طلوع خورشید هدایت(ویژه سالروز ولادت رسول گرامی اسلام(ص)
او شخصیتی شگفت است که انسانهای بیشماری را بر کشتی هدایت نشاند و طی قرنهای متمادی آن را در امواج متلاطم حوادث به پیش برد .
از بطن تاریخ و عمق زمان با اخلاقی جذب کننده و رشد دهنده، با رفتاری سرشار از تواضع و فروتنی و خاکساری. ،
شخصیتی شگفت که انسانهای بیشماری را بر کشتی هدایت نشاند و طی قرنهای متمادی آن را در امواج متلاطم حوادث به پیش برد. هم اکنون، همان کشتی در اقیانوس زمان شناور است. پرچم « لااله الاله الله » بر فراز آن به اهتزاز درآمده و « محمد رسول الله » ، با همان شوکت و عظمت ، هدایت آن را در دست دارد .
خسرو انوشیروان، پادشاه ایران بر تخت فیروزه نشان خود آرمیده بود. تاج کیانی و آهویی زرین درکنار تخت او قرار داشت . ناگهان صدایی شبیه صدای طبل جنگ، فضای آرام او را به هم ریخت . قطعه های سنگ مرمر از کاخ جدا شد و صدای نگهبانان در گوشه های کاخ پیچید که فریاد می زدند: ایوان کسری شکست و کنگره های آن فرو ریخت. انوشیروان از خواب پرید و بسوی باغ و ایوان شتافت. ناباورانه به اطراف نگریست . بزرگمهر حکیم را دید . به او گفت: ای خردمند ، چه شب عجیبی است ! دو حادثه شگفت برایم رخ داده است. یکی خوابی است که دیده ام و دیگری فرو ریختن کاخ من / خواب دیدم خورشید در تاریکی شب ازطرف حجاز برآمد ، همه جا را روشن کرد ، جز کاخ مرا که در تاریکی ماند . من از آن تاریکی بیمناک شده بودم که ناگهان با صدای شکستن ایوان از خواب بیدار شدم. مقصود از خورشید حجاز چیست؟ بزرگمهر گفت : « مردی طلوع می کند که توانائیش از پادشاهان بیشتر و دانشش از حکیمان افزون تر است، روشنایی او ، موهبت خدا دادی است، نور کلامش بر جهان می تابد، و دین پیشینیان را مانند برگهای درخت، زرد و سست می سازد. شکست ایوان نیز ، نشانه زاده شدن آن خردمند از مادر است که چهل سال دیگر از او خبر آید».
صبح آن روز، انوشیروان هنوز افکارش از حادثه شب گذشته آرام نیافته بود که چابک سواری به مدائن آمد و خبر داد: پادشاها ، واقعه ای عجیب رخ داده است. شب گذشته، آتشکده فارس که هزاران سال روشن بود، خاموش شد و به سردی گرائید . عجیب تر آنکه کعبه به لرزه درآمده و بتهایی که در آن بودند، با صورت بر زمین افتادند.
پیکی دیگر از راه رسید: پادشاها، دیشب دریاچه عظیم ساوه که مردم آن را می پرستیدند، ناگهان خشک شد و پرستش کنندگان را به حیرت انداخت. گویا حادثه عظیمی درحال وقوع است .«
انوشیروان خوابگزاران و پیشگویان را به حضور طلبید. آنان همه از طلوع ستاره ای در آسمان مکه خبر دادند که جهان را دگرگون خواهد کرد . بدینگونه ، خداوند در شب میلاد آخرین فرستاده خود ، جهان را آماده گامهای پربرکت او نمود .
و سرانجام، در زمانی که ملتها و امتهای جهان، خدایان متعدد را می پرستیدند و جهل و غفلت و توحش بر همه جا حاکم بود، آخرین پیامبر خدا - محمد - در مکه طلوع کرد.
آمنه گفت: به خدا فرزندم که بر زمین قرار گرفت دست هاى خود را بر زمین گذارد و سر به سوى آسمان بلند کرد و بدان نگریست، نورى از من تابش کرد و در آن نور شنیدم گوینده اى مى گفت: تو آقاى مردم را زاده اى . او را محمد نام بگذار.
آنگاه او را به نزد عبد المطلب بردند و آنچه را مادرش آمنه گفته بود به عبد المطلب گزارش دادند، عبد المطلب او را در دامن گذارده گفت:
ستایش خدائى را که به من عطا فرمود این فرزند پاک و خوشبو را که در گهواره بر همه پسران آقا است.
پیامبران الهی همچون ابراهیم، موسی و عیسی(ع)، دین و آیین الهی را به ارمغان آوردند. از خطوط مشترک این پیامبران، بشارت دادن هریک به دیگری بوده است. البته اکثر پیامبران، دعوتشان منحصر به محیط یا زمان خاصی بوده است. اما درباره پیامبر اسلام به عنوان آخرین حلقه از زنجیره انبیای الهی، در کتب دینی بشارات روشنی وجود دارد . « مولانا عبدالحق » نویسنده کتاب « محمد در کتب مذهبی جهان » می گوید : « مصلحت خداوند ایجاب می کرد که این بشارات مانند زیبائیهای طبیعت که پایدار است، یا مانند صندوقچه جواهر که به دقت از آن نگهداری می شود ، در لفافه ای از اشارات محفوظ بماند ، تا مورد استفاده نسلهای بعدی قرار گیرد . نسلهایی که با عقل و دانش بیشتر سر و کار دارند . «
یهود براساس کتب و گفته های پیامبران خویش درانتظار پیامبر خاتم بودند . حضرت موسی(ع)، از آمدن پیامبر دیگری مانند خود ، به قوم یهود خبر داده بود. در تورات، سفر تثنیه باب 18 آمده است: «یَهُوَه، خدایت، از میان شما، از برادرانتان مانند من خواهد فرستاد و شما باید به او گوش دهید و از او اطاعت کنید. خدا فرمود : من ازمیان آنها پیامبری مانند تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم فرستاد . «
در مزامیر (زبور) داود نیز خصوصیاتی مطرح شده که به تعبیر مفسران، به ویژگیهای حضرت محمد (ص) و خاندان و فرزندان او بسیار شبیه است. در این بشارت می خوانیم: « درحالی که این سرود را برای پادشاه می سرایم ... تو از همه فرزندان آدم زیباتری ، بلاغت به لبهای تو ریخته است و از لبانت نعمت و فیض می چکد ... خداوند تو را تا ابد مبارک ساخته و تو را برگزیده و بیش از هرکس دیگر شاد گردانیده است . ..نام تو را در تمام نسلها مشهور خواهم کرد و همه مردم تا ابد سپاسگزار تو خواهند بود . » ( مزامیر و مزمور ، 45 )
براساس روایات تاریخی، حضرت عیسی(ع) که خود نیز معجزه بزرگ خداوند بود، پیوسته نشانه های ظهور آخرین فرستاده الهی را بیان می کرد و آتش عشق به او را در سینه ها شعله ور می ساخت. بگونه ای که هرجا که آئین عیسی رواج می یافت، بشارتهای او نیز در آن سرزمین منتشر می شد. « کارل یاسپرس» روانشناس و فیلسوف آلمانی در کتاب « مسیح » می گوید : « آنچه از مسیح ، با یقین هرچه بیشتر می شناسیم ، بشارتهای اوست . «
حضرت عیسی در چند جای انجیل یوحنا به صراحت از آمدن « فارقلیط » (پارکلیت-Paraclete) پس از خود خبر می دهد . آن حضرت می گوید: «تا من نروم، او نخواهد آمد. اگر مرا دوست دارید، وصایای مرا نگه دارید و من درخواست خواهم کرد تا فارقلیط دیگری را به سوی شما بفرستد تا همیشه با شما باشد. او همان روح پاک خداست که شما را با تمام حقایق آشنا خواهد کرد.»
این چنین بود که، در قرن هفتم میلادی ، منتظران ظهور آخرین پیامبر خدا، از یمن تا شام و فلسطین و مصر، مسیحیان تشنه دیدار پیامبر موعود بودند. حتی در ایران نیز گروههای کوچکی از این منتظران وجود داشتند. یکی از چهره های شناخته شده آنها "سلمان فارسی" است. سلمان در بخشی از سرگذشت خود می گوید:
« در عموریه ، هنگامی که مسیحی بودم ، با کشیش پرهیزکاری رفت و آمد داشتم. او برای خدا خالصانه نیایش می کرد و شب و روزش صرف عبادت و خدمت می شد. پس از چندی بیمار شد. در آخرین لحظات عمر خود به من گفت: کسی را نمی شناسم که تو را برای کسب فیض و روشنایی به او معرفی کنم. ولی زمان بعثت پیامبر آخرالزمان نزدیک شده است. او به آئین ابراهیم، از میان اعراب برمی خیزد . نامش احمد است و از سرزمین مکه مبعوث می شود. هدیه می گیرد، ولی صدقه نمی پذیرد. در شانه خود ، نشان نبوت دارد . اگر او را درک کردی ، تصدیقش کن و به او ایمان بیاور . گفتم : حتی اگر او مرا به ترک دین تو دعوت کند، باز هم وی را تصدیق کنم ؟ گفت : آری ، زیرا حق با اوست و پیروی از او مورد رضای خداوند است.
سلمان در ادامه سرگذشت خود می افزاید: پس از مرگ این کشیش با کاروانی از تجار عرب، ازقبیله کلب عازم شبه جزیره عربستان شدم. در آنجا به عنوان برده برای یک مرد یهودی کار می کردم. روزی در نخلستان گفتگوی آن مرد یهودی را با شخصی دیگر شنیدم. او با خشم به مردم ناسزا می گفت که دور مردی جمع شده اند که خود را پیامبر خدا می خواند. با شنیدن این سخنان، ناگهان احساس کردم سالها هجرت و غربت و آوارگی، سرانجام ثمره شیرینی برایم داشته است. قلبم می تپید. با اشتیاق نزد آن شخص رفتم و درباره آن پیامبر پرسیدم.
پیامبر بزرگوار اسلام با شناساندن خدای قادر حکیم و مدبر ، ناب ترین پیامها را در باب کرامت انسان ، حقوق بشر و آزادی سرود و سرمشق اقامه قسط و اجرای عدالت شد . حضرت محمد (ص ) از میان لایه های تاریک زندگی بشر ، پنجره ای به سوی نور و روشنایی گشود و آموخت که انسان با رفتن به دنبال حقیقت و در پرتو نور عقل ، از تاریکی و ظلمت رهایی می یابد . او خود می فرمود : «قل هاتو برهانکم » بگو دلیل های خود را بیاورید» .