ثور 10, 1397 16:44 Asia/Kabul
  • تازه مسلمانی از آلمان

خانم هایکی تازه مسلمان آلمانی معتقد است: « حجاب محدودیتی در زمینه سلامت روانی جامعه و خانواده بوجود نمی‏ آورد. البته حجاب، هم بایستی در لباس باشد و هم در رفتار. تغییر صفات بد گذشته و یادگیری صفات اسلامی و ارزشهای اخلاقی و انسان‏ دوستی، کمک به دیگران و هزاران نکته اخلاقی دیگر از این قبیل هستند.»

    اسلام دینی مبتنی بر فطرت و عقل است. به این معنی که هم در فطرت و سرشت آدمی ریشه دارد و هم با عقل سلیم و منطقی، تایید می شود. به همین دلیل، کسانی که جستجوگر و آزاداندیش هستند و بدون توجه به تبلیغات گمراه کننده دنبال حقیقت می باشند، گمشده خود را در دین مبین اسلام می یابند. خانم « هایکی » (Heike) از جمله کسانی است که با جستجوی فراوان و تعقل و تفکر، سرانجام این دین بزرگ آسمانی را برگزید. او فارغ التحصیل رشته اقتصاد و علوم اجتماعی است و در شهر اولدنبورگ در شمال غربی آلمان زندگی می کند. او قبل از مسلمان شدن ، دین خود را چنین معرفی می کند : « از نظر مذهبی من نیز همانند بسیاری از غربیها بودم. یعنی غسل تعمید شده بودم و در کوچکی به کلیسا نیز می ‏رفتم، اما رفته رفته که بزرگتر شدم، احساسم نسبت به کلیسا و مذهب تغییر کرد و وقتی بزرگ شدم دیگر اصلاً به کلیسا نرفتم. البته در باطن اعتقاد به خدا داشتم آن هم به دلیل اینکه می‏ ترسیدم اگر وجود او را انکار کنم و بعد ببینم که او وجود داشته است، چه خواهد شد و به همین خاطر سعی می‏ کردم اصلاً به او فکر نکنم. » آنچه هایکی درمورد اعتقاد به خدا می گوید ، یک استدلال ساده درمورد لزوم اعتقاد به خداوند است. به این صورت که اگر خدا وجود نداشته باشد ، منکران او ضرری نکرده و معتقدان به خداوند هم چیزی از دست نداده اند. اما اگر پروردگار عالم وجود داشته باشد که چنین است ، مومنان به رستگاری بزرگ می رسند و منکران او به عذابی دردناک دچار می شوند.

 

    اگرچه خانم هایکی در دوران دانشگاه در یک پروژه تحقیقاتی در زمینه مسائل زنان در اسلام شرکت کرده بود ، اما به علت تبلیغات اسلام هراسی در غرب ، نظر خوبی نسبت به این دین الهی نداشت . او می گوید : « در این زمان تصویری که از اسلام داشتم، همان تصویری بود که اکثر اروپاییها و غربیها از اسلام دارند. تصویری کاملاً منفی از مذهبی که خصوصا زنان در آن بسیار تحت ستم و حقیر می‏ باشند و از حق انسانی برخوردار نمی‏ باشند. » یکی از محورهای تبلیغات غرب علیه اسلام ، محدودیت علیه زنان است. حال آنکه حقوقی که برای زنان در اسلام در نظر گرفته شده در هیچ دین دیگری وجود ندارد و غربیها تازه برخی از حقوق بانوان را آنهم به طور ناقص مورد توجه قرار داده اند . به هر حال خانم هایکی به دلیل احساس خلأ و همچنین کنجکاوی به دنبال پناهگاهی روحی و معنوی می گردد . او می گوید : « بایستی اقرار کنم همیشه احساس می‏ کردم گمشده‏ ای دارم و همین حس مرا وا می ‏داشت که به مسایل کنجکاوانه نگاه کنم و بعضا نیز نقادانه نسبت به مسایل اجتماعی و محیط اطراف خود برخورد کنم. به هر صورت این حس جستجوگری به دنبال گمشده‏ ای نامعلوم، مرا بر آن داشت تا مطالعات وسیعی را شروع کنم، هرچند که نمی ‏دانستم به دنبال چه چیز بایستی بگردم، لذا هر مطلبی که با تفکر و عقل انسان مرتبط بود می‏ خواندم . »

 

    در همین زمان هایکی برای تامین مخارج دانشگاهش در رستورانی مشغول به کار و با جوانی آشنا می شود. این آشنایی آغاز باعث آغاز تحقیقات او درمورد اسلام می شود . این تازه مسلمان آلمانی ماجرا را چنین شرح می دهد : « همکارم نیز دانشجو بود و در همانجا مشغول به کار بود. پس از مدتی به علت اینکه در درس انگلیسی ضعیف بود قرار شد که برایش کلاس تقویتی بگذارم. یکی از روزها به طور اتفاقی او را سر سجاده نماز و در حال نماز خواندن دیدم. حالت او در نماز که برای اولین بار در زندگی می ‏دیدم ، شدیدا مرا تحت تأثیر قرار داد و بدین ترتیب احساس کردم می‏ توانم شبهات و سؤالهایی را که در ذهن دارم از او بپرسم. حس عجیبی داشتم، گویی به پیدا کردن گمشده‏ ام نزدیک می ‏شدم. » نماز زیباترین و معنوی ترین حالت ارتباط بنده با خداست و تعجبی ندارد که خانم هایکی با دیدن منظرۀ راز و نیاز آن جوان مسلمان با خدا ، متحول شود. وی که تشنه حقیقت بود ، بلافاصله شروع به پرسیدن سؤالهایی می کند که در ادیان و مکاتب دیگر ، پاسخ آنها را نیافته بود. البته هایکی به سادگی قانع نمی شد و می خواست از مستند بودن پاسخ مطمئن شود. او در این باره می گوید : « من برای صحبتی که با او می‏ کردم اول سند حرف را از او درخواست می‏ کردم. من همیشه عادت داشتم که در مورد هر مسأله‏ ای که می‏ شنوم اول تحقیق کنم. سندش را بیابم و بعد آن را بپذیرم و بدین ترتیب مدتها به این نحو سپری شد که من سؤال می‏ کردم و او با دلیل و منطق و ارائه سند در صدد پاسخگویی برمی‏ آمد. لازم به ذکر است که نقش زن در اسلام یکی از داغ ترین بحثهای ما بود.»

 

حالا خانم هایکی پاسخ مهمترین پرسش های خود را در اسلام یافته و وقت انتخاب فرارسیده است. او در مورد این موضوع چنین توضیح می دهد : « من هرچه می‏ گذشت احساس می‏ کردم به گمشده‏ ام نزدیک‏ تر گشته ام، تا یک روز که احساس کردم کاملاً اشباع شده ‏ام . در میان تمام مطالعاتم راجع به مذاهب و گروههای مختلف عرفانی و مذهبی از هند تا آفریقای جنوبی، اسلام تنها مکتب و مذهبی بود که با کلیه مسایل با دید بسیار منطقی برخورد کرده بود و شاید بتوان گفت برخورد علمی اسلام با یک سری از مسایل برای شخصی مثل من که همه چیز را از بعد علوم اجتماعی نگاه می‏ کرد، عاملی قوی برای مسلمان شدنم بود. و بدین شکل من اسلام آوردم و وقتی خبر مسلمان شدن خود را به همکار مسلمانم دادم او بلافاصله از من خواستگاری کرد و سرانجام ازدواج کردیم.» حالا این تازه مسلمان آلمانی حال و هوای دیگری دارد، از خواندن نماز لذت می بَرد و در خود احساس تحول روحی و رضایت خاطر می کند.

   او به تدریج حجاب را نیز به عنوان پوشش خود انتخاب می کند ، اما آگاهانه و با دلایل محکم : « همان طور که گفتم من مطالعات زیادی داشتم. در این خصوص با مطالعات دوره‏ ای به این نتیجه رسیدم که سلامت خانواده و جامعه در گرو پیدا شدن قانون یا اصل حجاب است. ترویج مصرف‏ گرایی و مسایل جنسی و سکسی و عرضه زیباییهای زن در غرب ، منجر به انحراف انسان از مسیر اصلی زندگی‏ اش می‏ شود. » هایکی حجاب کامل را چنین تشریح می کند : « حجاب محدودیتی در زمینه سلامت روانی جامعه و خانواده بوجود نمی‏ آورد. البته حجاب، هم بایستی در لباس باشد و هم در رفتار. تغییر صفات بد گذشته و یادگیری صفات اسلامی و ارزشهای اخلاقی و انسان‏ دوستی، کمک به دیگران و هزاران نکته اخلاقی دیگر از این قبیل هستند.»

 

 او می کوشد لذت تکیه بر خدا و عدم وابستگی به مادیات را به دوستان و بستگانش نیز منتقل کند ، اما چندان موفق نمی شود. او توضیح می دهد : « من تلاش می‏ کردم که در خصوص اسلام با تمام فامیل، آشنایان و دوستانم کاملاً منطقی صحبت کنم، اما آنها نمی‏ توانستند مسایل را درک کنند. شاید یکی از دلایلی که من راحت‏ تر مسایل را درک کرده و مسلمان شدم، ارتباط به رشته تحصیلی‏ ام که اقتصاد در جهان سوم بود، نیز داشته باشد. من بدین وسیله قبل از مسلمان شدنم با خیلی از مسایل و مشکلات جامعه سرمایه‏ داری آشنا شده بودم و می ‏دانستم نتیجه زندگی سرمایه‏ داری خلاصه شدن همه چیز در پول است . به طور کلی ارزش انسانها در پول خلاصه می‏ شد و من همیشه با این تفکر مبارزه می‏ کردم. »

 

     اما هایکی از مشکلات دیگری نیز در داخل جامعه تازه مسلمانان می گوید : « تعدد گروههای مختلف مذهبی و عدم اتحاد بین آنها در خصوص مسایل مذهبی نیز از جمله مسایلی است که مشکلات عدیده ‏ای را برای تازه مسلمانان به همراه دارد که شدیدا باعث سردرگمی و سرگردانی تازه مسلمانها می‏ شود. شما باید در نظر داشته باشید که یک  تازه  مسلمان به دنبال صحیح انجام دادن کارهایش است و بعد در این کثرت اختلافات، انسان کاملاً گیج می ‏شود که چه کسی درست می‏ گوید و صحیح‏ ترین عمل کدام است.» اما او راه حل را در اتحاد اسلامی و رهبری صالح می داند و می گوید : « به نظر من ما بایستی از دشمنان خود بیاموزیم. ببینید آنها ممکن است در خیلی از مسایل با یکدیگر اختلاف داشته باشند، اما در یک سری از مسایل که به نفع آنها است اتفاق نظر دارند. تازه بایستی در نظر داشت که الگوهای آنها چه کسانی هستند. به طور مثال شما بیایید تمامی رهبران سیاسی غرب و اروپا را در نظر بگیرید، کدام یک دارای خصوصیات اخلاقی انسانی هستند؟ انسانهایی می ‏توانند الگویی واحد برای دیگران باشند که در درجه اول از بعد اخلاقی سالم باشند و بعد هم دانش همه چیز را داشته باشند و با وجود تمامی امکانات، زندگی ساده‏ ای داشته و آنچه را که می‏ گویند در درجه اول خود اجرا کنند، به طور مثال بیایید زندگی امام خمینی و یا آیت ‏اللّه‏ خامنه‏ ای را بررسی کنیم، خود به این نتیجه می‏ رسیم که تنها افرادی مثل امام خمینی و آیت ‏اللّه‏ خامنه ‏ای می‏ توانند این نقش را دارا باشند. این خیلی مهم است که یک الگو به لحاظ ارزشهای اخلاقی و معنوی کامل باشد.»

کلیدواژه