نگاهی به تغییردر کاخ سفید و سهم افغانستان در این تغییر
(last modified Sat, 21 Jan 2017 13:16:45 GMT )
دلو 02, 1395 17:46 Asia/Kabul
  • نگاهی به تغییردر کاخ سفید و سهم افغانستان در این تغییر

دیروز بیستم ژانویه بود و کاخ سفید با تغییراتی از جنس خداحافظی اوباما و آمدن ترامپ همراه بود .

اوباما با همه ی ناکامیهایش به یک صفحه از تاریخ تبدیل شد و ترامپ آمد تا صفحه ای نو بگشاید . در این صفحه ی نو ترامپ افغانستان هم وجود دارد . یعنی حتما افغانستان بعد از ترامپ هم با فراز و نشیبهایی همراه است که تابع سیاستهای کلی کاخ است . در فرصت گزارش ویژه ی امروز نگاهی داریم به تغییرات کاخ سفید و تکانه هایی که از ا ین تغییر متوجه افغانستان است

امروز بیست و یکم ژانویه است اوباما با هر چه کرد و نکرد در کاخ سفید خدا حافظی نمود و جایش را ترامپی گرفت که از صندوقهای رای و انتخابات ماهها پیش آمریکا بیرون آمده بود . بوش قبل از ترامپ به منطقه آمد و پایش را گذاشت روی سرنوشت افغانستان و عملا پرونده ای را گشود که هشت سال اوباما هم نتوانست برای این پرونده کاری کند و فرصتها به ترامپ رسید تا سومین رئیس جمهوری باشد که در باتلاق عملکرد خودسرانه ی سیاستهای اسلافش گیر کند . این باتلاق امروز افغانستان است که از سال 2001 تا کنون که 2017 است از ناامنی و وعده های توخالی اشغالگران رنج می برد . حال که ترامپ اصطلاحا آکبند به کاخ سفید آمده است ناظران و کارشناس حق دارند که این سوال را از خود بپرسند ، ترامپ در افغانستان چه‌کاری انجام خواهد داد؟

 هرچند سفیر آمریکا در کابل پیش از نهایی شدن نتایج انتخابات آمریکا گفته بود که روابط دو کشور همچنان مستحکم باقی خواهد ماند و تأکید کرده بود که روابط افغانستان و آمریکا بر اساس منافع مشترک دو کشور و دو ملت شکل‌گرفته است و با پیروزی هر حزبی پابرجا خواهد ماند، اما با توجه به سیاست خارجی آقای ترامپ، این احتمال وجود دارد که در روابط مستقیم دو کشور تغییرات اساسی بیاید.

اگر نظری بر چرخشهای سیاست کاخ سفید بخصوص بعد از یازدهم سپتامبر داشته باشیم شاهدیم که این کشور بعد از یک دوره ی کمونی که بعد از فروپاشی با کمونیسم دچار آن شده بود با حادثه ی مشکوک یازدهم سپتامبر از این کمون خارج شد و اصطلاحا دوباره باورش شد که آمریکا پلیس جهان است و اگر از نقش پلیسی اش عقب نشینی کند ناامنی تا بیخ گوشش که پنتاگون است پیش خواهد آمد . این رویای کدخدایی و پلیسی بر تز مبارزه با تروریسم سوار شد و خیلی زود تبدیل به یک موج سواری گسترده برای بوش ماجراجو شد . بوش رئیس جمهور وقت ایالات متحده حمله به برجهای دوقلو در یازدهم سپتامبر را بهانه ای برای لشکرکشی به افغانستان تبدیل کرد و به این کشور ورود کرد . ورودی که قرار بود دموکراسی را در سایه ی امنیت و رفاه یک جا به افغانها ارزانی دارد و بدنامی مخدر و عقب افتادگی را از دامن این کشور پاک کند

امروز که شانزده سال از این شعارها گذشته است جز دستاوردهای حداقلی که نسبت به حجم حضور و سنوات حضور تقریبا هیچ است چیز قابل ذکری را در افغانستان شاهد نیستیم . مواد مخدر و امنیت همچنان شاه بیت مشکلات را در این کشور تشکیل می دهد و فقر بی داد می کند و مدنیت و دموکراسی اصطلاحا نیم بندی در این کشور حاکم است و نهادهای مدنی هم از فسادهای رنج می برند . با این وضعیت جای این پرسش خالی است که از ترامپ پرسیده شود با اینهمه مشکل در افغانستان چه می کنید ؟

باید گفت دولت وحدت ملی با تبریک پیروزی ترامپ خود را برای دوران وی آماده کرد . ترامپ هم به هر مصلحتی سران حکومت وحدت ملی را به مراسم سوگندش دعوت نکرد و به همان مکالمه ی تلفنی که چندی وقت با سران حکومت ملی داشت اکتفا کرد . تماسی که به دولت وحدت ملی دلخوشی می داد که از مبارزه تان با فساد و جدیتتان در قانونمداری دست مکشید . حاکمان دولت وحدت ملی هم متعاقبا دلخوش به اینند که دولت جدید در آمریکا همکار و همراه کابل باشد و بر فشارها به پاکستان برای جدیت در مبارزه با تروریسم بیافزاید . با اینهمه نگرانیهایی در محافل رسانه ای و کارشناسی وجود دارد که ایا ترامپ برخوردی منفعلانه با موضوع حضور نظامیان کشورش در افغانستان و تامین و حمیاتهای نظامی از اردوی مل یاین کشور خواهد داشت یا فعالانه ؟

خواسته یا ناخواسته طی سالهای اخیر بخصوص پس از اشغال  واشنگتن خود را به عنوان یکی از تأمین‌کننده منابع مالی نیروهای مسلح بر افغانستان تحمیل کرد و از رهگذر این تحمیل هر نوع عقب نشینی کاخ سفید را دولتمردان وحدت ملی به ضرر خود تلقی می کنند . مخصوصا زمانی که این گفته ی ترامپ را به یاد می آورند که وی در سخنانی اعلام کرده بود پول باید در کشورش به مصرف برسد تا جاهای دیگری که اولویتش برای آمریکا مشخص نیست . اگر حال که ترامپ بر کرسی حکومت نشست بر همان عقاید گذشته ی خود باشد صد البته که احتمال چرخش در مواضعش در افغانستان را نباید از نظر دور انگاشت .

کارشناسان در جواب همه ی این دغدغه ها فقط به یک تحلیل بسنده می کنند و آنهم سیاست سیستم محور تصمیم گیری در کاخ سفید است . بدین مفهوم که آمریکا را کشوری فرد محور نمیدانند که یک شخص صرف رئیس جمهور شدن بتواند تغییراتی آشکار صد و هشتاد درجه ای را با خود بیاورد . با اینهمه هر چه که باشد سیستم آمریکا ریاست جمهوری است و رئیس جمهور تصمیم گیرنده و این تصمیمات میتواند بر نوع تعامل این کشور با سایر کشورها تاثیراتی به جای بگذارد . حال اگر بخواهیم از عینک احتمالی ترامپ به افغانستان بگذریم یا اینکه ایشان موقتا وضعیت موجود در افغانستان را حفظ می کند تا از رهگذر خلا حضور کاخ سفید در افغانستان مشکلی برای سیاستهای آنها در منطقه پیش نیاید . چرا که آمریکا نمی خواهد خلا نبودش را رقبای منطقه ای اش پر کنند . موقعیتی که آمریکا با صرف هزینه ی زیاد برای خود تهیه کرده است و امیدوار است که از این موقعیت برای کنترل رقبایش بهره گیرد و از نزدیک تحرک گروههای تندرو و متهجری را که علیه خود می داند کنترل کند .

از طرفی ضعف دولت مرکزی هم حسب پیمان امنیتی دو جانبه ی کابل واشنگتن برای ترامپ تعهد آور است . لذاست که ترامپ برای پیدا کردن جای پای خود در حوزه ی سیاست خارجی نیم نگاهی هم به اجرای مفاد تعهداتی دارد که در دوران اوباما بسته شده و پیمان با کابل هم از این قراردادهاست که به نظر کارشناسان ترامپ به مفاد آن کج دار و مریز متعهد است . چرا که ترس از ضعف دولت مرکزی در افغانستان تبعاتی را برای آمریکایی دارد که با تعهد امنیت به افغانستان آمد و در عین حال با همین شعار هم با افغانستان پیمان بست . اگر غیر از این باشد باید پاسخگوی همه ی ناامنیهایی باشد که امروز بر افغانستان تحمیل شده است . اعم از نیروهای تروریستی تازه ظهور کرده چون داعش و مانورهای رو به افزایش مخالفین مسلح سنتی در خاک افغانستان .

بهر حال ترامپ را باید ادامه ی همان سیاست کلی کاخ سفید تلقی کرد که همه چیز را به نفع منافع کشورش مصادره می کند و داعیه ی کدخدایی مانع از آن است که به ارتباط برابر با ملتها و کشورها فکر کند . افغانستان هم از این نیمه های تاریک سیاست کاخ سفید صدمه خواهد دید.