ثور 30, 1397 15:15 Asia/Kabul
  •  رمضان؛ شهر خدا

ماه مبارک رمضان، ماه مهمانی خداست. این مهمـانی بـا همـه زیبـایی هـا و شیرینی هایش مانند هر مهمانی دیگری، زمان محدودی دارد که باید قدر آن را دانـست و از فرصت کوتاه آن بـه قدر کافی بهره برد. این برنامه متنی برگرفته از خطبه پیامبر (ص) (خطبه شعبانیه) درباره ماه مبارک رمضان است که به مناسبت نخستین روز ماهمبارک رمضان تقدیم شما می شود.

همزمان با فرا رسیدن ایام معنوی و پر برکت ماه رمضان، با برنامه "دعوت" در خدمتتان هستیم. ماه میهمانی خدا و دعوت او برای حرکت بندگان خود به سوی کمال و رستگاری. این مهمانی، با همه زیبایی ها و شیرینی هایش گذرگاهی است که باید قدرش را دانست و از فرصت کوتاه آن بهره برد.

 

این رسول خدا( ص) است که ندا می دهد: " أَیهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیکمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ... وَ هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کرَامَةِ اللَّهِ : ای مردم، شهر خـدا ( بـا دسـتانی پـر از) برکـت و رحمـت و مغفرت به شما رو کرده است ... و در آن به مهمانی خدا فرا خوانده شدید و مشمول کرامت خدا واقع شده‌اید."

آری ، خداونـد مهربان شهری دارد، که همه ساله در زمـانی معلـوم و بـا گنجایـشی نامحدود محـل اقامـت مهمانـان اش می شود. مهمانسرایی با عظمت و بـی نظیـرکـه فرشتگان به دور ساکنان آن، طـواف مـی کننـد. در جای جای این شهر ، که به وسعت تمام بندگان خداست، جای پای قدم های انبیا و اولیـاء الهـی پیداست. کوچه پس کوچه هـای ایـن شـهر، همه به خود خدا منتهی می شوند . با آنکه شهر بسیار بزرگ و پهناور است، امـا مـسیرها همه کوتاه هستند و سفرها به سرعت انجام می گیرد . کوچه باغهای شهر گرچه قدیمی اند اما فرسوده نیستند. کوچـه هـا؛ آب و جارو شده، با درختانی سرسبز که سایه هـای پـر مهـر خود را بـدون تـاریکی بـر رهـروان گـسترانیده انـد، بـرای پذیرایی از مهمانان خدا، آماده اند. در میانه ی هر کوچه ای، نمای دلنشین خانه ای از خانه های اولیاء خدا، با نـوای دلکـشی از تلاوت قرآن، توجه تو را به آیه های خدای رحمان جلب می کند. گویی صدای تلاوت پر طنین پیامبر رحمت به گوش می رسد که می خواند:" شَهْرُ رَمَضَانَ اَلَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْءَانُ هُدیً لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَتٍ مِنَ الْهُدَی وَالْفُرْقَانِ ... : ماه رمضان، ماهی است که قرآن در آن نازل شده است. «و قرآن کتابی است که» هدایتگر مردم همراه با دلائل روشنِ هدایت و وسیله تشخیص حقّ از باطل است،..." (سوره بقره آیه ۱۸۵)

 

در این مهمانی هزاران فرشته زیبای الهی در حال پذیرائی هستند. این فرشتگان در حالیکه به ذکر خدا مشغول اند، بـا نگـاه مهربانـشان بـه تحـسین مهمانان می پردازند. گاهی دستان پر عاطفه خود را برای دعوت، به سـوی مهمانان دراز می کنند؛ و گاهی برای دعا به ایشان، به سـوی میزبان بالا می برند . و خداونـد بـا رضـایت، خواسـته هـای ایشان را در حقّ بندگانش اجابت می کند. گروهی از ملائک سفره های پر از مائده های بهشتی را می گسترانند و گروهی دیگر سجاده هـای عبـادت را بـرای سروران خود پهن می کنند. جمعی از آسـمان رازهـا بـرای اهل دل می آورند و جماعتی از ایشان نیازهای دلدادگـان را به سوی خدا بالا می برند. اینان همان فرشتگانی هستند که رسول خدا در موردشان فرمود: "أخبرنى جبرئیل علیه السلام عن ربه تعالی ذکره أنّه قال: ما أمرتُ ملائکتى بالدّعاء لأحدٍ من خلْق استجبتُ لهم فیه : در ماه رمضان خداوند عده ای از فرشتگان را مأمور می کند تا برای روزه داران دعا کنند، و  این دعا برای روزه داران، در خواست خیر و خوبی از خداوند است. 

 

برخی از این فرشتگان به نگهبانی از این مهمانسرا مامور شده اند. آنان شــیطان و پیروان اش را به این مهمانی بزرگ راه نمی دهند، تا مهمانان مدعو در خلوتی بی مانند، با خدای خود تنها بمانند، و در نهایت آسودگی از شر شیاطین با آرامش تمام در آغوش پر مهر خداوند پناه بگیرند. محافظان این مهمانسرا؛ روز و شـب از تک تک ساکنان مراقبت می کنند و بـا انـوار خـود هرگونـه کدورت و کراهتی را از آنان می زدایند، و مهمانان را تـا بارگاه نورانی پروردگار در تمام مسیرها را همراهی می نمایند.

 

شهر خدا که خانه هـای نـورانی اش محـل نـزول قـرآن است، مکان صعود مناجات دوستان خـدا مـی شـود. قـرآن نازل، قرآن صاعد را از دل های خاشع می رویاند. صدای تلاوت سوره ها، سکوت تدبر آیه ها را درهم نمی شکند و تـلاوت کتـاب بـا درایت حکمت درهم می آمیزد . آنجا تلاوت، تواضـع مـی آورد و کـسی بـه مناجـات مباهات نمی کند. اشک شـوق، شـیرینی آهِ خـوف را زایـل نمی کند، و درک عاقلانه، درد عاشقانه را درمان نمی نماید. به مدد قرآن، کتابی کـه میـزان اسـت، تـوازن و تعادلی در جان اهالی این شهر پدیـد مـی آیـد.

 

در شب نـشینی هـای این مهمانسرا، رمزهـای راز و نیـاز گشوده می شود، و سحرگاهان که قفل دلهای بسته، باز شده است، ابواب نورانی لبخند خدا، آفتاب مغفرت را بر مهمانان خویش می تاباند. آنجا شـب هـا از روز روشـنتـر اسـت و روزها از شب آرامتر. خواب سبک شب، با آرامش سـنگین روز همراهی می کند؛ و رؤیاهای زیبای شبانه، روزها تعبیـر می شوند.

 

مهمانان این مهمانسرا احـساس غریبی نمی کنند. محـل اقامـت مهمانـان از قبل معین شده، هر یک از آنان  برای خود جایگاهی دارند. بعضی ها طبق معمول با خدا فاصـله ای ندارنـد. و بعضی دیگر کمی دورتر هستند. اما آنچه مهم ها همه در هر مکانی از این مهمانسرا که باشند، حضور خدا را بخوبی احساس می کنند. آنان دستان خود را به سوی خدا دراز می کنند، ولی خدا را نزدیک تـر از همیـشه می یابند و مدهوش ملاقاتش می شوند.

 

تشنگی و گرسنگی در این مهمانسرا رنگ و بوی دیگری دارد. به مهمان ها وعده داده شده است که اگر تا شام لب به آب و نان نزنند و جـسم خـود را از طعـام و شراب خالی نگه دارند، خداوند جان آنان را از جـام خـود سیراب میکند و از جانب خود سیرشان می گرداند. حالت عاشقی و دلـدادگی در دسـت بـه سوی سفره نان دراز نکردن مهمانان، و ضعف و بـی رمقـی بدنهایشان دیدنی اسـت. تنها در این مهمانسرا مـی توان حقیقـت دنیـا را دیـد، و شیرینی آخرت را چشید. در اینجا می توان فهمید که هرچه از دنیا بهره کمتری ببری، بیشتر از حیات اخروی برخوردار می شوی.

 

 

مهمانان در هر نمازخویش، گویا آخرین راز و نیازشان است و برای آخرین بـار بـا خـدا حرف می زنند. و هر بار که توفیق راز و نیاز و مناجاتی دیگر مـی یابنـد، آنچنان شوق حضور دارند که گویی برای اولین بار است که به محضر خـدا مـی رسـند .  یکی از مشخصات مناجاتهایـشان در ایـن مهمانسرا آن است که هیچ گاه درست نمی فهمی، بالاخره از سر محبت با خدا حرف میزنند و گریـه مـی کننـد یـا از سـر خـوف و خشیت او است که ناله می کنند. با آنکـه از او مـی ترسـند، هیچگاه از اودوری نمی کنند. گرچه همیشه بـه سـمت او می روند و به او هم می رسند، اما این رسـیدن هـیچ گـاه بـه پایان نمی رسد. آنان طوری عبادت و طاعت می کنند که گویی تاکنون همه عمر را به بطالت گذرانده اند و اکنون می خواهند گذشـته را جبران کنند.

 

عطر عاطفه و بوی بهشت، فضای این شهر را پر کرده است. اهالی این شهر هر چقدر با خـود سـخت گیرنـد بـا دیگران مهرباننـد. بعـضی وقـتهـا آدم احـساس مـی کنـد خودشان را با فرشته های الهی که مأمور پذیرایی و خدمت اند، اشتباه می گیرند. انگار به همه بدهکارند و از خدا هم هـیچ طلبی ندارند . همیشه لبخند می زنند و بـا همـه مهربـان و بـه طـور یکسان برخورد می کنند. اما همـواره بـه خودشان سخت می گیرند . هر چقدر گرسنه تر باشـند، بیـشتر بـرای سـیر کـردن دیگران تـلاش مـی کننـد و اگـر سـیر باشـند، انگـار از آدم خجالت می کشند. با آنکـه خودشـان مهماننـد ولـی وقتـی مهمان برایشان بیاید بـا تمـام وجـود احـساس خوشـبختی می کنند، و از اطعام دیگران بیشتر لذت می برند .آنان مصداق این آیات الهی هستند که می فرماید :" وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماً وَأَسِیراً  / إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَآءً وَلَا شُکُوراً : آنان غذاى خود را با آن که دوستش دارند، به بینوا و یتیم و اسیر مى ‏دهند.  (و مى ‏گویند:) ما براى رضاى خدا به شما طعام مى ‏دهیم و از شما پاداش و تشکّرى نمى‏ خواهیم." (آیات 8 و 9 سوره الانسان)

 

به خاطر تمام هدایای این شهر و شهر خـدایی کـه بـه ما هدیه داده شده است، باید روی ماه رمضان را بوسـید، و گل نازنین وجودش را بویید . باید شب وجود را بـا نـور او روشن کرد و در مهتاب نورش راههـای آسـمانهـا را پیـدا کرد . باید با وضو وارد شهر خدا شد و بـا تمـام وجـود بـه خاکش سجود کرد . شهر خدا را باید مانند خانه خدا گرامی داشت و برای ورود به آن باید اذن دخول گرفت. شهر خدا فرصتی است که وقتی نسیم ملایمش می آید و تو را در برمی گیرد، فکـر مـی کنـی بـرای همیـشه بـا تـو، خواهد بود ولی به ناگاه مانند یک رؤیا تو را تنها می گذارد و می رود و تنهـا خیـال روی مـاه اش بـاقی مـی مانـد و در روزمرّگی ها پنهان می شود. شب وصالش بسیار کوتاه اسـت ، و روز فراق اش بسیار طولانی..

کلیدواژه