اسد 11, 1397 18:33 Asia/Kabul
  • اسلام آوردن جوان آمریکایی

لوکاس برونک، تازه مسلمان آمریکایی: « وقتى در پیشگاه مرقد امیر انسانیت و عدالت، حضرت امام على (علیه السلام) ایستادم خوشحالیم غیر قابل وصف بود. وقتى به نزدیکى درب ورودى حرم رسیدم پاهایم دیگر توان راه رفتن نداشتند. ضربان قلبم شدت گرفت و بدنم سخت می‌لرزید. اما وقتى اذن دخول را خواندم کمى احساس آرامش به من دست داد و بقیه زائران را دیدم که در آرامش کامل در پیشگاه سرچشمه و امام انسانیت حضور دارند.»

    حضرت علی (ع) می فرماید: « سپاس خداوندی را که دین اسلام را نازل کرد و تعالیم آن را برای کسانی که وارد آن می شوند ، آسان و ستون های آن را در برابر ستیزه جویان استوار نمود و اسلام را پناهگاه امنی برای پناهجویان و مایۀ آرامش برای وارد شوندگان به آن ، قرار داد. » (نهج البلاغه ، خطبۀ 106 ) اسلام آورندگان نیز از آنجایی که تعالیم دین مبین اسلام را آرامش بخش ، آسان و مایۀ اطمینان می دانند ، به آن گرایش پیدا می کنند . « لوکاس برونک » ( Lucas Bronk ) تازه مسلمان آمریکایی نیز از جمله کسانی است که حقیقت و آرامش را نزد آخرین و کامل ترین دین آسمانی یافته است. اما آشنایی اولیۀ او با اسلام ، نه از طریق رسانه های جمعی و یا یک مبلّغ دینی ، بلکه به طور اتفاقی و توسط دوست دوران مدرسه اش بوده است. 

لوکاس برونک، تازه مسلمان آمریکایی

    لوکاس با آنکه اعتقاد چندانی به مسیحیت نداشت، در یک مدرسۀ تابستانی کاتولیک درس می خواند. او در آنجا با یکی از هم دوره ای هایش دوست می شود و پی می برد که هر دو کاتولیک نیستند. این جوان آمریکایی ادامه می دهد: « در ابتدا گمان کردم که این دوستم به مذهب مسیحی دیگرى ایمان دارد. چون هر دو در مدرسه کاتولیک حضور داشتیم. اما بعدها به من گفت که او یک مسلمان است. می‌توانم بگویم که این دوست مرا به خودش جذب کرد و حضورش در زندگى من مانند شمعى بود که نمی‌توانم آن را تفسیر کنم. ... این شمع هدایتگر هرگز در درونم خاموش نشد، اما من دیر به آن پى بردم. » برونک در مورد اعتقادش به مسیحیت نیز چنین می گوید : « از آنجایى که به مسیحیت به عنوان یک دین علاقه شدیدى نداشتم به ندرت به کلیسا می‌رفتم. توجه من به اخلاق و ذات الهى و تعالیم حضرت مسیح بیش از اعتقاد به مبانى تثلیث و کفاره گناهان بود. مسیح را به عنوان یک فرد شناختم و همیشه معتقد بودم که خداوند متعال یگانه است؛ و با وجود اینکه در یک مدرسه کاتولیک تحصیل می‌کردم اما هیچ وقت در مراسم غسل تعمید حضور نیافتم و عقاید مسیحیت را به صورت رسمى نپذیرفتم. » به عبارت دیگر ، لوکاس بر اساس عقل و فطرت خود نمی توانست آنچه را کلیسا به عنوان مسیحیت معرفی می کند ، بپذیرد و به خدای یکتا باور داشت.

   حوادث مختلف در شکل گیری افکار این جوان آمریکایی نقش ایفا کردند. در حالی که برخی از مردم آمریکا پس از حادثۀ یازدهم سپتامبر، تحت تأثیر تبلیغات گمراه کننده، تصور می کردند که مسلمانان خشونت طلب هستند، لوکاس با توجه به آشنایی قبلی با دوست مسلمانش، این تهمت ناروا را قبول نداشت. وی می گوید: « این عملیات تروریستى به هیچ عنوان ربطى به دین اسلام ندارد. چون می‌دانستم خلق و خوى وحشى و حیوانى انسان‌ها ممکن است در هر فردی بروز کند و هیچ ربطى به ملیت یا دین آنان ندارد.» همچنین حوادث غرب آسیا چون حملۀ آمریکا به افغانستان و عراق، حملۀ رژیم صهیونیستی به لبنان و فلسطینی ها، وی را در فکر فرو می بَرد که چرا ظلم و ستم اینگونه گسترش یافته و عدالت چگونه محقق می شود. او به دنبال آیینی بود که عدالت را سرلوحۀ خود قرار داده باشد. از طرف دیگر ، لوکاس چنین تصور می کرد که ادیان الهی همگی آیین واحدی هستند ، چنانکه خود او می گوید : « در آن ایام این طور فکر می‌کردم که خداوند متعال برخى از انسان‌ها را جهت ابلاغ رسالتش انتخاب کرده و تصور می‌کردم که یهودیت و مسیحیت و اسلام دین واحدى هستند زیرا هر یک از این ادیان سه‌گانه انسان را به عبادت خداوند یگانه فرا می‌خواند و تمامى پیامبران و سایر کتب آسمانى از منبع وحى نشأت می‌گیرند. »

کشتار مردم فلسطین

آنچه برونک می گوید به واقعیت نزدیک است ، اما متأسفانه بر اثر تحریف ادیان آسمانی چون مسیحیت و یهودیت، در حال حاضر چندان نمود ندارد. همۀ ادیان الهی از طرف خداوند برای هدایت بشر نازل شده اند و در اصولی چون پرستش خدای واحد ، اعتقاد به قیامت ، تأکید بر عدالت و مبارزه با ظالم ، مشترک هستند. اما با پیشرفت تمدن بشری ، جزئیات و احکام این ادیان نیز مطابق با شرایط و مقتضیات زمان تغییر کرده است. در نهایت، اسلام به عنوان آخرین و کامل ترین دین آسمانی که تحریف نشده ، نازل شد . عقاید و احکام اصلی اسلام تغییر ناپذیر است و اما در چهارچوب آنها می توان بنا بر شرایط و اوضاع هر زمان ، احکام جدیدی صادر کرد. در آیات مختلف قرآن ، ادیان و پیامبران پیشین تایید شده اند، اما آخرین و جامع ترین دین، اسلام معرفی شده است. در سورۀ آل عمران ، آیۀ 285 می خوانیم : « پیامبر (اسلام) به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است و همه مؤمنان نیز به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و فرستادگانش ایمان آورده‌اند (و گفتند) : ما میان هیچ یک از پیامبران او فرق نمى‌گذاریم (و به همگى ایمان داریم ) ... » 

   انسان در زندگی خود نیاز به الگو و راهنمایی دارد تا با استفاده از آن ، راه درست زندگی را پیدا کند . متأسفانه امروزه رسانه ها و مکاتب انحرافی ، الگوهای کاذب و فرصت طلبی را به مردم معرفی می کنند که انسان ها را به وادی گمراهی و فساد می کشانند. اما لوکاس به دنبال الگو و رهبری راستین بود تا از او تبعیت کند . او می گوید : « در دوران دبیرستان سعى داشتم حکمت را از هر طریقى و هر دینى فرا بگیرم و به دنبال یک پیشوا بودم. در این راستا زندگى نامه گاندى و چگوارا و نوشته‌هاى سیسرون نویسنده معروف روم در زمینه اخلاق و تعالیم بودا را مطالعه کردم.» واقعیت آنست که هرچند در زمانهای مختلف ، انسان های بزرگی وجود داشته اند که از ویژگی ها و فضائل قابل توجهی برخوردار بودند ، اما هیچیک نتوانستند الگویی کامل و همه جانبه برای بشر باشند ، مگر کسانی که بیشترین رابطه را با خداوند داشتند ، یعنی پیامبران و جانشینان معصوم آنها . برونک نیز پس از مدتی چنین رهبران و الگوهای کاملی را برای هدایت خود  یافت. اما قبل از آن ، باید دین راستین و هدایتگری که می خواهد از آن پیروی کند ، پیدا می کرد.

   جالب آن است که لوکاس خود اذعان می کند که از ابتدا قلباً میل داشته که مسلمان شود ، اما هنوز تصمیم خود را نگرفته بود. او توضیح می دهد : « با وجود اینکه به هیچ عنوان نفرت یا کینه اى نسبت به اسلام و مسلمانان نداشتم اما تا ایام دوره دبیرستان هرگز درباره این دین به طور عمیق مطالعه نکردم.» اما او مطالعه در مورد اسلام را با خواندن کتاب های مختلف در مورد اسلام شروع کرد تا مطمئن شود آنچه قلب و فطرتش می گوید ، درست و مستدل است. وی در جریان مطالعاتش از شخصیت امام حسین (ع) و نهضت بزرگ او آگاه می شود و شدیداً تحت تأثیر قرار می گیرد. همچنین فضایل ، صفات اخلاقی ، علم و بلاغت حضرت علی (ع) ، این جوان جویای حقیقت را شیفتۀ خود می کند. وی به درس مهمی که می توان از قیام امام حسین (ع) آموخت اشاره می کند و می گوید : « احساس می‌کردم در زمینۀ ظلم ستیزى ، بى شک رابطه ای بین پرهیز از خشونت و مقاومت مسلحانه وجود دارد. این نسبت متوازن را تنها نزد حضرت امام حسین (علیه السلام) یافتم و از طریق این امام توانستم پیامبر اسلام را بهتر بشناسم.» امروزه رژیم های سلطه گر ، مقاومت در برابر توسعه طلبی خود را خشونت و مخالفت با صلح می خوانند ، حال آنکه دفاع از جان ، مال و عقاید مردم ، مبارزه ای مقدس در برابر ظلم و بی عدالتی است. امام حسین (ع) نیز برای حفظ دین جدش پیامبر اکرم (ص) به پا خاست ، اما هرگز شروع کننده جنگ نبود ، بلکه هنگامی که مورد حمله قرار گرفت ، از خود دفاع کرد. عملکرد ایشان به ما می آموزد که در اسلام ، اصل بر صلح و مسالمت جویی است ، اما به هنگام خطر و تعرض دشمن ، باید هوشیارانه و شجاعانه از خود دفاع نمود.

   به هر حال، لوکاس برونک آخرین مرحله از تحقیقات خود را پس آشنایی با یکی از علمای اسلام تکمیل می کند و سؤالات و شبهات خود در مورد اسلام و اهل بیت پیامبر (ع) را از وی می پرسد و سرانجام، با تمام وجود، رسماً اسلام را به عنوان برترین دین ، انتخاب می کند. او احساسش را پس از مسلمان شدن چنین توصیف می کند : « احساس می‌کنم که بالاخره راه درست را یافتم و هیچ سختى و سنگینى در کارهاى جدیدى که انجام آن‌ها بر من واجب شده احساس نمی‌کنم. به لطف الهی خانواده‌ام نیز با تصمیم مسلمان شدنم هیچ مخالفتى نکرده و کاملاً موافق هستند.» برونک پس از مدتی به یکی آرزوهای بزرگ خود یعنی زیارت مرقد حضرت علی (ع) می رسد. وی در مورد احساسش در آن زمان می گوید: « وقتى در پیشگاه امیر انسانیت و عدالت، حضرت امام على (علیه السلام) ایستادم خوشحالیم غیر قابل وصف بود. وقتى به نزدیکى درب ورودى حرم رسیدم پاهایم دیگر توان راه رفتن نداشتند. ضربان قلبم شدت گرفت و بدنم سخت می‌لرزید. اما وقتى اذن دخول را خواندم کمى احساس آرامش به من دست داد و بقیه زائران را دیدم که در آرامش کامل در پیشگاه سرچشمه و امام انسانیت حضور دارند.»

برونک به هنگام زیارت مرقد حضرت علی (ع) 

 

 

کلیدواژه