بررسی مطبوعات چاپ کابل 3عقرب 1399
-
بررسی مطبوعات چاپ کابل 3عقرب 1399
"جنگ ادامه دارد، تلاش ها برای کاهش خشونت شکست خورده است" ، "خانه ی دوم بعضی افغان ها" و "چه کسی مسوول است"، مهمترین عناوین سرمقاله روزنامه های امروز چاپ کابل است.
جنگ ادامه دارد، تلاش ها برای کاهش خشونت شکست خورده است عنوان سرمقاله ی روزنامه ی هشت صبح است که در آن چنین آمده است:
حکومت افغانستان و وزارت دفاع ملی وضعیتشان را در میدانهای جنگ دفاع فعال عنوان میکنند و طالبان را به حمله و شروع جنگ متهم میکنند. واقعیت هرچه هست از این حقیقت چیزی کم نمیکند که گفتوگوهای صلح به مرحله نهایی بنبست رسیده است و برخلاف انتظار که قرار بود این گفتوگوها حداقل باعث کاهش خشونتها شود، برعکس خشونتها در هفته اخیر به اوج رسیدهاست. مردم افغانستان اعتمادشان را به این روند از دست دادهاند، زیرا آنها هستند که بهای جنگ را میپردازند، جنگ فرزندان آنها را از آنها میگیرد، خانههایشان را ویران میسازد و آنها را از خانه و کاشانهشان در این فصل سرما آواره میکند.
هشت صبح می افزاید:
طالبان حتا به تعهدشان مبنی بر کاهش خشونتها برای یک ماه پابند نماندند و دوباره جنگ و خشونت را از سر گرفتند. اگر قرار است در نتیجه این گفتوگوها جنگ پایان یابد، مسوولیت همه خونهایی که در جریان مذاکرات ریخته میشود بر دوش کسانی است که این جنگ را شعلهور نگه میدارند. چندی پیش وزارت امور داخله گفته بود که ۸۴۰ جنگجوی طالبان در یک ماه گذشته کشته و ۳۸۵ تن آنان زخمی شدهاند.
همچنان در این مدت ۱۸۰ غیر نظامی کشته شدهاند و ۳۷۵ غیرنظامی زخم برداشتهاند. باوجود خواهش مکرر سازمانهای حقوق بشری از طالبان، مبنی بر کاهش حملات، هنوز هم این حملات ادامه دارد و باعث تلفات نظامی و ملکی میشود.
و خانه ی دوم بعضی افغان ها عنوان سرمقاله ی روزنامه ی راه مدنیت است که در آن چنین آمده است:
آقای حکمتیار تا دو سال قبل در صدر لیست تروریستهای بینالمللی بود. از جانب جامعه روشنفکری به قصاب کابل مسما شده بود و خودش هم رسما قتل هزاران نفر را به عهده گرفت و قتل هزارها نفر دیگری که به عهده نگرفت اما خود را نتوانست از آنها تبری دهد؛ از قتل حمیده معلم جوانی که در دکان فاینست با خانوادهاش قربانی شدند تا قتل اولین خبرنگار بیبیسی در هوتل انترکانتیننتال و قتل مهمترین فیسلوف چند دهه اخیر افغانستان، بهاءالدین مجروح، صاحب کتاب اژدهای خودی در پیشاور.
حکمتیار تصور میکرد اژدهای خودی منظور از اوست، اگرچه در آن داستان فلسفی آن دیو مخرب ویرانگر وحشی، نفس آدمی است اما حکمتیار، همه مشخصات آن دیو نفسانی را با خود منطبق میدید. به راستی هم بعدها او اژدهایی خودی شد که در سیسال اخیر، بار بسیاری از فتنهها و خونها بر دامن رنگین اوست. سیاستمداری کاریزماتیک که ادبیات فارسی را خوب میشناسد، خود را پیرو نیما یوشیج میداند و قرآن را به شیوۀ نیما یوشیج منظوم کرده با این حال، زبان خود را فارسی نمیداند.
راه مدنیت می افزاید:
حکمتیار گفته بود آرزو دارد با پاکستان یک کنسرسیوم بسازد که افغانستان کشوری بیگانه نباشد، او که در صحبتهایش پاکستان را خانه دوم و پایتخت اسلام خوانده بود و او که دیدارهایش با مقامات امنیتی کشور همسایه، خلاف منافع ملی شمرده میشد حالا دوباره بعد از سالهای سرد به وطن دومش بازگشته است، اما با شان و شوکت یک پادشاه یا یک اجیر گمراه. شاید آیا او در پی ساختن راهی مشترک با پاکستان برای الحاق افعانستان است؟! آرزوی محالی که او دارد و به گور هم بردهاش نمیتواند از بس این آرزو گندیده است. بهترین توصیه برای حکمتیار و دولت پاکستان این است که اگر او چنین گنج گرانی برای اسلام و پاکستان است، او را برای خود نگه دارند، ما بعضی گنجهای دیگر را هم جهیزهاش روان میکنیم. این گنج برای خود پاکستان باشد، اما اگر او برگشت توقع مردم و جامعه مدنی از حکومت و نهادهای امنیتی، بازجویی و تلاشی اوست. هر پولی که او با خود آورده باشد یا در سه ماه بعد خرج کند باید حسابش را اثبات کند.
و چه کسی مسوول است عنوان سرمقاله ی روزنامه ی آرمان ملی است که در آن چنین آمده است:
هجوم بردن تعداد زیادی از باشندهگان ولایت ننگرهار به قنسولگری پاکستان در شهر جلال آباد و کشته شدن و زیر پای شدن آنها هنگام اخذ ویزا و فرار به آن کشور، نشان می دهد که مردم افغانستان از آینده ناامید شده اند و دیگر به رهبران حکومت و شعارهای شان باور ندارند. به گونهی مثال اگر به کار اسفالت جاده ها در کشور نظر اندازی شود، پس از گذشت چند ماه این جاده ها دوباره تخریب گردیدند و پول آن به جیب مقام ها رفت و آنها از همین پول های دزدی شده در داخل و بیرون کشور برای شان یا قصرهای فرعونی ساختند و یا هوتل های مجلل. رهبران حکومت ها، هیچگاه به فکر ساختن زیربناها در کشور نبودند وگرنه با راه اندازی این زیربناها هم افغانستان ساخته می شد و هم مشکل بیکاری حل می گردید.
در پایان آرمان ملی می افزاید:
رهبران حکومت به عوض تلاش در راستای وحدت ملی، نفاق ملی را دامن زدند و تنفر قومی را در تمام لایه های جامعه ترویج کردند. عملی شدن این سیاست های خاینانه سبب گردید تا اوضاع امنیتی با گذشت هر روز بدتر، فرهنگ نابود شود و اقتصاد کشور ویران گردد و سیل بیکاران به وجود آید. مردم افغانستان برای زنده ماندن و به دست آوردن یک لقمه نان مجبور شدند با پذیرش خطرات و قبول مرگ با خانواده های شان از راه های غیرقانونی یا به کشورهای غربی بروند و یا به کشورهای همسایه پناه ببرند. امروز که باشندگان کشور به منظور اخذ ویزا و فرار شان از افغانستان کشته می شوند و یا با عزت شان بازی می شود، مسوول درجه یک رهبران حکومت ها هستند که نتوانستند و نخواستند به مردم شان خدمت کنند.