آغوش باز هرات برای مهاجرین بازگشته به کشور
باد گرم و گرد و خاک موسمی، هوای مرز اسلامقلعه را سنگین کرده است. در آن سوی خاک، کاروانی از مردان، زنان و کودکانی که روزگاری برای زندگی بهتر رهسپار غربت شده بودند، حالا با چمدانهایی خاکگرفته و چشمانی پر از خستگی، پا به خاک وطن میگذارند.
به گزارش فیض احمد محمدی خبرنگار رادیو دری، صدای خوشآمدگویی نیروهای خدماتی با همهمه جمعیت درهم میآمیزد. یکی از مأموران کمیسیون رسیدگی به امور مهاجرین، با لبخندی خسته اما صمیمی به خانوادهای اشاره میکند که به سمت موترهای مسافربری هدایت میشوند.
مولوی عبدالسلام هجرت، مسئول این کمیسیون در میان ازدحام میگوید: همهچیز آماده است. موترها، غذای گرم، آب آشامیدنی… هر روز، حتی در این گرما، انتقال و خدمات انجام میشود. هیچکس بیپناه نمیماند.
در گوشهای دیگر، یک تیم صحی با لباسهای سفید، بیمارانی را که از سفر طولانی و گرمای طاقتفرسا آسیب دیدهاند، معاینه میکنند. یکی از دکتران که مشغول اندازهگیری فشار خون پیرمردی است، آهسته میگوید: «گرمازدگی و حساسیتها این روزها زیاد شده، اما ما هر روز اینجا هستیم تا کسی بیدرمان نماند.»
شماری از مهاجرین بازگشته به افغانستان با لبخند میگویند: چندین سال در ایران کارگری کردیم. وقتی به وطن رسیدیم، همهچیز منظم بود. موتر برای انتقال حاضر بود، آب و غذا بهوقت رسید و برای بیماران هم دکتر آوردند.
از بلندگو صدایی به گوش میرسد که گروه دیگری را به سمت اتوبوسها راهنمایی میکند و گاهی نیز اسامی را اعلام میکند که از خانوادههایشان جدا افتادند.
مدیر بخش کنترل، مواظبت و امنیت امور مهاجرین افغانستان می گوید: تمام تلاشها بخاطر ایجاد تسهیلات بیشتر برای مهاجرین بازگشته به کشور صورت میگیرد. از راهنمایی، درمان و مواظبت از اعضای خانوادههایشان.
محمد یوسف سعیدی، سخنگوی والی هرات که روند کار را بررسی کرده است، میگوید: رسیدگی به مهاجرین در اولویت اداره محلی است. پزشکان متخصص همینجا هستند تا به بیماران فورا رسیدگی کنند.
خورشید کمکم رو به غروب میرود و رنگ نارنجی آسمان بر چهرههای مهاجرین مینشیند. موترها یکییکی حرکت میکنند؛ به سمت هرات و ولایتهای دیگر. جاده بازگشت، هرچند طولانی، اما با حس امنیت و آغوش باز وطن، برایشان کوتاهتر میشود.
بازگشت برای این مردمان فقط عبور از یک خط مرزی نیست؛ اینجا، در میان گرد و خاک و صدای سلامهای آشنای وطن، فصلی تازه آغاز میشود؛ فصلی که شاید خستگی سالهای غربت را بشوید و امید را دوباره در دلها بکارد.