میزان 18, 1395 16:07 Asia/Kabul
  • در مکتب امام حسین(ع)(7)

قیام امام حسین (ع) برای اقامه حق و زنده کردن دین خدا بود. نماز امام حسین(ع) در ظهر عاشورا،  تا قیام قیامت به همه مسلمانان این پیام را داد که جنگ و جهاد و فداکاری ایشان برای زنده نگه داشتن دین خدا و برپا داشتن نماز است.

 

نماز ستون دین است، و بدون آن، دین معنا و مفهومى نخواهد داشت. همان‏گونه که خیمه بدون ستون، برپا نخواهد بود. در حقیقت قبولى همه اعمال انسان، بستگى به پذیرش نماز دارد. نماز نه تنها در اسلام بلکه در مذاهب دیگر نیز درخشش ویژه ای دارد. هر چند که کیفیت آن مختلف بوده است. روی همین اساس حضرت ابراهیم (ع) که در میان همه مللِ مذهبی به عنوان قهرمان یکتاپرستی لقب گرفته است، پس از آن که همسرش هاجر را با حضرت اسماعیل کنار کعبه در بیابان خشک و سوزان دور از حکومت های بت پرستی قرار می دهد، به خدا عرض می کند: "پروردگارا آنان را در این نقطه بی آب و علف آوردم تا نماز بگزارند. "(آیه 37سوره ابراهیم)

 

قیام امام حسین (ع) برای اقامه حق و زنده کردن دین خدا بود. نماز امام حسین(ع) در ظهر عاشورا،  تا قیام قیامت به همه مسلمانان این پیام را داد که جنگ و جهاد و فداکاری ایشان برای زنده نگه داشتن و برپا داشتن نماز است. امام حسین(ع) درس عشق به نماز و راز و نیاز با معبود را، از پدر بزرگوارش فراگرفته است. "ابن عباس"( مفسر بزرگ قرآنِ صدر اسلام) در گرماگرم جنگ صفین، آن حضرت(ع) را دید که سر را به سوی آسمان بلند کرده و در انتظار چیزی است. پرسید: یا امیرالمؤمنین؛ آیا نگران چیزی هستید؟ فرمود: آری، منتظر رسیدن وقت نماز می‏ باشم. ابن عباس گفت: در این وقت حساس نمی‏توانیم دست از جنگ برداریم و مشغول نماز گردیم. امام علی (ع) نگاه معنای داری به او کرد و فرمود: "ما برای نماز با آنها می ‏جنگیم."

خدا می‏داند که من نماز برای او و خواندن کتابش را دوست می‏ دارم.

 

امام حسین(ع) در حالیکه شعار او "هیهات مناالذله،  هرگز بر زیر بار ذلت نمی روم" را بر زبان داشت، در  عصر تاسوعا که لشکر نفاق به طرف خیام امام(ع) روی آوردند و آماده حمله و جنگ بودند، برادر شجاع خود"عباس(ع)" را به نزد آنان فرستاد و به او فرمود: اگر می‏ توانی تا فردا جنگ را به تأخیر بینداز و سپس فرمود: می خواهم امشب نیز برای پروردگارمان نماز بجا آورم. خدا می‏ داند که من نماز برای او و خواندن کتابش و زیادی دعا و استغفار را دوست می‏ دارم." این بدان معناست که نماز و راز و نیاز با خداوند، چه عزتی برای انسان به همراه می آورد که امام حسین (ع) به خاطر آن، از دشمن برای به تأخیر انداختن جنگ درخواست می‏ کند.

هرگز بر زیر بار ذلت نمی روم!

   

فلسفه نماز، حضور در پیشگاه خداوند و اظهار بندگى و عبودیت و اقرار به یکتایی پروردگار و جاودانگى او است و حاصل آن، اصلاح و سعادت انسان و به کمال رسیدنش می‌باشد. «انسان در حال نماز در محضر خدا و به یاد خداست و همین حالت او را از معاصى بازداشته و از همه تباهى‌ها و تاریکى‌ها او را مانع مى‌شود.» در میان عبادات دیگر، نماز، جایگاه و اهمیت ویژه ای دارد. وجوب همه تکالیف و عبادات دینی مثل حج ،روزه، زکات، خمس و...  مشروط به شرایطی است  که اگر آن شرایط مهیا نباشد تکلیف از انسان ساقط است ولی وجوب نماز در هیچ حالتی برداشته نمی شود. در حالت سفر و حضر، سلامتی و مریضی، فقر و توانگری، جنگ و صلح و هر شرایط خاص دیگری، تنها کیفیت نماز تغییر می­ کند مثلاً خداوند اجازه داده است درصورت ناتوانی نماز در حال نشسته یا دراز کشیده خوانده شود یا در شرایط سفر نماز به صورت شکسته خوانده شود، حتی کسی که در حال غرق شدن است و می داند وقت نماز فرا رسیده مکلف است نیت نماز کند و فقط تکبیر بگوید. این عمل به عنوان نماز از او پذیرفته است.

 

نماز ظهر عاشورا روایتی است که هر صاحب دلی را متحیّر می‌کند و به تحقیق‌، در مقام عمل بالاترین تأکید و سفارش بر اهمیت جایگاه فریضه نماز است‌. گرمای شدید هوا، تشنگی فراوان‌، بی‌شرمی دشمنان‌، خطر تیرها و یورش‌های بی‌امان‌، اندوه شهادت یاران و بسیاری از علل و عوامل دیگر، هیچ کدام در آن روز تاریخی نتوانست کوچک‌ترین خللی در برپایی این فریضه مقدس ایجاد کنند و امام (ع) این گونه راه را بر همه بهانه‌گران و مستمسکان برای ترک نماز بست و اهمیت و عظمت‌ آن را یادآور شد. از سوی دیگر، امام حسین (ع) با نماز ظهر عاشورایش به تمام وجدان‌های بیدار ثابت کرد که هدف او از بر پایی نهضت عاشورا «دین خواهی‌» و عمل به تکلیف بوده است و نه خواسته‌های دنیوی و هواهای نفسانی‌.

 

اما آخرین نماز امام حسین (ع)، نماز مخصوصی است که با تکبیرة الاحرام، قرائت، قیام، رکوع، سجود، تشهّد و سلام ویژه ای اقامه شد. نمازی که تکبیر آن را به هنگام فرود آمدن از اسب سر داد. قیام آن را  هنگامی که پس از افتادن بر خاک به روی پای خویش ایستاد، بجا آورد و رکوع آن را به هنگامی که شدت زخم و خونریزی بر خاک می افتاد و برمی خاست، انجام داد و قنوت آن را با آخرین دعای روح بخش و آخرین نیایش ملکوتی اش در واپسین دقایق زندگی زمزمه کرد که: « خدای من! ای خدایی که مقامت بس والا و بلند مرتبه! خشم و غضبت بر بیدادگران بسیار شدید، نیرویت از هر نیرویی بالاتر است، خدایی که از تمامی مخلوقات بی نیازی و در کبریا و عظمت فراگیر وبه آنچه بخواهی توانا.... بار خدایا! ما خاندان و فرزندان پیامبر محبوب و برگزیده تو هستیم که اینان با ما از راه فریب و حیله وارد شدند و دست از یاری ما کشیدند و ما را که برای حق و عدالت بپاخاستیم به شهادت رساندند» و آخرین سجده امام با نهادن چهره پرفروغش بر خاک گلگون کربلا انجام شد و تشهّد و سلام آن را با خروج روح بلندش از پیکر غرقه به خونش، ادا کرد. بالاخره سر از سجده نماز برداشتن را، با اوج گرفتن سر بریده اش بر فراز نیزه ها و تعقیب نمازش را هم با دعاها و اذکار و سوره مبارکه کهف که از فراز نیزه ها تلاوت کرده، به گوش ها می رساند.

سلام بر سرهای بر نیزه رفته

"عمر بن عبدالله"، معروف به ابوثمامه، از چهره ‏های سرشناس شیعه در کوفه بود که در شجاعت و جنگ آوری زبانزد خاص و عام شده بود. وقتی "مسلم بن عقیل"، سفیر امام حسین (ع) برای بیعت گرفتن از مردم وارد کوفه شدند، ابوثمامه را مسئول دریافت کمک ‏های مالی و تهیه اسلحه کردند. وی پس از پراکنده شدن مردم از دور مسلم بن عقیل و پیش از شروع درگیری‏ های کربلا، خود را از کوفه به کربلا رساند و در زمره یاران امام حسین (ع) قرار گرفت. 

 

ظهر عاشورا، شمر آن قدر به خیمه ها نزدیک شد که با سرنیزه اش خیمه اى را سوراخ کرد. یاران امام این حملات را با فداکارى بى نظیر دفع کردند، یزیدیان که از حمله بر چپ و راست سپاه امام نتیجه نگرفتند دوباره از پیش رو بر سپاه امام تاختند تا باقى مانده سپاه مقاوم و خستگى ناپذیر امام را که تشنگى سراپاى آنان را فراگرفته بود به شهادت برسانند، ولى آنان همچنان شجاعانه مقاومت کردند و حماسه آفریدند. در این حال "ابوثمامه صائدى"، مجاهد دلاور پیکار عاشورا، که کثرت شهدا و قلّت سپاه را بدید، به پیشواى شهیدان عرض کرد: جانم به فدایت! دشمن نزدیک شده و چیزى از عمرم باقى نمانده، آرزومندم وقتى خدا را ملاقات مى کنم نماز ظهر را که وقتش رسیده بجا آورده باشم. امام سر به آسمان برداشت و فرمود: «ذکرت الصلاة، جعلک الله من المصلین الذاکرین ! به یاد نماز افتادى، خداى ترا از نمازگزاران قرار دهد و از ذاکران بداند. بلى! حالا وقت نماز فرا رسیده است! "

 

پیشوای شهیدان تصمیم گرفت که نماز بخواند. "زهیر بن قین" و "سعید بن عبدالله" جلو امام و یارانش  ایستادند. بدن را سپر تیرهاى دشمن قراردادند، و از هر طرف که تیر مى آمد، تیرها را به جان مى خریدند. امام با یاران باقى مانده اش نماز را به جماعت بجا آوردند و سلام دادند. نماز که تمام شد، سعید در اثر بسیارى تیر که بر پیکرش رسیده بود، بر زمین افتاد. "سعید" در حالى که با بدن گلگون بر زمین افتاده بود، چنین مى گفت: "خداوندا! هدف و مقصود من از این همه جانبازى، و تحمل این همه درد و رنج یارى کردن اولاد پیامبرت بود."سپس سعید چشم هایش را بازکرد و صورت گلگون امام خویش را که سر او را به دامن گرفته بود، دید. پس در همان حال عرض کرد: فرزند رسول خدا! آیا وظیفه خودم را در مقابل تو انجام دادم؟! امام فرمود: آرى! وظیفه خود را انجام دادى! و تو پیشاپیش من در بهشت برین خواهى بود.

 

"عمربن قرظه" که نیز به همراه سعید بن عبدالله نگهبانى امام را به عهده گرفته بود، و در این راه چندین چوبه تیر به سر و سینه اش رسیده و به شدّت مجروح شده بود، همزمان با سعید بر زمین افتاده بود و به سخنان سعید و امام گوش مى داد. او نیز همانند جمله هایى را که سعید گفته بود به امام عرض کرد: آیا من نیز به وظیفه ام عمل کردم؟ پیشواى شهیدان همان پاسخى را که به سعید داده بود به عمر نیز داد و فرمود: سلامم را به رسول خدا برسان و به او خبر بده که من نیز در پشت سر تو به پیشگاه او و به دیدارش نائل خواهم گردید. و بدینسان امام و یارانش در لحظات حساس نبرد عاشورا نماز خود را با کمال عبودیت و بندگى و خضوع و خشوع به جماعت خواندند.

کلیدواژه