وضعیت کشورهای عضو اتحادیهٔ اروپا را پیچیده‌تر کرده است. «مؤسسهٔ جاکوبز» در گزارشی این روند را «سیاه‌چاله‌ای برای سیاست‌های مهاجرتی، حقوق بشری و دیپلماسی جمعیِ اروپا» می‌نامد. ناتوانی اتحادیه در محکوم‌کردن حملات رژیم صهیونیستی به غزه و برخورد با جنایات انسانی در این منطقه، نماد همین فروپاشی انسجام سیاسی است.

ال‌پائیس یادآور می‌شود اروپا حتی بر سر موضوعی انسانی و روشن نیز نتوانست موضعی واحد اتخاذ کند. این نشانه‌ای است از اینکه گرهٔ انفعال بروکسل، ریشه‌ای‌تر از چند اختلاف سیاسی معمول است.

ترامپ در این میان نه فقط یک چالش مقطعی، بلکه یک «تسریع‌کنندهٔ بحران ساختاری» است؛ چیزی که تحلیل‌گران «شورای روابط خارجی اروپا» آن را «اثر تشدیدکنندهٔ ترامپ» می‌نامند.

رئیس‌جمهورِ آمریکا با سبک معامله‌محور خود، اروپا را به سمت پذیرش توافق‌های نابرابر تجاری، افزایش هزینه‌های امنیتی و همراهی با طرح‌هایی سوق می‌دهد که نه بر اساس منافع اروپا، بلکه مطابق با منطق سود و زیان واشنگتن طراحی شده‌اند. همان طرح صلح اوکراین که ال‌پائیس می‌گوید «روح آن معامله‌گری با مسکو و انتقال هزینه‌ها به اروپا» است، نمونه‌ای بارز از این روند است.

در چنین فضایی، سخنان اورزولا فون‌درلاین، رئیس کمیسیون اروپا، دربارهٔ «لحظهٔ استقلال اروپا» بیشتر شبیه آرزو تا واقعیت است. کمیسیون اروپا در برابر موج‌های پی‌درپیِ بحران‌ها فرسوده شده و این فرسایش از نگاه تحلیل‌گران «مرکز سیاست اروپایی» یک خطر مضاعف دارد: اینکه اتحادیهٔ اروپا به نقطه‌ای برسد که دیگر حتی نتواند تصمیم‌های سخت را تصور کند، چه برسد به اجرای آن‌ها.

بر اساس گزارش ال‌پائیس، اروپا دیگر نمی‌تواند بر مدل قدیمیِ «انرژیِ ارزانِ روسیه، کالای ارزان چین و امنیت ارزان آمریکا» تکیه کند؛ این مدل فروپاشیده است. اگر اتحادیهٔ اروپا نتواند در کوتاه‌مدت از «ترس از ترامپ» رها شود و به یک «قدرت عمل‌گرا» تبدیل شود، نه‌تنها در مذاکرات صلح اوکراین، بلکه در معماری نظم جدید جهانی نیز جایگاه مؤثری نخواهد داشت.
mm