عیسی مسیح، مبشر مهرورزی
۲۵ دسامبر مصادف با سالروز میلاد حضرت عیسی مسیح (ع) است، پیامبری که مبشر مهرورزی و خداجویی برای همه جهانیان بود . او به امر خدا در گهواره سخن گفت و مردم غافل را این چنین خطاب قرار داد: "منم بنده خدا. او به من کتاب آسمانی عطا کرده و مرا پیامبر قرار داده است و هر جا که باشم، وجودم را پر برکت ساخته و تا زنده ام به نماز و زکات سفارش کرده است. سلام (خدا) بر من، روزی که زاده شدم و روزی که می میرم و روزی که دوباره برانگیخته می شوم ."
سلام و درود خدا بر پیام آوران الهی! سلام بر آنان که چون باران رحمت بر جانهای تشنه می بارند و روح پژمرده انسان را با بارش عالی ترین معارف الهی، طراوت می بخشند. سلام و درود خداوند بر حضرت عیسی که مردگان را احیا و خفتگان را بیدارکرد. سلام و درود خداوند بر مادر بزرگوارش، مریم (س) که چنین فرزندی را به تشنگان صلح و عدالت تقدیم کرد. و سلام و درود بر پیروان صادق ایشان که با تعالیم عیسی مسیح (ع)، اندیشه های متعالی او و سایر فرستادگان الهی را ترویج می کنند.
اینک در مناسبتی فرخنده و خجسته قرار داریم. ۲۵ دسامبر مصادف با سالروز میلاد حضرت عیسی مسیح (ع) است. پیامبری که مبشر مهرورزی و خداجویی برای همه جهانیان بود. او به امر خدا در گهواره سخن گفت و مردم غافل را این چنین خطاب قرار داد :"منم بنده خدا. او به من کتاب آسمانی عطا کرده و مرا پیامبر قرار داده است و هر جا که باشم وجودم را پر برکت ساخته و تا زنده ام، به نماز و زکات سفارش کرده است. سلام ( خدا ) بر من، روزی که زاده شدم و روزی که می میرم و روزی که دوباره برانگیخته می شوم." (سوره مریم، آیات 30 تا 33)
حضرت عیسی (ع) در دوره ای به دنیا آمد که گروه های مختلف یهودی در دین خود با یکدیگر اختلافات زیادی داشتند. دو فرقه اصلی صدوقیان (Sadducees) و فریسیان (Pharisees) در این دوره بر عقاید مردم حاکم بودند. صدوقیان گروهی اشرافی و عمدتا روحانی بودند که برای حفظ سنن دینی با امپراتوری روم همکاری می کردند و هیچ تقابلی با فرهنگ یونانی نداشتند ، زیرا معتقد بودند که خداوند، اخلاقیات کتاب مقدس را در میان غیریهودیان نیز اشاعه داده است. در مقابل؛ فریسیان گروهی غیر روحانی، اما با نفوذتر از صدوقیان بودند. آنان معتقد بودند قوم یهود باید قومی مجزا از دیگران باشد، نباید از سایر اقوام دنیا تقلید کند و یا با آنها درهم آمیزد. به گفته آنان یهودیان نباید به بهای از دست دادن مذهب و فرهنگ خود، به ثروت و دولت برسند. گروه فریسیان در همه جای فلسطین حضور داشتند و کنیسه هایی را که یهودیان خارج از بیت المقدس در آنها برای عبادت و مطالعه گردهم می آمدند، تحت نفوذ خود درآورده بودند. البته در کنار این دو فرقه اصلی، گروههای دیگری چون سامریان و همچنین گروه متعصبین معروف به زیلوت ها (Zealots) نیز وجود داشتند. سامریان از نظر دیگر فرقه ها، کافر محسوب می شدند و زیلوت ها گروهی ستیزه جو بودند که در مخالفت با اشغال فلسطین توسط رومیان ، به تروریسم متوسل می شدند . آنان نه فقط رومیان بلکه هموطنان یهودی خود را که به زعم آنان به اندازه کافی غیرت دینی و وطنی نداشتند ، هدف حمله قرار می دادند.
عیسی مسیح (ع) در چنین دورانی متولد شد. بزرگان قوم یهود، از هر گروه و فرقه، با پیش بینی ها و اطلاعاتی که از کتب قدیمی خود جمع کرده بودند، مشخصات او را می دانستند، اما از همان آغاز، همه را نادیده گرفتند و به مقابله با این پیامبر بزرگ برخاستند. آنان در اولین اقدام خود، مادر مسیح را به فساد متهم ساختند، تا مادر و فرزند را در برابر دیدگان مردم سنگسار کنند. اما با سخنگفتن عیسی (ع) در گهواره که فرمود" من بنده خدا هستم، خداوند به من کتاب (انجیل) داده و مرا پیامبر قرار داده است ..." ، توطئه آنان خنثی شد و مادر و فرزند، هر دو نجات یافتند.
حضرت عیسی (ع) در حدود سال ۳۰ میلادی به پیامبری مبعوث شد. آنطور که از اناجیل مسیحی برمیآید او رسالت خود را در میان مردم اعلام کرد. عیسی آنان را به پیروی از خود فرا خواند. تلاش کرد با انحراف یهودیان مقابله کند و آنها را از گمراهی باز دارد و حلال و حرام موردِ اختلاف را برایشان بیان کرد و برخی از چیزهایی را که بر آنها حرام شده بود ، برایشان حلال گرداند. بر این اساس، اولین جملهای که انجیل متی از حضرت عیسی (ع) در خطاب به مردم نقل کرده، این است که توبه کنید زیرا ملکوت آسمان نزدیک است.(متی ۴/ ۱۷)
عیسی (ع) علاوه بر راهنمایی و هدایت مردم ، بیماران را شفا می داد، کور مادرزاد را بینا می کرد و مبتلایان به بیماری پیسی را بهبود می بخشید و مردگان را زنده می کرد. او از گِل ، پرنده ای می ساخت و در آن می دمید و بلافاصله به اذن خدا جان می گرفت. عیسی مسیح (ع) یاور مستضعفان و محرومان بود و به زنان و کودکان بسیار احسان می کرد، اما در عین حال با سختگیری های برخی از فریسیان و تند روی های متعصبین زیلوت، مخالف بود.
عیسی(ع) برای هدایت مردم و سر به راه کردن یهودیان، رنج بسیاری تحمل کرد. وی در این رنج و درد فراوان دریافت که جمعی از بنی اسرائیل اصرار در مخالفت و گناه دارند و از انحراف و کج روی دست برنخواهند داشت . پس در میان قوم خود به پا خواست و گفت: "چه کسانی مرا در راه خدا یاری میکنند؟" عده معدودی به این دعوت پاسخ مثبت دادند. این عده افرادی پاک بودند که خداوند در قرآن از آنها به عنوان "حواریون" نام برده است. حواریون آمادگی خود را برای هر گونه کمک به مسیح (ع) اعلام کردند و گفتند: "ما یاوران خداییم ؛ به خدا ایمان آورده ایم / و تو (نیز) گواه ما باش . پروردگارا به آنچه نازل کردهای، ایمان آوردیم و از فرستاده (تو) پیروی می کنیم . ما را در زمره گواهان بنویس!" (آیات 52 و 53 سوره آل عمران)
عیسی مسیح (ع) با حواریون، نواحی شمالی فلسطین را زیر پا گذاشت و مردم را با دین واقعی خدا آشنا کرد. معارف الهی که عیسی برای عوام مردم بیان می کرد، آنان را شگفت زده و سیاست مداران حاکم بر جامعه را، عصبانی می کرد. زیرا عیسی(ع) با غوطه ور شدن بزرگان آیین یهود در عیاشیها و خوشگذرانیها شدیداً مخالفت می کرد. برای عیسی هیچ فسادی قابل توجیه نبود. از همین رو همه گروها در مخالفت با عیسی و تکذیب وی، همراه شدند تا زمینه قتل آن بزرگمرد را فراهم سازند. آنها برای اجرای اهداف شوم خود ، قیصر روم را تحریک کردند و به او گفتند: اگر این وضع ادامه یابد، سلطنت تو واژگون خواهد شد، پس برای حفظ سلطنت خود چارهای جز کشتن عیسی نداری!
عیسی مسیح (ع) که از توطئه آنان آگاه شده بود، همراه حواریون به باغی رفت و در آنجا مخفی شد، اما شخصی به نام "یهودا" محل ایشان را فاش کرد. ماموران حکومتی نیز شبانه به آنجا حمله و حواریون را احاطه کردند. حواریون که خود را در خطر می دیدند، عیسی(ع) را تنها گذاشتند. اما در چنین لحظه خطرناکی، خداوند عیسی(ع) را تنها نگذاشت و او را یاری کرد، و وجودش را از چشم مهاجمان پوشانید. در عوض چهره یهودا را که پیوسته درباره عیسی(ع) سخن چینی میکرد، شبیه عیسی(ع) قرار داد و مأموران او را به جای عیسی دستگیر کردند. آن مرد بر اثر وحشت و ناراحتی شدید، چنان از خود بیخود شد که دهانش بسته شد و نتوانست خود را معرفی کند. زمانی هم که به سخن درآمد و انکار کرد، کسی حرف او را نپذیرفت و به صلیب آویخته شد. شاهدان ماجرا همه پنداشتند عیسی(ع) را کشته اند ولی به فرموده قرآن، نه عیسی را کشتند و نه به صلیب کشیدند، ولی امر بر آنها مشتبه شد.
پس از عروج عیسی مسیح به آسمان ، حواریون مسئولیت ادامه راه عیسی را به عهده گرفتند. در میان آنان پطرس (Peter)یا همان شمعون، اولین ایمان آورنده به عیسی (ع)، مامور هدایت مردم و استواری دیگر رسولان شد . او حواریون را طبق دستور عیسی به سوی اقوام بنی اسرائیل در سایر نقاط جهان اعزام کرد تا به ابلاغ بشارت (انجیل) بپردازند.
ضمن تبریک مجدد سالروز میلاد عیسی مسیح (ع)، این برنامه را با داستانی از فروتنی و تواضع این پیامبر اولوالعزم به پایان می بریم: روزی مسیح (ع) به نزد حواریون رفت و گفت: من خواهش و حاجتى دارم، اگر قول می دهید آن را برآورید ، بگویم. حواریون گفتند: ای نبی خدا هرچه امر کنى، اطاعت می کنیم. عیسى (ع) از جای خویش برخاست و سپس به طرف پای آنها خم شد و شروع به شستن پای یکایک آنها کرد. حواریون احساس ناراحتى و خجالت کردند، ولى چون قول داده بودند خواهش عیسى (علیه السلام) را بپذیرند، تسلیم بودند و آن حضرت نیز پاى آنها را می شست . همین که کار به پایان رسید، حواریون گفتند: ای پیامبر خدا! تو معلم ما هستى، شایسته این بود که ما پاى تو را می شستیم نه تو پاى ما را . حضرت عیسى بن مریم (علیهما السلام) فرمود: این کار را کردم براى این که به شما یاد دهم که از همه مردم سزاوارتر به این که خدمت مردم را به عهده بگیرد ، عالم است . این کار را کردم تا تواضع کرده باشم و شما درس تواضع را فرا گیرید و بعد از من که عهده دار تعلیم و ارشاد مردم می شوید ، راه و روش خود را تواضع و خدمت خلق قرار دهید. اساسا حکمت در بستر تواضع رشد می کند نه در بستر تکبر، همان گونه که گیاه در زمین نرم دشت میروید نه در زمین سخت کوهستان.