ثور 02, 1396 17:56 Asia/Kabul
  • سیره فرهنگی امام کاظم(ع)

سالروز شهادت امام موسی کاظم (ع)

 

در سالروز شهادت یکی از نوادگان پاک پیامبر اسلام (ص)، امام موسی کاظم (ع) قرار داریم. امامی که به دلیل کثرت زهد و عبادت به "عبدالصالح" یعنی بندۀ صالح، و به دلیل حلم و فرو بردن خشم و صبر بر ناملایمات زمان، به "کاظم" یعنی کسی که خشم خود را فرو می‌برد، ملقب شد. امام موسی کاظم (ع) در چنین روزی (بیست و پنجم رجب) در سال 183 هجری قمری، به دیدار حق شتافت و با شهادت آن حضرت، جهان اسلام در اندوهی بزرگ فرو رفت. در این روز با گرامیداشت یاد و نام ایشان، به همه دوستداران اهل بیت پیامبر تسلیت می گوییم و فرازهایی از زندگی و سیره فرهنگی آن حضرت را برای شما دوستان عزیز و همراه بیان می کنیم.

شهادت امام موسی کاظم(ع) تسلیت باد.

 

به گواهی تاریخ، دوران امام کاظم (ع) از سخت ترین دوران حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اسلام بود. در این دوران دو تن از مقتدرترین خلفای عباسی، به نام های منصور و هارون، و دو تن از جبارترین آنان به نام های مهدی و هادی حکومت می کردند. در این برهه از زمان با قتل و کشتارهای پیاپی سلاطین عباسی، بسیاری از قیام های مردمی سرکوب شده بود. از سوی دیگر، فتوحات مکرر و غنایم به دست آمده از سرزمین های فتح شده، بر قدرت و استحکام سلطنت عباسیان افزوده بود. همچنین در این دوران جریان های فکری و عقیدتی به اوج خود رسیده بودند. به طوری که هر روز عقیده ای تازه در لباس فرهنگ و مذهب وارد جامعه می شد و مورد پذیرش و حمایت و تایید حکومت عباسی قرار می گرفت. شعر و هنر، فقه و حدیث و حتی زهد و ورع در خدمت صاحب منصبان در آمده بود. جو اختناق نیز، امکان برقراری ارتباط مستقیم امام با همه مردم در اقصی نقاط سرزمین پهناور اسلامی را فراهم نمی ساخت. در این دوران تنها چیزی که می توانست اسلام را در مسیر واقعی خود حفظ کند، درایت و مدیریت خردمندانه و تلاش خستگی ناپذیر امام کاظم (ع) بود.

حرم مطهر امام موسی کاظم (ع) در شهر کاظمین

 

امام کاظم (ع) با توجه به شرایط دوران خویش برنامه های پدر بزرگوار خویش، امام صادق (ع) را ادامه داد. ایشان برای جلوگیری از نفوذ افکار الحادی در حوزه فرهنگی اسلام و پاسخگویی به نیازهای فکری و اعتقادی پیروان خود، محور فعالیت های خویش را بر کارهای فرهنگی متمرکز کردند. ایشان با احاطه گسترده به معنای مکتب اسلام و آگاهی از نیازمندی های جامعه، مجموعه ارزشمندی از احکام و معارف اسلامی را در زمینه های مختلف از طریق اصحاب و شاگردان خاص خود به یادگار گذاشتند. اِبْن‌ِ حَجَرِ هَیْتَمی‌، دانشمند و محدث مشهور جهان تسنن در کتاب "الصواعق المحرقه "می نویسد: "موسی کاظم، او وارث جعفر صادق است در علم و معرفت و کمال و فضل، او را به خاطر گذشت و صبر بسیارش کاظم نامیدند، و نزد اهل عراق خانۀ او به دلیل مکانی برای برآورده ساختن نیاز های مردم، معروف به "باب الحوائج " یعنی درب حاجت ها بود. امام کاظم (ع)، عابدترین مردمان زمان خویش بود. در زمان او هیچ کس در معارف الهی و دانش و بخشش به پایه او نمی رسید."

 

امر به معروف و نهی از منکر، دو برنامه مهم اسلام و از اقسام فروع دین است. قرآن کریم و پیشوایان معصوم (ع) از این فریضه الهی بسیار سخن گفته اند. این دو فریضه الهی نه تنها در دین اسلام، بلکه در دیگر ادیان آسمانی نیز بیشترین برنامه های تربیتی را به اجرا در آورده اند. امام کاظم(ع) نیز در سیره فرهنگی خود، برای تربیت امت اسلامی، از این دو امر نهایت استفاده را بردند. داستان "بِشْر بن حارث حافی" نمونه بارزی از روش تبلیغی امام کاظم (ع) است. بِشْر بن حارث مدتی از عمرش را به گناهکاری و شهوات گذرانده بود. روزی امام کاظم (ع) از کوچه ای که خانه بِشْر در آن بود عبور می کرد، موقعی که به در خانه بِشْر رسید اتفاقا در باز شد و یکی از کنیزکان او از خانه بیرون آمد. امام از کنیز سئوال کرد: ارباب تو آزاد است یا بنده؟ کنیز پاسخ داد: آزاد است. امام سری تکان داده و فرمود: همینطور است که گفتی. چرا که اگر بنده بود به شرایط بندگی عمل می کرد و از خدای خود اطاعت می نمود. امام کاظم (ع) این سخن را فرمود و سپس به راه خود ادامه داد. بشر که متوجه گفتگوی کنیز با امام شده بود پا برهنه به طرف امام دوید و به او گفت: ای آقای من! آنچه را که به این زن گفتی برای من نیز تکرار کن. امام مجدّداً سخن خود را تکرار کرد. در این هنگام نور الهی بر قلب بِشْر تابید و از کرده خود پشیمان شد. او دست امام کاظم (ع)را بوسید و گونه های خود را بر خاک مالید در حالی که گریه می کرد و می گفت: بله بنده ام ... بله بنده ام ...

امام راه و روش امر به معروف و نهی از منکر را به خوبی اجرا کرد. امام کاظم (ع) با یک جمله کوتاه بشر را متنبه ساخت و چنان منقلب نمود که از گذشته خود توبه کرد و باقیمانده عمرش را با پاکی و درستکاری سپری ساخت.

 

خلفای عباسی برای مقبولیت و مشروعیت حکومت خود، و همچنین برای کسب نفوذ معنوی در دلها، خود را به پیامبر منتسب می کردند. آنان که از نسل عموی پیامبر اسلام (ص)، عباس بن عبدالمطلب بودند، از انتساب خود به پیامبر بهره برداری تبلیغاتی کرده و خود را وارث خلافت معرفی می کردند. آنان ادعا می کردند که امامان معصوم، از فرزندان فاطمه زهرا (س)هستند. و از آنجائی که هر کس به جّد پدری خود منسوب می شود، لذا آنان فرزند و ذریه پیامبر(ص) محسوب نمی شوند. آنان با بیان چنین سخنانی، در حقیقت به دنبال عوام فریبی مردم در جهت مقاصد سیاسی و حکومتی خود بودند. لذا امام کاظم (ع) با تمسک به آیات قرآن به مقابله با آن پرداختند. مناظره ایشان با هارون الرشید، نمونه بارز فعالیت های فرهنگی ایشان در تبین جایگاه اهل بیت (ع) و حقانیت و اولویت آنان به امر خلافت است: روزی هارون الرشید از امام پرسید: شما چگونه ادعا می کنید که فرزند پیامبر هستید در حالیکه فرزندان علی هستید؟ امام کاظم (ع) در پاسخ آیات 85 و 86 سوره انعام را تلاوت کرد که در آن خداوند می فرماید: " ... از ذریه ابراهیم، داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون و زکریا و یحیی و عیسی است، و ما این گونه نیکوکاران را پادش می‌دهیم."سپس امام فرمود: در میان جمعی که از ذریّه ابراهیم شمرده شده‌اند، تنها حضرت عیسی است که از جانب مادر به وی منسوب است. در صورتی که او پدر نداشت و تنها از طریق مادرش مریم (س) نسب به پیامبران می رساند. بنابراین ما نیز از طریق مادرمان، فاطمه زهرا از ذریه پیامبر اسلام(ص) شمرده می شویم. هارون در مقابل جواب منطقی امام تقاضای توضیح بیشتری کرد. امام ماجرای مباهله را مطرح کرد که خدای متعال در آیه 61 آل عمران به پیامبرش دستور داد: "هر کس با تو درباره عیسی در مقام مجادله برآید بعد از آنکه به احوال او آگاهی یافتی، بگو: بیایید ما و شما فرزندان و زنان و کسانی را که به منزله خودمان هستند بخوانیم، سپس به مباهله برخیزیم تا دروغگویان (و کافران) را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم." در این آیه مراد از فرزندان پیامبر(ص) حسنین، و مراد از زنان، فاطمه، و مراد از خودها یا خودی‌ها، علی بود." هارون با شنیدن این استدلال محکم، قانع شد و امام را تحسین کرد.

 

قرآن بزرگترین هدیه الهی به انسان برای سعادت ابدی اوست. نقش سازنده این کتاب آسمانی در رشد و رسیدن به کمالات انسانی برای همه روشن و آشکار است. قرآن به عنوان بزرگترین معجزه پیامبر (ص) توانست جامعه عرب را در زمینه های مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی متحول سازد. این تحولات، خصوصاً تحول عمیق در بُعد فرهنگی به منزله دمیدن روحی تازه به پیکره نیمه جان بشریت بود. در حدیث معروف ثقلین، پیامبر گرامی اسلام (ص) این کتاب را همسنگ عترت و اهل بیت پیامبر قرار داد و به امت اسلام وعده داد که هر که به این دو تمسک جوید، هرگز گمراه نشود. امام کاظم (ع) خود به عنوان یکی از پیشوایان هدایت به این کتاب الهی توجه خاصی نشان می داد. ایشان نه تنها مردم را به خواندن و عمل به آیات قرآنی دعوت می کرد، بلکه خود، در این کار نسبت به همه مردم پیشرو بود. "شیخ مفید" در کتاب "ارشاد" چنین نوشته است که "امام کاظم (ع) فقیه ترین مردم عصر و حافظ ترین مردم نسبت به قرآن و خوش صوت ترین مردم نسبت به قرائت قرآن بود."

 

توجه امام کاظم (ع) به اهمیت جایگاه قرآن و ابعاد فردی آن محدود نبود. یکی از عمده کارهای ایشان تبیین و تفسیر آیات قرآنی بود. امام کاظم (ع) به گونه های مختلف، برای افزایش سطح معرفت و توسعه فهم جامعه مسلمانان تلاش می نمود. ایشان غیر از تفسیر و تبیین آیات شرعی و اخلاقی، به تشریح آیاتی که جایگاه ویژه و حساس اهل بیت پیامبر(ص ) را بیان می نماید، می پرداختند. به عنوان نمونه هنگامی که ازایشان درباره آیه 19 سوره روم که می فرماید: "زمین را پس از مرگ زنده گرداند.." سوال گردید، امام فرمود: "زنده شدن زمین با باران نیست، بلکه خداوند مردانی را برمی انگیزد که عدل را زنده می کنند و زمین به سبب احیای عدل زنده می شود و برپایی حدود خداوند در زمین از باران چهل صبح سودمند تر است." امام کاظم (ع) دراین روایت اهمیت عدالت درجامعه را سودمندتر از حیات خاکی زمین می داند. در حقیقت، این گونه رویکرد به آیات و تبیین و تاویل، درجهت معرفی جایگاه امامت بود، که خود نوعی حرکت فرهنگی از سوی امام کاظم (ع) محسوب می گشت.

----------------------------

 

 

کلیدواژه