در مکتب امام حسین(ع)(8)
مقام رضا و خشنودی از خداوند، یکی از بالاترین درجاتی است که بر اثر معرفت کامل نسبت به خداوند و حکمت ها و رحمت های او، و همچنین شناخت دنیا و حقیقت آن حاصل می شود، و کربلا تجلىگاه رضاى انسان به قضاى خدا بود. مرحله ای که در آن خود را هیچ ندیدن و جز خدا ندیدن و در مقابل پسند خدا، اصلا پسندى نداشتن، بود.
مقام رضا و خشنودی از خداوند، یکی از بالاترین درجاتی است که بر اثر معرفت کامل نسبت به خداوند و حکمت ها و رحمت های او و همچنین شناخت دنیا و حقیقت آن حاصل می شود. امام صادق (ع) فرمودند: «در نمازهای واجب و مستحب سوره فجر را بخوانید، زیرا این سوره حسین بن علی(ع) است و رغبت و توجه به این سوره داشته باشید.» یکی از حاضرین پرسید: «چطور این سوره، خاص امام حسین (ع) شده است؟»امام فرمود: «آیا نشنیده ای که خداوند در آخر سوره والفجر می فرماید: " تو ای روح آرام یافته! به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم درآی، و در بهشتم وارد شو!" حسین(ع) صاحب نفس مطمئنه، هم او از خدا راضی بود و هم خدا از او راضی بود و اصحاب و یاران او از خاندان پیامبر، راضیان از خدا هستند. »

امام حسین (ع) در آغاز سفر خود هنگام خروج از مدینه به زیارت قبر رسول الله (ص) رفت و پس از ادای نماز چنین دعا کرد: «خدایا به حق این قبر و کسی که در آن آرمیده، برای من آن راهی را انتخاب کن که رضایت تو در آن باشد و رسول الله نیز راضی باشد.» ایشان در تمام طول این سفر بی بازگشت، تنها به رضای پروردگار می اندیشید. هنگام حرکت از مکه به سوی کربلا، حسین (ع) در جمع یاران خویش خطبه خواند و پایان این سفر و به شهادت خود و یارانش اشاره کرد. و فرمود: «رضای خدا، رضای ما اهل بیت است.»
شخصی به امام حسین(ع) نامه نوشت و پرسید: «خیر دنیا و آخرت در چیست؟» امام(ع) در پاسخ نوشتند:
«هر کسی در پی خشنودی خداوند باشد و لو مردم ناراحت شوند، خداوند کارهای او را در رابطه با مردم کفایت میکند و هرکسی که با نافرمانی خدا در پی خشنود کردن مردم باشد، خداوند او را به مردم وا میگذارد.» " فَرَزدَق"، شاعر توانمند عرب می گوید: « نزدیک مکه خدمت امام (ع) رسیدم، امام از احوال کوفه سؤال کردند عرض کردم: « ای آقای من، دل های مردم با شما است ولی شمشیرهای ایشان علیه شما است.»
امام(ع) فرمودند: «راست می گویی، کار دست خدا است، اگر قضای الهی (خواست خداوند) با آن چه ما دوست داریم و می پسندیم هماهنگ بود، پس خدا را بر نعمت هایش سپاس می گوییم و از او برای ادای شکر کمک می گیریم و اگر مطابق دلخواه ما نبود، پس کسی که نیت اش حق و روش او تقوا است، از رضای الهی دور نمی شود و ضرر نمی کند.» امام حسین (ع) در آخرین لحظات عمر گرانبهای خویش، هنگامی که تنها و تشنه در حالی که زخم شمیرها و نیزه ها پیکر مبارکش را چاک چاک کرده بود، از بالای اسب بر زمین می افتد و می فرماید:« خدایا! راضی ام به رضای تو و تسلیم ام در برابر فرمان تو ...»

کربلا تجلى گاه رضاى انسان به قضاى خدا بود. مرحله ای که در آن خود را هیچ ندیدن و جز خدا ندیدن و در مقابل پسند خدا، اصلا پسندى نداشتن، بود. از همین رو بود که زینب کبری پس از آن همه درد و رنج و درد فراق، به بزرگترین جنایتکار زمان، که قصد توهین و تمسخر او را داشت، خطاب کرد که در کربلا به جز زیبایی چیزی ندیدم و آنچه مشاهده کردم همگی زیبا بود. سخن زینب (س) نه برای کوبیدن کسی که مردم با هزار ترس و لرز به او سلام می کردند، بلکه از آنجا که زینب (س) همچون برادر و دیگر عزیزان شهیدش خدا را در همه چیز و همه جا حاضر و ناظر می دیدند. هر اتفاقی که برای آنها رخ می داد، خدا را در آن اتفاق و حادثه با چشم دل مشاهده می کردند، لذا فرقی نمی کرد که آن اتفاق، آسان و خوشایند باشد یا سخت و مصیبت بار! چرا که هدف رضای خدا بود! در مکتب حسین(ع) هر چه در عالم رخ می دهد تحقق آیات الهی و قوانین اوست. پس هر که از خدا تبعیت کند عزیز است، گرچه به ظاهر شکست بخورد ! و هر که نافرمانی او کند ذلیل است.
زینب(س) مجموعه حوادث کربلا از آغاز تا پایان را زیبا مى بیند. سخنان امام، ابراز وفادارى یاران، شب بیدارى اصحاب تا سحرگاهان، زمزمه تلاوت قرآن و نیایش از خیمه ها، اعلام وفادارى یاران در حضور زینب کبرى و امام حسین (ع) و، هر کدام نمونه ای والا از بندگی و مقام رضاست. خصوصاً که
لحظه به لحظه عاشورا، به صورت یک مکتب در آمد که به انسان آزادگى، وفا، ایمان، شجاعت، شهادت طلبى و بصیرت آموخت.
خون هاى مطهرى که در کربلا بر زمین ریخت، سیلى شد و بنیان ستم را ویران کرد. کسانی که فاجعه کربلا را آفریدند فکر مى کردند با قتل عام اهل بیت پیامبر(ص) و دیگر حق طلبان، به تمام اهداف خود می رسند، اما از منظر زینب، آنان خود رسوا کرده و چهره نورانى اهل بیت روشنتر و نامشان جاودان و دین خدا زنده شد.
زینب قهرمان و عارف، اینها را مى دانست و از وراى قرون مى دید. این بود که در مقابل سخن نیشدار و زخم زبان والى کوفه، که با طعنه خطاب به این بانوى اسیر گفت: کار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدى؟ بی درنگ و با آرامشی که از صبر و رضای قلبی او حکایت می کرد، فرمود: "جز زیبا چیزى ندیدم."

در قیام عاشورا، امام حسین (ع) در مقابل انواع مصیبت ها، همگان را به صبر و بردباری سفارش می فرمود و خود نیز چون کوهی استوار، در برابر سپاه دشمن ایستاده بود و از حریم اسلام دفاع می کرد. مجاهدان عاشورا انبوه لشکر دشمن را می دیدند و با وجود مصیبت های فراوان، کوچک ترین سستی به خود راه نمی دادند و همچون شیر، با شتاب فراوان به دشمن می تاختند و به دفاع از دین و مقتدایشان می پرداختند. امام حسین (ع) یاران و خاندانش را فراوان به شکیبایی سفارش می فرمود؛ چنانکه به حضرت زینب (س) چنین فرمود: «خواهرم، صبر داشته باش و بدان که اهل زمین و آسمان همه می میرند... جز خدای کریم که زمین را به قدرتش آفرید.»
به فرموده رسول گرامی اسلام، صابر حقیقی کسی است که بر مصیبت، طاعت و معصیت صبر بورزد و حضرت زینب در این موارد، در درجه بالایی قرار داشت. عبادات آن بانو بهترین نشانه صبر بر اطاعت ایشان است.
گوینده:در روز عاشورا زینب (س) لباس نو بر تن دو فرزندش، عون و محمد، کرد و سرمه بر چشمانشان کشید و شمشیر به دستشان داد، و آنها را آماده شهادت ساخت. سپس آن دو را به حضور برادرش حسین (ع) آورد و اجازه خواست که آنها به میدان بروند. امام نخست اجازه نمی داد، زینب (س) بیشتر اصرار کرد، سرانجام امام اجازه داد. زینب آن دو را به میدان فرستاد. آن دو برادر به جنگ پرداختند، سرانجام محمد به شهادت رسید، عون کنار بدن خونین محمد آمد و گفت: "برادرم کمی صبرکن، تا من هم به تو بپیوندم."
محمد نیز جنگید تا به شهادت رسید، امام حسین (ع) پیکر پاک آن دو نوجوان را بغل گرفت در حال که پاهایشان به زمین کشیده می شد آنها را به سوی خیمه آورد. عجیب آنکه بانوان به استقبال جنازه های آنها آمدند، اما زینب (س) که همیشه پیشاپیش بانوان بود، این بار از خیمه نیز بیرون نیامد، تا مبادا برادرش او را در این حال بنگرد و در برابر خواهر شرمنده یا بی جواب بماند.

حضرت زینب(س) توانست با اتکا به ایمان و اتکا به خداوند بزرگ و با آگاهی کامل، وظیفه سرپرستی کاروان اهل بیت امام حسین (ع) را به خوبی ایفا کند. زینب (س) که پس از مادرش فاطمه (س) اسوه همه زنان جهان است، در صحنه مبارزه و رویارویی با دشمن، چهره ای شاخص و شکست ناپذیر دارد. او ضمن سرپرستی عده ای زن و کودک و نوجوان، از هر فرصتی برای احقاق حق اهل بیت عصمت و طهارت (ع) رسوا کردن جباران و ظالمان استفاده کرد و این نقش را هنرمندانه به پایان رساند.
حضرت زینب(س) هنگامیکه پیکر بی سر و غرق به خون برادر را دیدند، آرام جلو رفته و دستان خود را بر زیر بدن پاره پاره برده و او را بلند کرد و به خداوند عرضه کرد: "أللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذا الْقُرْبان؛ پروردگارا این قربانی را از ما بپذیر." حضرت با این جمله نشان دادند که رضایت و تسلیم در برابر امر الهی در گفتار و شخصیت او موج میزند .