میزان 21, 1395 09:20 Asia/Kabul
  • در مکتب امام حسین(ع)(10)

پایداری امام حسین (ع) و یاران اش  در سخت ترین لحظات، و رویارویی رضایت مندانه آنان با مصیبت ها ، همه برخاسته از حق طلبی و درک درست از زندگی و مرگ بود. حسین (ع) ایستاد و هرگز نشکست ، تا الگویی باشد برای پایداری و  استقامت کردن در رویارویی با سخت ترینِ سختی ها، و مبارزه با هر گونه خود کامگی!

أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ


 استقامت و پایداری در راه خدا از بالاترین کمالات انسانی است. انسان با استقامت وپایداری می تواند حق  را برپا کرده و در برابر باطل عقب نشینی نکند. امام حسین (ع) در جریان نهضت تاریخی عاشورا، خاندان و یاران خویش را چنان با اسرار پایداری و استقامت آشنا نمود که هر یک جلوه ای از استقامت گردیده و به کمال انسانی رسیدند. از جمله یاران حسین (ع) نافِع بن هِلال است . او در روز عاشورا ابتدا با تیرهایی که نام خود را بر روی آنان نوشته بود، به استقبال دشمن رفت. هنگامی که تیرهایش به پایان رسید، شمشیر کشید و بر سپاه یزیدیان تاخت. او در حالیکه شمشیرش را در هوا می چرخاند، چنین می سرود:" دین و آیینم ، دین و آیین حسین بن علی است/ اگر امروز کشته شوم، منتهای آرزو است. "  پایداری او در نبرد، چنان  دشمنان را به وحشت انداخت تا جایی که فرمانده سپاه بر سر لشکریان فریاد زد که :" ای بی خردان ، آیا می دانید که با چه کسانی می جنگید، شما با دلاوران جان بر کف این دیار می جنگید که تشنه مرگند، پس هیچ کس از شما به جنگ تن به تن با ایشان گام مگذارید."

عملکرد یاران حسین (ع) چون پرچم های برافراشته بر قلّه های استقامت و پایداری است. حبیب بن مُظاهر، از یاران  برجسته امام علی (ع) است، که در روز عاشورا هفتاد و پنج ساله است. او در حین جنگ با سپاه یزیدی چنین رجز می خواند:" نامم حبیب و نام پدرم مُظاهر است، منم پهلوان میدان های رزم و جنگ های سخت/ گرچه شما از ما فزونترید، اما وفاداری ما از شما فزونتر است. / ما را حجتی برتر و حقی آشکارتر است، و از شما پرهیزگارتر"
حبیب با جنگ خود، استقامت و پایداری در راه حق را جانی دیگر بخشید و آنقدر جنگید تا به شهادتی که محبوب اش بود ، رسید.

پایداری امام حسین (ع) و یاران اش در سخت ترین لحظات، و رویارویی رضایت مندانه آنان با مصیبت ها ، همه برخاسته از حق طلبی و درک درست از زندگی و مرگ بود. حسین (ع) ایستاد و هرگز نشکست ، تا الگویی باشد برای پایداری و استقامت کردن در رویارویی با سخت ترینِ سختی ها، و مبارزه با هر گونه خود کامگی!

راست قامتِ جاودانه تاریخ

  سید بن طاووس ، عالم و عارف بزرگ شیعه در مقدمه کتاب لهوف چنین نوشته است:" ... اگر بی‌تابى و مصیبت‌زد‏گى برای از بین رفتن نشانه‌هاى هدایت، تأسیس پایه‌هاى گمراهى و ... از توصیه‌های پیامبر(ص) و کتاب خدا نبود، ما در مقابل این نعمت بزرگ، جامه‌هاى سرور و بشارت به تن می‌کردیم، ولى چون در نالیدن به این مصیبت، رضایت صاحب روز معاد و منفعتی برای نیکوکاران به دنبال دارد، لذا ما هم جامه گریستن پوشیدیم و با اشک ریختن انس گرفتیم و به دیدگان خود گفتیم : از پی در پی  گریستن خوداری مکنید، و به دل ها گفتیم : "همچون زنان فرزند مرده در ناله بکوشید که امانت های پیامبر مهربان در روز جنگ ، مباح شمرده شد. ... " 
  لذا اشک، اعلان وفاداری به اهداف مقدس یاران امام حسین(ع)  و پیوند دل و جان با آنها است.
گریه برای امام حسین (ع) برای رساندن صدای حق طلبان به گوش جهانیان است. بزرگداشتی است برای فداکاری وانجام وظیفه ونهراسیدن از مرگ! مجلسعزایامام حسین (ع) تکریمی است برای امتناع از قبول ظلم و شکیبائی درمحنت و سختیها.

السَّلامُ عَلَیْکَ یا وِتْرَ اللّهِ المَوْتُورَ فِی السَّماواتِ وَالأَرْضِ 


گریه و عزاداری برای حسین(ع)، در واقع، راه و هدف او را زنده نگاه می دارد و پیام او را به همه انسان‌ها انتقال می دهد. بر این اساس، اشک برای حسین (ع)، فریادِ اعتراض بر ستمگران است. صاعقه ای است که بر روی سر سرکشان و ستمگران در هر زمان و در هر مکان فرو می ریزد . 
قطره های اشکی که شیعه در ماتم امام حسین (ع) و یارانش می ریزد ،عهد و پیمانی است با قطره های خون شهدای کربلا که با لب تشنه و محروم از "قطره های آب" بر سر احیای دین و ارزشهای راستین مکتب جان باختند. و این اشک ها این نهضت الهی را به جانها پیوند زده وجاوان ساخته است.
 و این بسیار ساده اندیشی است که کسی تنها توجیهی عاطفی برای این گریه ها داشته باشد! چرا که داغ، هر قدر هم شدید باشد، بالاخره گذشت زمان از حرارت آن کم می کند، درحالی که عزادارن حسینی پس از گذشت قرنها با شور و شوق و حرارت بیشتر در عزای حسین بن علی (ع) می گریند. اگر این گریه ها تنها جنبه عاطفی داشت، مسلما به مرور زمان از خاطره ها محو می شد. اما بیش از چهارده قرن است که از شهادت امام حسین (ع) می گذرد، اما همچنان بر دلها حکومت می کند، و همه ساله نیرومندترین امواج احساسات میلیونها انسان را در اطراف خود بر می انگیزد و مراسمی پرشورتر و هیجان انگیزتر ازهر مراسم دیگر به وجود می آورد . 

اَشْهَدُ اَنَّکَ حُجَّهُ اللّهِ وَابْنُ حُجَّتِهِ 

                                                                         
روز از نیمه گذشته بود. دشت کربلا پر بود از بدن های پاره پاره و صد چاک. حسین (ع) پس از آن که همه یاران خود را از دست داد، بانوان و فرزندان را در خیمه اى گرد آورد و آنان را تسلى و دلدارى داد و به صبر و شکیبایى سفارش نمود و با قلبى شکسته از آنان خداحافظى کرد. آن حضرت ، فرزندش امام زین العابدین (ع)  را که در بیمارى سختى به سر مى برد، جانشین خویش قرار داد و با او نیز وداع کرد و آماده نبرد با دشمن گردید. حسین (ع) تنهای تنها، بر نیزه ی غریبی خود تکیه داد و خطاب به لشگر  فرمود: "آیا مرا می شناسید؟ "
همه گفتند: "آری! تو حسین پسر رسول خدا هستی. " آن گاه آه سردی کشید و پرسید: "پس چرا خون مرا حلال کردید؟ " سپاه جواب داد: "ما همه این ها را می دانیم، ولی تو را رها نمی کنیم تا لب تشنه بکشیم. "

جنگ تن به تن آغاز شد. به دستور عمر سعد، چند نفر برای جنگ تن به تن به میدان رفتند، که امام همه ی آنان را کشت. عمر سعد دریافت که اگر این گونه پیش رود، حسین (ع) همه ی لشگر را به هلاکت می رساند. بنابراین، دستور داد همه ی لشگر یک باره حمله کنند. در این گیر و دار، بسیاری از آنان کشته شدند. در این لحظه، شمر با شماری از سواران به سوی خیمه گاه حمله کرد. خون حضرت به جوش آمد و فریاد زد: "
اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید، دست کم در دنیای خود آزاده باشید. شما با من جنگ دارید، زنان که تقصیری ندارند. " پس آنان با شمشیر و نیزه به سوی حسین (ع) یورش بردند تا این که حضرت به زمین افتاد. با این حال، برخاست و پیاده با آنان مبارزه کرد. چون حضرت زینب (ع) این صحنه را دید، به عمر سعد گفت: " آیا می بینی که حسین را می کشند و تماشا می کنی؟ آیا در میان شما، یک نفر مسلمان نیست؟ "
در این گیر و دار، سنگی به پیشانی امام حسین علیه السلام خورد. ایشان، پیراهن خود را بالا زد تا خون از پیشانی پاک کند که حرمله، تیر زهر آلودی به قلب حضرت زد. این تیر بر بدن حضرت کارگر افتاد و ایشان را نقش بر زمین ساخت. با این حال، هیچ کس برای وارد کردن ضربه ی نهایی، داوطلب نمی شد. عمر سعد به شخصی گفت: "برو حسین را راحت کن! "
به نقلی، «خولی» برای این کار پیش آمد، اما لرزه بر اندامش افتاد و برگشت. نفر دوم «سنان» بود که او نیز نتوانست. سر انجام، شمر ملعون پیش رفت و سر از تن حسین (ع) جدا کرد.

السلام علیک یا ثارالله یا قتیل العبرات یا اسیر الکربات


امام حسین (ع) با عمل خود به انسان‏های مؤمن آموخت هنگامی که اساس مکتب با خطر مواجه می‏شود، باید در راه حفظ آن از هیچ‏گونه فداکاری دریغ نورزند.ایشان در راه هدفی که داشت از هیچ پیشامدی بیم به دل راه نداد. هیچ مانعی او را از پیکار با دشمنان مأیوس نساخت. در نبرد با نیروهای نظامی یزید چون شیر خروشید. در روز عاشورا هر لحظه بیش از پیش چهره مبارکش برافروخته ‏تر می ‏شد و با تمام وجود به مبارزه می ‏پرداخت و در ضمن رجزهایی که می‏ خواند به دشمن اعلام می‏کرد: «هرگز سر تسلیم در برابر خواسته‏ های شما فرود نمی ‏آورم و به خدا قسم با شما دست بیعت نخواهم داد و هرگز از جنگ با شما نمی‏ گریزم».  بدین ترتیب عمل آن حضرت الگویی شد برای تمام انسان‏های مومن که در مواقع به خطر افتادن ارزش‏های الهی با سرمشق گرفتن از عملکرد امام حسین (ع) در برابر طاغوت‏ها قیام کرده، جلو تعدی آنها را بگیرند و از این طریق ارزش‏های دینی را در طول قرون متمادی از خطرها حفظ کنند.

کلیدواژه