«دعا» کودک فلسطینی ساکن غزه؛ قربانی انفجار «اسباببازیها»+تصاویر
بمبگذاری اسباببازیهای کودکان فلسطینی یکی از صدها استراتژی صهیونیستها برای ارتکاب جنایت علیه فلسطینیان است؛ استراتژی که «دعا» کودک ۹ ساله تنها یکی از قربانیان آن به شمار می رود.
به گزارش خبرگزاری مهر، صلیب سرخ فعالیت های متنوعی در نوار غزه انجام می دهد که از میان آنها می توان به برنامه توان بخشی جسمی و بازگشت به جامعه اشاره کرد. کمیته بین المللی صلیب سرخ به سازمان های محلی کمک می کند تا توان خود را برای ارائه ی چنین خدماتی افزایش دهند تا موانع موجود در بازگشت افراد ناتوان به جامعه را کاهش دهد. از ۱۰ سال پیش تا کنون، این کمیته از مرکز اعضای مصنوعی و فلج اطفال، که تنها مرکز مشابه در نوار غزه می باشد، حمایت کرده است. این مرکز با حمایت های کمیته بین المللی صلیب سرخ توانسته است خدمات پروتز، ارتز و سایر خدمات توانبخشی برای بیماران نیازمند فراهم کند. در سال گذشته، بیش از ۲۳۳۰ معلول جسمی از خدمات این مرکز بهره برده اند. از این تعداد، ۱۷۴ نفر عضو پروتزی دریافت کردند و برای ۱۸۰۵ نفر دیگر وسیله کمکی ارتزی طراحی شده است.
بمبگذاری اسباببازیهای کودکان فلسطینی یکی از صدها استراتژیک صهیونیستها برای ارتکاب جنایت علیه فلسطینیان است؛ استراتژیک که «دعا» کودک ۹ ساله تنها یکی از قربانیان آن به شمار می رود.

این دختر دعا یاسین نام دارد. او ۹ ساله است و در غزه زندگی میکند. او در ۱۷ ثور ۱۳۹۴دست راست خود را از دست داد. هنگامی که از مدرسه به خانه بازمیگشت، چیزی که فکر می کرد یک اسباب بازی است را پیدا کرد و خواست آن را بردارد. اما آن شیء در واقع مهمات عمل نکردهای بود که از درگیریهای پیشین به جای مانده بود. دکتر به خانوادهی او گفت که اگر به بیمارستانی در نابلس منتقل نمیشد، شرایطش حتی از این هم بدتر میشد. دعا در آنجا هشت بار عمل شد و ۵۲ روز در بیمارستان بستری بود.

دعا تا پیش از این انفجار یکی از بهترین دانش آموزان کلاس بود. عملکرد او از آن زمان دستخوش تغییراتی شده است، گرچه کماکان دانش آموز خوبیست. دعا در حالیکه روی نیمکت خود نشسته می گوید: «نوشتن با دست چپ برای من یکی از مشکل ترین کارها بوده.» نوحا، مدیر مدرسه میگوید: «جراحت او پیامدهای روانی هم برایش داشته، و بر اعتماد به نفس او نیز تأثیر گذاشته است، به نحوی که بیشتر زمانی که در کلاس است دست خود را با یک پانسمان سفید میپوشاند».

دعا میگوید: «وقتی برگشتم مدرسه دلم نمیخواست با همکلاسی ام بازی کنم، ولی همه آنها خیلی از من حمایت کردن و ما هنوزم مثل قبل با هم بازی میکنیم». وقتی که بالاخره از بیمارستان ترخیص شد، امتحانات مدرسه پایان یافته بود. مدرسه یک کمیته مخصوص برای او تشکیل داد تا از او امتحان بگیرند که پس از قبولی در آن به کلاس بالاتر یعنی پنجم رفت.

فَدوا، مادر دعا میگوید: « دعا گاهی اوقات احساس آسیب پذیری و سرخوردگی می کند، و آن وقت است که از من می پرسد که چرا این اتفاق برایش افتاده است. وقتی مهمان می آید خود را در اتاقش پنهان می کند. البته تمام خانواده از او حمایت می کند. ما نه پس انداز چندانی داریم و نه درآمد بالایی، با این حال وقتی از بیمارستان مرخص شد برایش یک تبلت خریدیم. برادرانش درک می کنند که دعا به توجه ما نیاز دارد».

دعا اولین بار وقتی با کمیته بین المللی صلیب سرخ آشنا شد که کارکنان آن برای توضیح خطرات بقایای قابل انفجار جنگی به مدرسه آنها آمدند. در این جلسات سعی می شود تا رفتار ایمن در میان دانش آموزان و معلمان ترویج شود. وقتی کارکنان کمیته بین المللی صلیب سرخ با دعا ملاقات کردند و فهمیدند که چه اتفاقی برای او افتاده، به خانوادهاش گفتند که مرکز اعضای مصنوعی و فلج اطفال در شهر غزه می تواند دستی مصنوعی برای او تهیه و نصب کند.

پس از فقط چند هفته دعا دست جدید خود را دریافت کرد. «میتوانم ناخن هایش را لاک بزنم؟» اولین پرسشی بود که از دکتر کرد. بیشتر از یک سال پس از آن سانحه، دعا هنوز هم مشغول کنار آمدن و عادت کردن به شرایط جدید خود است. همچنین، حمایت های روانی،اجتماعی که در مرکز اعضای مصنوعی و فلج اطفال دریافت می کند در این مسیر به او کمک شایانی کرده است.

دعا یکی از ۱۰ کودکی است که قربانی انفجار اسباب بازی در غزه بوده است، شش پسر و سه دختر دیگر نیز دچار بحران مشابهی شده اند. بزرگترین آنها، ثامر، یعنی همان کسی که پس از انفجار دعا را در حالیکه غرق در خون بود روی زمین پیدا کرد، اکنون با همسر و دو فرزندش در خانهی خود زندگی می کند. علا یاسین، پدر دعا، یک کارگر ساختمانی ۴۰ ساله است که به دلیل محدودیتهای اعمال شده در رابطه با ورود مصالح ساختمانی به نوار غزه، شغل منظم و تماموقتی ندارد.

مادربزرگ دعا ، که در طول ۵۲روز بستری بودن او در بیمارستان در کنارش ماند، ناخن هایش را لاک میزند. پس از ترک بیمارستان لازم بود دعا چند ماه دیگر به مدرسه نرود تا در جلسات توان بخشی جسمی شرکت و نوشتن با دست چپ را بیاموزد.

دعا همراه با دیگر کودکانی که تجربه مشابهی با او داشته اند در جلسات درمانی شرکت می کند. در این جلسات به آنها کمک می شود تا با دیدی مثبت به آینده نگاه کنند. فدوا، مادر دعا قبول دارد که این تجربه به خانوادهی آنها آسیب روانی و عاطفی وارد کرده است.

گرچه اکنون دو سال از آخرین جنگ در نوار غزه می گذرد، پیامدهای آن کماکان بر دوش جمعیت ساکن سنگینی می کند. دعا فقط یکی از کودکان بسیاری است که زندگی آنها به دلیل مهمات عمل نکرده جنگی دستخوش تغییرات اساسی و همیشگی شده است.