جلوهای از شاعرانههای مردم افغانستان برای پرواز شهید جمهور ایران
-
جلوهای از شاعرانههای مردم افغانستان برای پرواز شهید جمهور ایران
شاعرانگی های مردم افغانستان در مسیر رویدادهای تاریخی، همواره آثاری ارزنده و ماندگار بر جای نهاده و اکنون نیز در مصیبت شهادت رئیس جمهوری ایران اسلامی، جوشش احساسات زلال و راستین شاعران این خطه، اشعاری شنیدنی را آفریده است.
به گزارش رادیو دری؛ سیدحکیم بینش شاعر افغانستانی ساکن ایران که از کارکنان رادیو دری است به همین مناسبت مثنوی غزلی سروده است که در ادامه می خوانید.
دنبورهام این بار هم غم مینوازد
در دستگاه شور، ماتم مینوازد
چون کوهِ مه آلوده، آه سرد دارم
ای شعر مانند تو من هم درد دارم
ای شعر ای آتشفشان! خاموش تا چند؟
دستور ده فوارهها آتش ببارند
در بستر رگهای من آتش روان است
فعال شو روشن شود آتشفشان است
هر واژه یعنی یک گدازه در دل من
یا انفجار بمب تازه در دل من
اصل خبر را بالگرد آورد آن عصر
هی رفت داغ آورد و درد آورد آن عصر
ای کاش یکبار دگر اعجاز میگشت
ای کاش ابراهیم از آتش باز میگشت
مردی که همرنگ تمام خاکیان بود
مردی که مانند خمینی مهربان بود
مردی که مانند بهشتی بود مظلوم
مردی که شد همسفره با اقشار محروم
بوی رجایی رفت هرجا پای او رفت
در پویشش آن ویژگیها بود معلوم
با شهری و باروستایی همپیاله
تکیه کلامش بود الفاظ جلاله
از جنس مردم بود و با مردم همیشه
از عشق مردم بین مردم گم همیشه
او همنشین با خاکیان منزل به منزل
میشد به آسانی گشایی سفرۀ دل
مثل برادر پای حرفت مینشست او
از بغضهایت بغضهایش میشکست او
رنگ تمام مهربانی در نگاهش
با آه تو تا آسمان میرفت آهش
با دردهای تو صمیمی بود آن مرد
در این سحر مثل نسیمی بود آن مرد
یادش نخواهد رفت یک افغانسِتانی
آن بوسه بر پیشانی و آن مهربانی
آن سفرهافطاری که مهمانش تو بودی
در عکس معلوم است: جانانش تو بودی
رفتی عیادت حال ما را خوب کردی
این مور را با حشمتت مجذوب کردی
ما نیز چون ابر بهاران گریه کردیم
برشانههای کل ایران گریه کردیم
بنویس از دریاچۀ اندوه بنویس
از آن ابر مردِ سلیمانکوه بنویس
این داغ بیرون از بیان و شرح و بسط است
صد کهکشان انبوه در انبوه بنویس
این واژهها در وصف او کم وزن هستند
پسوند نامش را تو هم نستوه بنویس
مردی که مانند خمینی زندگی کرد
آری حسینی، او حسینی زندگی کرد
من شرح غم را مینویسم، باز باران
با ما چرا دارد سرِ ناساز باران؟...