تروریسم ، تهدیدی جهانی / 1
کشورهای غربی مدعی نگرانی از گسترش تروریسم درجهان هستند؛بسیاری از مردم بیگناه قربانی تروریسم دست پرورده غرب می شوند در حالیکه پشت پرده مبارزه با تروریسم سیاست های دو گانه غرب دنبال می شود و آنها سعی دارند ما نع از افشای حقایق باره علل ترویج افراط گرایی و تروریسم شوند . پرسش این است که تروریسم چگونه به تهدید جهانی تبدیل شد ؟چه کشورهایی قربانی تروریسم دست پرورده غرب شده اند و چه اهدافی پشت پرده سیاستهای دو گانه غرب درباره تروریسم دنبال می شود ؟
تروریسم پدیده ای جدید نیست. برخی پژوهشگران سابقه تروریسم را به صدها سال قبل بازمی گردانند.
اگر جستجویی درباره ریشه کلمه تروریسم داشته باشیم میبینیم که این کلمه در اصل در زبان لاتینی وجود داشته و از آنجا به دیگر زبانها وارد شده است. از نگاه برخی پژوهشگران ،مشکل مشخص کردن تعاریف درباره تروریسم و دستهبندی آنها یکی از پیچیدهترین و سختترین مشکلاتی است که در بین پژوهشگران و علاقهمندان به سیاستبینالملل وجود دارد، چراکه در هم آمیختگی و تداخل زیادی در برخی مفاهیم مرتبط با این حوزه به چشم میخورد.
در دوره رومیها، تشخیص تفاوت بین جنایتهای سیاسی و تروریسم کار سختی بود. پس از دورهای جهان با مفهوم تروریسم به این معنا آشنا شد که تروریسم وسیلهای است که فئودالها از آن برای سیطره بر منطقه حاکمیت خود و افرادی که در این مناطق تحت سلطه آنها هستند؛ استفاده میکنند.
در اوایل قرن هفدهم و پس از پایان قرون وسطی و پایان فئودالیسم دوره سیطره کشورهای اروپایی بر آبهای جهانی شروع شد و حجم کشتیهای تجاریای که بین شرق و غرب در حرکت بودند افزایش یافت وهمزمان با آن راهزنی دریایی که به عنوان شکلی از اشکال تروریسم تعریف شده، آغاز شد و تا آغاز قرن بیستم ادامه یافت.
اقدامات تروریستی در طول تاریخ به صورتهای مختلفی با توجه به طرفهای آن و شرایطشان صورت گرفته است. در هر حال با وجود گستردگی فراوان استفاده از واژه تروریسم، تعریفی یکسان و مورد توافقی درباره معنای تروریسم ، چه در سطح جهانی و چه در سطوح علمی به چشم نمیخورد.
تروریسم با هر تعریف و پیشینه ، تهدیدی برای سلامت جوامع بشری و افراد و تهدیدی برای امنیت همه ملت ها است. این پدیده از اوایل دوران معاصر به صورت واضح خودنمایی کرد، ابتدا پس از جنگ جهانی اول و سپس بعد از جنگ جهانی دوم گسترش یافت .
در فاصله سالهای 1920تا 1930 اروپا شاهد اقداماتی خشونت بار بود .ترور الکساندر پادشاه یوگسلاوی، جامعه ملل را برآن داشت تا کمیته ای برای تحقیق در زمینه تروریسم تشکیل دهد .طی دهه1930 ،شش کنفرانس در اروپا توسط دفتر تدوین حقوق کیفری (BUCL) برگزار شد که سه کنفرانس تمرکز بر تروریسم داشت. در دهم دسامبر 1934،شورای جامعه ملل به اتفاق آراء قطعنامه ای را تصویب کرد که در آن تأکید شده بود همه کشورها باید تمام توان خود را برای جلوگیری از اقدامات دارای ماهیت تروریستی به کار گیرند و در این خصوص با سایر کشورها نیز همکاری کنند. حاصل کار کمیته مزبور به صورت کنوانسیونی تحت عنوان«معاهده منع و مجازات تروریسم»در شانزدهم نوامبر 1937 تدوین شد .
این مصوبه تروریسم را در یک قالب کلی خلاصه می کرد .مطابق توافقنامه سال ۱۹۳۷ ژنو ؛ مفهوم تروریسم فقط در چارچوب اقدامات فردی ضد یک کشور یا حکومت تعریف شد. تنها ، ویژگی این توافقنامه آن بود که جرائمی را به صورت مشخص و مصداقی تعیین می کرد تا به عنوان تروریسم شناخته شوند. در ماده اول این توافقنامه آمده است که تروریسم «به رفتارهای جنایی ضد حکومتی گفته میشود که موجب ایجاد وحشت و رعب در افراد معین یا گروههایی از مردم یا در کلیت افراد جامعه گردد.»
این تلاش ها با شروع جنگ جهانی دوم تحت الشعاع شرایط جنگی قرارگرفت و به نقطه روشنی نرسید . پس از تأسیس سازمان ملل، موضوع تروریسم باردیگر در کمیسیون حقوق بین الملل مطرح شد .این کمیسیون بیانیه ای در خصوص حقوق و وظائف دولتها تهیه کرد.
به این ترتیب طی سالهای 1947 تا 1955 این تلاش ها با تصویب قطعنامه 1186 در مجمع عمومی سازمان ملل که مربوط به تجاوز و تروریسم میشد ثمر داد. اما تروریسم بازهم گسترش یافت و ابعاد تازه تری بخود گرفت . تحولات جامعه بین المللی پس از جنگ سرد کشورهای مختلف را تحت تاثیر مداخلات قدرتهای بزرگ و فاتحان جنگ قرار داد و جامعه بین الملل با معضلات جدیدی مواجه شد ،در حالیکه تلاش سازمان ملل برای شناسایی اقدامات تروریستی بی اثر ماند.
تحولات جامعه بین الملل پس از جنگ سرد بسیاری از کشورها را تحت تاثیر مداخلات قدرتهای بزرگ و فاتحان جنگ قرار داد و آنها با معضلات جدیدی مواجه شدند ،در حالیکه تلاش سازمان ملل برای شناسایی اقدامات تروریستی همچنان کم اثر بود . با اقداماتی که بویژه در زمان تجزیه بخشی از غرب آسیا و از جمله تجزیه سرزمین فلسطین بدست صهیونیستها صورت گرفت ، ترور و وحشت برای اواره کرده هزاران فلسطینی ؛ تصویر دهشتناکی از تروریسم را که برای دستیابی به مقاصد شوم استعماری و اشغالگری بخدمت گرفته شده بود ؛ به جهانیان نشان داد . این در حالی بود که قطعنامه های ضدتروریستی سازمان ملل و کنوانسیون ها بمنظور تعیین و شناسایی تروریسم نمی توانست اشکال مختلف تروریسم را محکوم کند .
دراین برهه از تاریخ گروههای صهیونیستی سعی در رعب افکنی در میان فلسطین داشتند و گروه های جنایتکاری نظیر اشترن و هاگانا دست به کشتارهای وحشتناک زدند .از جمله کشتارهای آنها میتوان به کشتار معروف «دیر یاسین» اشاره کرد. پس از برپایی رژیم صهیونیستی ، تروریسم همچنان در خدمت اهداف اسراییل قرارداشت . صهیونیستها با اعمال انواع رعبافکنی و تروریسم و تعدی مسلحانه و کشتار جمعی ، به این شیوه عمل کردند ازاینرو قطعنامه های ضد تروریستی سازمان ملل و کنوانسیون ها در تعیین و شناسایی تروریسم نتوانست اشکال مختلف تروریسم را محکوم کند .
پس از آن مجمع عمومی سازمان ملل طی چندین قطعنامه به موضوع تروریسم پرداخت. طی این سال ها مجمع عمومی در تروریسم شناسی بیش از آنکه بر معیارها تاکید نماید بر مصادیق تاکید کرد.
تنها اقدام قابل توجه در این زمینه در سال های پایانی دهه نود قطعنامه ای بود که در مجمع عمومی در تاریخ ۱۱ سپتامبر ۱۹۹۵ به تصویب رسید .در این قطعنامه ضرورت نقش آفرینی شورای امـنیت در مـبارزه بـا تروریسم ، در صورتی که صلح و امنیت بین المللی تهدید شود ، یـادآور شد. با این حال تا سال 1999شورای امنیت سازمان ملل متحد ، همچنان تروریسم را به صورت موردی و خاص محکوم می کرد . در این سال شورای امنیت برای نخستین بار قطعنامه ای با جنبه توصیه ای در باره تروریسم صادر کرد . اما حادثه یازدهم سپتامبر 2001 ، فرصت متفاوتی را برای امریکایی فراهم ساخت تا تحت پوشش عزمی برای مبارزه با تروریسم از مجوز شورای امنیت برای اقدامات به اصطلاح پیشدستانه استفاده کند .نخستین گام در این جهت با حمله برق آسای امریکا به افغانستان و اشغال این کشور برداشته شد .
دیری نگذشت که سیاست های دوگانه غرب در قبال گروه های تروریستی آشکار شد و با ظهور پدیده های جدیدی ازتروریسم تحت عناوین القاعده و داعش غرب نشان داد که اراده ای باری مبارزه با تروریسم ندارد . در واقع . برخورد دوگانه غرب با تروریسم ، سبب ترویج ترور و آدم کشی در سطح جهان شد. امریکا با عوامفریبی به جای مبارزه با تروریسم بر حمایت خود از تروریسم سر پوش گذارد .
بدیهی است چالش امنیت در منطقه و جهان ناشی از تروریسم و افراط گرایی مورد حمایت امریکا و متحدان منطقه ای اش است .
می توان الگویی جدید برای همکاری در جهت مقابله با تهدید های مشترک ارائه کرد . اکنون بحران های جهانی به مرحله ای رسیده اند که ، بازی برد و باخت در آن وجود ندارد . آنچه مسلم است امنیت موضوعی جهانی است و همه عرصه ها از جمله امنیت هسته ای تا تروریسم و نفی افراط گرایی و امنیت اقتصاد جهانی را شامل می شود . از اینرو مقابله مقابله با افراط گرایی به رویکرد «چندجانبه» نیاز دارد که اقدام نظامی تنها یکی از ابعاد این موضوع است. مقابله با تهدیدهای مشترک و تروریسم و افراط گرایی نیاز به تغییر دیدگاه ها و نگاهی واقع بینانه دارد .