میزان 05, 1403 12:40 Asia/Kabul
  • راوی دفاع مقدس: پرچم افغانستانی ها در دفاع مقدس بسیار بالا بود

راوی دفاع مقدس گفت: پرچم افغانستانی ها در دفاع مقدس بسیار بالا بود و انشاءالله در آن دنیا هم زیر پرچم حضرت علی (ع) و حضرت امام حسین (ع) سربلند و سرافراز خواهند بود.

حجت الاسلام شیخ منصور هاشمی در گفت و گو با برنامه انعکاس رادیو دری با اشاره به هفته دفاع مقدس اظهار کرد: در هشت سال دفاع مقدس که به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی "جهاد فی سبیل الله بود" هر کس که احساس تکلیف شرعی می کرد به ندای حضرت امام خمینی (ره) لبیک گفت و برای دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی حرکت کرد. تمام کسانی که در جنگ حضور داشتند دغدغه دین و اسلام و انجام تکالیف شرعی داشتند چنانکه در وصیت نامه های شهدا این موضوع کاملا آشکار است.

وی افزود: رزمندگان دفاع مقدس انسان های متدینی بودند که در هر موقعیت، شرایط و شغلی که قرار داشتند بر اساس احساس تکلیف دینی و شرعی روانه جبهه ها شدند. در سال های جنگ رزمندگان و طلبه های افغانستانی، پاکستانی و عراقی هایی حضور داشتند که در جبهه ایران اسلامی می جنگیدند و انگیزه همه خدا، پیامبر گرامی اسلام (ص) و دین اسلام و مقتدای آن ها هم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بود.

مشاور مدیر حوزه های علمیه سیستان و بلوچستان عنوان کرد: وی در زمان دفاع مقدس طلبه بوده و بیشتر با طلبه ها ارتباط داشته، طلبه هایی هم که در جنگ حضور پیدا کردند از مناطق مختلف ایران و کشورهای مختلف از جمله افغانستان بودند که تعداد طلبه های افغانستانی هم زیاد بود، طلبه های بزرگ و تاثیرگذاری هم بودند که کمتر از آن ها نام برده می شود.

این راوی دفاع مقدس گفت: حوزه علمیه حضرت امام صادق (ع) در زاهدان در زمان شروع جنگ شصت و سه طلبه داشت که تقریبا تمام آن ها در جنگ حضور پیدا کردند، زمانی هم این حوزه علمیه تعطیل شد و طلبه ها و استادان آن همه باهم به جبهه رفتند و کلاس های درس نیز در آنجا برگزار می شد. این حوزه علمیه بیست و یک نفر شهید داد.

شیخ منصور هاشمی در بیان خاطراتش اظهار کرد: یک طلبه افغانستانی به نام ابراهیم زاهدی که جانباز 45 درصد جنگ است و اکنون با مدارک افغانستانی و با کارگری روزگار می گذراند خاطره ای عجیب و به یادماندنی از خود به جا گذاشت. او در زمان تک تکمیلی عملیات کربلای 5 زمانی که رزمندگان در محاصره عراقی ها قرار گرفتند از کسانی بود که تصور می شد شهید شده و جا مانده بود، خمپاره (هاوان) در کنارش اصابت کرد و ترکش خورد، یکی از ترکش ها به کنار چشمش اصابت کرده و از مقابل خارج شده بود و چشمش را تقریبا از دست داده و بیهوش شده بود، همرزمانش هم تصور کرده بودند که شهید شده به همین خاطر محل را ترک کرده و او را جا گذاشته بودند.

وی در ادامه گفت: شب هنگام این رزمنده افغانستانی به هوش آمده و مقابلش هم یک سرباز زخمی عراقی به هوش آمده و به گفته خودش هر دو دست به اسلحه برده و یکدیگر را نشانه گرفته بودند اما به هم شلیک نکردند، سرباز عراقی به طرف نیروهای عراقی رفته و او به طرف نیروهای ایرانی آمده، فرمانده گروه شهید حمید حصاری مقدم دستور رسیدگی به ابراهیم زاهدی و عقب بردن وی داد. امدادگر زخم ها و محل ترکش ها را بست اما از آنجایی که وضعیت چشم زاهدی بسیار وخیم بود نتوانست آن را ببندد و گفت باید عقب برود و او هم گفت نمی رود چون تعداد رزمندگان کم است.

هاشمی اضافه کرد: فرمانده هم دستور عقب رفتن ابراهیم زاهدی را داد اما او اصرار داشت که بماند و می گفت می تواند بجنگد، فرمانده حصاری مقدم گفت: تمام بدنت ترکش خورده و پر از خون است و اوضاع وخیمی داری، زاهدی هم اظهار کرد که به خاطر وخامت وضع چشمم نگران هستی؟ و دست به کاسه چشمش کرد، آن را از حدقه درآورد و روی پوتین فرمانده کوبید و گفت: عقب نمی روم، همه با دیدن این صحنه شوکه شدند، فرمانده شهید هم با دیدن این صحنه سکوت کرد و رفت. زاهدی آن روز در برابر پاتک دشمن ایستاد و روز بعد که آتش دشمن سبک شد در حالی که بسیار ضعیف شده بود عقب برده شد.

وی در بیان خاطره ای دیگر گفت: شهید یونس رحمانی هم از رزمندگان افغانستانی بود که یکی از همسنگرانش می گوید تیر به سینه اش خورده، عقب آمده و دست را روی سینه گذاشته بود وقتی می خواستم بانداژ کنم نپذیرفت و گفت: جلوتر یکی از رزمندگان ترکش خورده و وضعش خوب نیست، رفتم به آن رزمنده رسیدگی کردم و زمانی که برگشتم یونس رحمانی شهید شده بود.

این روای دفاع مقدس عنوان کرد: آنچه از ایثار رزمندگان صدر اسلام شنیدیم در هشت سال دفاع مقدس به چشم دیدیم. از جان خود به خاطر دیگری می گذشتند و کسی نمی گفت، او ایرانی است، من افغانستانی ام و دیگری پاکستانی است.

هاشمی همچنان گفت: حسن ناصر یک رزمنده پاکستانی بود، در اوج درگیری ها فرمانده به او گفت: عقب برود چون ممکن است اسیر شویم و اگر تو اسیر شوی صورت خوبی ندارد زیرا نمی توانست به خوبی فارسی صحبت کند، حسن ناصر هم گفت خون من با خون شما فرق می کند؟ من هم دوست دارم اینجا شهید شوم. من اسیر نمی شوم، اگر هم امکان اسیر شدنم بود کاری می کنم عراقی ها مرا شهید کنند. رزمندگان به این شکل از خون و جان خود گذشتند اما پای اعتقادات خود ایستادند زیرا برای جهاد فی سبیل الله آمده بودند، وقتی مساله این باشد فرق نمی کند این جهاد در کجا باشد.

وی افزود: به تازگی هم با توجه به شرایط لبنان حضرت آیت الله سیستانی فرمودند به لبنانی ها کمک کنید، ما کمک می کنیم. اگر فردا فتوا بدهند که رفتن به جنگ و دفاع از غزه و لبنان واجب عینی است ما می رویم همانگونه که در دفاع مقدس جنگیدیم زیرا تکلیف گرا هستیم.

 

کلیدواژه