به یاد زلف نگونسار شاهدان حرم؛ داغ شاهچراغ(ع) از نگاه شاعران
(last modified Thu, 27 Oct 2022 15:21:52 GMT )
عقرب 05, 1401 19:51 Asia/Kabul
  • به یاد زلف نگونسار شاهدان حرم؛ داغ شاهچراغ(ع) از نگاه شاعران
    به یاد زلف نگونسار شاهدان حرم؛ داغ شاهچراغ(ع) از نگاه شاعران

شاعران، داغ جگر سوز امروز مردم ایران را در سوگ شهدای حادثه تروریستی شاهچراغ (ع) در شیراز به زبان شعر سرودند.

 به گزارش رادیو دری؛ حادثه دهشت بار تروریستی شب گذشته در حرم مطهر حضرت شاهچراغ (ع) در شیراز، دلهای بسیاری را آتش زد و دیدگان بسیاری را به اشک نشاند و در این میان قلم و ذوق شاعران با اندوه ملت ایران همناله شد.

  • محمدمهدی سیار

نقاره می‌زنند... چه شوری به پا شده‌ست؟

نقاره می‌زنند... که حاجت‌روا شده‌ست؟

نقاره می‌زنند... نوای جنون کیست؟

بر سنگ‌فرش صحن حرم خط خون کیست؟

آهنگ دیگری‌ست که نقاره می‌زند

خون کبوتری‌ست که فواره می‌زند

هنگامه تقرب حبل‌الورید شد

آن‌کس که داشت نذر شهادت، شهید شد..

عشاق دوست غسل زیارت به خون کنند

سرمست عطر یار، هوای جنون کنند

چاقوی کفر در کف تکفیر برق زد

جادوی غرب، شعله به دامان شرق زد

گر ابن ملجمی به مرادی رسد چه باک؟

حاشا که اوفتد علم «یا علی» به خاک

حاشا که دست تفرقه مسحورمان کند

از گرد آفتاب حرم دورمان کند

هم‌سنگریم و همدم و همراه و هم‌قسم

آری به خون فاطمیون حرم قسم

  • میلاد عرفان‌پور

دریغ است در آرزو ماندن ما

خوشا از لب او، فراخواندن ما

بهاری میاید...بهاری میاید

جهان است و اسفند سوزاندن ما

شهابیم و پیغامی از صبح داریم

که شب حرص دارد به تاراندن ما

شکوه حیاتیم و این مُرده‌ماران

ندارند قدرت به میراندن ما

شهادت بده ای شهادت! : «که بودیم؟»

غریبیم و با تو شناساندن ما

برو جوهر از خون بیاور که سخت است

به دنیای امروز فهماندن ما

  • قاسم صرافان

در دین‌شان، عشق علی شرک است، سوزاندن اطفال، توحیدست

رحمان کجا؟ شیطان بی‌رحمی است، ربی که وهّابی پرستیده‌ست

انگار از آیات قرآنش، از آن خدای مثل شیطانش

از سیره و سبک بزرگانش!! جز فتنه و آتش، نفهمیده‌ست

مفت است پیش مفتی‌اش جان‌ها، فتوای کشتار مسلمان‌ها

شیخی که رحمت را، ولایت را، از معنی آیات دزدیده‌ست

سر می‌بُرد از هر که سر خم کرد، بر آستان عشقِ وجه الله

سر را ولی مثل سگان هر روز، بر چکمه‌ ارباب ساییده‌ست

قرآنِ روی نیزه را خوانده‌ست، سرمستِ تیر حرمله مانده‌ست

با «هند» مشروب و جگر خورده‌ست، با شامیان، تا صبح رقصیده‌ست

در این جهانی که عمو سامش، دم می‌زند از صلح، معلوم است

خدمتگزار «لات» هم خود را، خدمتگزار کعبه نامیده‌ست

هی چنگ می‌اندازد و انگار با کودکان هم بر سرِ جنگ است

این گرگ اگر وحشی‌تر از پیش است، یعنی که بیش از پیش ترسیده‌ست

موجی خروشان از عدن آمد، بوی خوش عشق از یمن آمد

امروز اویسی کز قَرَن آمد، مانند سلمان، سر تراشیده‌ست

مستضعفان و صالحان بی‌شک، میراث داران زمین هستند

بگذار این شب بگذرد، فردا از آنِ فرزندان خورشید است

 

کجا دلی که نسوزد که عمق فاجعه اینجاست!