مرگ دموکراسی؛ نتیجه هفتاد سال بحران‌آفرینی ایالات متحده در آمریکای لاتین
https://parstoday.ir/fa/world-i26380-مرگ_دموکراسی_نتیجه_هفتاد_سال_بحران_آفرینی_ایالات_متحده_در_آمریکای_لاتین
پارس تودی - ایالات متحده با دخالت‌های گسترده در آمریکای لاتین، دموکراسی را سرکوب و بحران‌های طولانی‌مدت اقتصادی و سیاسی ایجاد کرده است.
(last modified 2025-10-28T16:54:34+00:00 )
آبان ۰۶, ۱۴۰۴ ۲۰:۰۵ Asia/Tehran
  • دموکراسی آمریکای لاتین قربانی قلدری آمریکا
    دموکراسی آمریکای لاتین قربانی قلدری آمریکا

پارس تودی - ایالات متحده با دخالت‌های گسترده در آمریکای لاتین، دموکراسی را سرکوب و بحران‌های طولانی‌مدت اقتصادی و سیاسی ایجاد کرده است.

به گزارش پارس‌تودی، در طول دهه‌های گذشته، ایالات متحده در چند کشور آمریکای لاتین مستقیم یا غیرمستقیم در بحران‌های سیاسی و اقتصادی دخالت کرده است. این مداخلات پیش‌تر با بهانه مقابله با نفوذ کمونیسم و اخیرا به بهانه مبارزه با قاچاق مواد مخدر صورت گرفته است. اما درواقع برای به غارت بردن ثروت ملت‌های منطقه آمریکای لاتین با ابزار دولت‌های دست‌نشانده انجام شده‌ است. دخالت‌هایی که در کنار فقر و بدبختی که برای مردم به همراه آورده، ساختارهای دموکراسی ادعایی آمریکا را هم به قهقرا برده است.

بولیوی

بررسی تاریخ سیاسی بولیوی نشان می‌دهد که مداخلات مستقیم و غیرمستقیم آمریکا، طی بیش از هفت دهه، در تضعیف نهادهای دموکراتیک و تشدید بحران‌های اقتصادی و سیاسی این کشور نقش تعیین‌کننده‌ای داشته است. از سیاست‌های دهه ۱۹۵۰ تا رخدادهای کودتای نافرجام ۲۰۲۴، یک الگوی ثابت از کنترل منابع، مهندسی قدرت سیاسی و مقابله با جنبش‌های مردمی مشاهده می‌شود.

در سال ۱۹۵۱، وزارت خارجه آمریکا سندی محرمانه با عنوان سیاست ااین کشور در قبال بولیوی منتشر کرد که نشان‌دهنده نگاه واشنگتن به این کشور به‌عنوان نقطه‌ای استراتژیک در مبارزه با کمونیسم و منبعی حیاتی از قلع و سایر مواد معدنی بود. بر اساس این سند، آمریکا موظف بود مانع قدرت‌گیری نیروهای ملی‌گرا مانند جنبش انقلابی ملی (MNR) شود و با نفوذ در ارتش و دولت، ثباتی "مطلوب برای منافع آمریکا" ایجاد کند. این سیاست به معنای واقعی، نوعی مهندسی سیاسی بود که وابستگی اقتصادی بولیوی را تعمیق کرد و راه اصلاحات اجتماعی را بست. نتیجه‌ی این رویکرد، کودتاها و بی‌ثباتی‌های پیاپی در دهه‌های بعد بود؛ زیرا واشنگتن هر حرکت استقلال‌طلبانه را تهدیدی برای شرکت‌های آمریکایی می‌دید.

هفتاد سال بعد، بحران ۲۰۲۴ نشان داد که همان الگو در شکل جدیدی ادامه دارد. در ۲۶ ژوئن ۲۰۲۴، ژنرال "خوان خوزه سونیگا" تلاش کرد با حمله به کاخ ریاست‌جمهوری دولت چپ‌گرای لوئیس آرسه را سرنگون کند. هرچند کودتا شکست خورد، اما تحلیلگران، این حادثه را نتیجه‌ی دخالت‌های غیرمستقیم آمریکا در قطبی‌سازی سیاسی منطقه دانستند. سیاست‌های واشنگتن چه از طریق حمایت از دولت‌های راست‌گرا مانند «ژانین آنی‌یز» در ۲۰۱۹ و چه با ترویج گفتمان پوپولیستی در واشنگتن، فضایی فراهم کرده‌اند که مشروعیت دموکراسی و حقوق بومیان در بولیوی بار دیگر تضعیف شود.

از دید اقتصادی نیز، رقابت بر سر منابع لیتیوم بولیوی، که برای صنایع باتری و فناوری حیاتی است، ابعادی تازه از وابستگی و فشار خارجی را ایجاد کرده است. شرکت‌های غربی و متحدان واشنگتن با فشار برای خصوصی‌سازی منابع، به شکل غیرمستقیم زمینه‌ی درگیری‌های داخلی را تشدید کرده‌اند.

شیلی

دهه ۱۹۷۰ میلادی نقطه عطفی در روابط آمریکا و شیلی بود؛ زمانی که سیاست‌های مداخله‌جویانه واشنگتن، یکی از دموکراتیک‌ترین کشورهای آمریکای لاتین را به ورطه کودتا و دیکتاتوری نظامی کشاند. آمریکا از سال‌ها پیش نگران رشد جنبش‌های سوسیالیستی در منطقه و سیاست ملی‌سازی صنایع در شیلی بود. هنگامی که سالوادور آلنده، رهبر ائتلاف چپ‌گرای "وحدت مردمی"، در انتخابات ۱۹۷۰ به ریاست‌جمهوری رسید، دولت نیکسون این پیروزی را تهدیدی برای منافع اقتصادی و سیاسی خود در آمریکای لاتین دانست.

بر اساس اسناد رسمی، واشنگتن از طریق سازمان سیا بودجه‌های مخفی در اختیار احزاب راست‌گرا و رسانه‌ها قرار داد تا از پیروزی آلنده جلوگیری کند و پس از انتخاب او، راه‌های بی‌ثبات‌سازی کشور را بررسی کرد. سیاست "فشار اقتصادی تا فقر" که نیکسون به اجرا گذاشت، با قطع وام‌ها، تحریم تجاری و تحریک بازار داخلی، اقتصاد شیلی را به رکود و تورم کشاند. در همین دوران، آمریکا با برخی فرماندهان ارتش در تماس بود تا زمینه کودتای نظامی را فراهم کند.

در نهایت ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ ارتش به رهبری آگوستو پینوشه ضد دولت آلنده اقدام به کودتا کرد. کاخ ریاست‌جمهوری بمباران شد و آلنده در آخرین سخنرانی خود مردم را به مقاومت فراخواند. با مرگ او و آغاز حکومت نظامی، دموکراسی در شیلی فروپاشید. دولت آمریکا در ظاهر دست داشتن در کودتا را انکار کرد، اما تحقیقات کنگره در سال ۱۹۷۵ نشان داد که واشنگتن از دهه ۱۹۶۰ در عملیات پنهانی علیه دولت‌های مردمی شیلی نقش مستقیم داشته است. کودتای ۱۹۷۳ نقطه پایان استقلال سیاسی شیلی و نمادی از بحران‌سازی آمریکا برای سرکوب جنبش‌های دموکراتیک در آمریکای لاتین بود.

پاناما

در دسامبر ۱۹۸۹ آمریکا با اجرای عملیات "علت عادلانه" (Operation Just Cause) وارد پاناما شد و «مانوئل نوریگا» رئیس جمهوری این کشور را سرنگون کرد. نکته جالب ماجرا اینکه آمریکا این عملیات را نیز همچون ماجرای امروز ونزوئلا با توجیه مبارزه با قاچاق مواد مخدر و حمایت از دموکراسی انجام داد، اما واقعیت نشان داد که این تهاجم، پیامدهای جدی و بحران‌ساز برای کشور و مردم پاناما به همراه داشت.

در واقع، هدف اصلی واشنگتن تثبیت نفوذ خود در منطقه و کنترل سیاسی بود. در جریان عملیات، حدود ۹ هزار نیروی آمریکایی با ۱۲ هزار نظامی مستقر در پاناما روبرو شدند و نیروهای دفاعی پاناما (PDF) در مدت کوتاهی سرکوب شدند. تهاجم آمریکا باعث کشته شدن ۲۳ سرباز و ۳ غیرنظامی آمریکایی، حدود ۱۵۰ سرباز از پاناما و نزدیک به ۵۰۰ غیرنظامی پانامایی شد. علاوه بر این، انحلال نیروهای دفاعی پاناما و نصب یک رئیس‌جمهور دست‌نشانده توسط آمریکا، اعتراضات گسترده بین‌المللی، از جمله پارلمان اروپارا برانگیخت.

جمع‌بندی

در مجموع، در تمام کشورهای آمریکای لاتین، آمریکا الگوی نسبتا ثابتی در پیش گرفته است؛ با شعار حمایت از دموکراسی، در عمل به بی‌ثباتی، نابرابری و تضعیف نهادهای مردمی دامن زده است. این بحران‌ها  نشان می‌دهند که منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی واشنگتن همچنان بر دموکراسی و استقلال ملت‌ها تقدم دارد؛ تا زمانی که این رویکرد تداوم یابد، چرخه‌ی بحران در  آمریکای لاتین شکسته نخواهد شد.

NH2