سخن الهی پیامبر (ص)در سایه عصمت
(last modified 1396-11-05T10:49:21+00:00 )
دلو 05, 1396 15:19 Asia/Kabul
  • سخن الهی پیامبر (ص)در سایه عصمت
    سخن الهی پیامبر (ص)در سایه عصمت

در هر دوره و زمان کسانی بودند که در مقابل پیامبران الهی و سخنان حق آنان می ایستادند، و عصمت آنان را به زیر سوال برده، و اعمال و رفتارشان را به بوته نقد و اعتراض می کشاندند. در حالیکه خداوند در قرآن می فرماید: وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی‌ . إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی‌  عَلَّمَهُ شَدیدُ الْقُوی‌؛ هیچ سخنی را بر اساس هوای نفس خود نمی‌گوید؛ بلکه او هرچه می‌فرماید از سرچشمه  وحی است، آنکه  قوایش محکم و نیرومند است به او تعلیم داده است.(نجم، آیات 3 تا 5)

 پروردگار عالم در این آیات از پیامبر خود دفاع می نماید که او هر چه می گوید، قول خداست. چرا که او مظهر ایمان کامل است، و در عقیده و عمل مصون از هر گناه و خطا است.

آیات 3-5 سوره نجم

از کمالات برجستهٔ علمی و عملی همه پیامبران الهی(ع) مقام عصمت است. عصمت در درجه اول مقامی علمی و سپس عملی است، که انسان را هم در جنبه علمی؛ مصون از جهل، خطا، سهو، نسیان و مغالطه دراندیشه و تفکر نگه می ‏دارد، و هم در جنبه عملی؛ از هر کار زشت و ناروایی باز می دارد. بنابراین ممکن نیست کسی در مقام عمل معصوم باشد ولی در مقام علم این چنین نباشد، زیرا اگر حلال و حرام، پاک و ناپاک، زشت و زیبا را نداند در مقام عمل هم معصوم نیست. لذا پیامبران هم از لحاظ علمی و هم از لحاظ عملی معصوم و از خطا مبرا بودند. آنان هم درک درستی از واقعیت ها داشتند و هم آنچه را که درک می کردند، درست اجرا مى‏ کردند. البته در هر دوره و زمان کسانی بودند که در مقابل پیامبران الهی و سخنان حق آنان می ایستادند، و عصمت آنان را به زیر سوال برده، و اعمال و رفتارشان را به بوته نقد و اعتراض می کشاندند.

عصمت عملى، ازعالی ترین درجات تقواست. تقوا و یا همان خویشتن‏دارى که فعل اختیاری انسان است از درجات بالای ایمانی حاصل می شود. کسانیکه خود را به قله های بلند ایمان و معرفت خداوند رسانده اند، قادرند ضمن ممانعت از نفوذ وَهم و خیالات باطل در حوزه علمیِ خویش، مانع نفوذ شهوت و غضب در محدوده عمل نیز گردند، و با اختیار کامل به سمت فضایل حرکت‏ نمایند. آنان با تقوا و پرهیزکاری خود، به جایی می رسند که باطن اعمال را همچون ظاهر آنها می بینند. لذا نه تنها به گناه آلوده نمی شوند، بلکه نزدیک آن نیزنمی شوند. خداوند متعال در آیه 10 سوره نساء باطن گناه را شعلهٔ آتش معرفی کرده است و می فرماید: "الذین یأکلون أموال الیتامى ظلماً إنّما یأکلون فی بطونهم ناراً: کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می خورند (در حقیقت) تنها آتش می خورند." بنابر این کسی که باطن و صورت اصلی گناه را مى ‏بیند، حاضر نیست لحظه ای به آن فکر کند. کسی که می داند دست زدن به سیم بى‏ عایق برق، کشنده است، ممکن است از روی فراموشی به آن دست زده، هلاک شود ولی معصوم، هم ‏مى ‏داند باطن گناه شعلهٔ آتش است و هم آن را فراموش نمى‏ کند. روایت جالبی از امیرالمؤمنین (ع) در خطبه 224نهج البلاغه آمده که در مورد رشوه است و در آن مى ‏فرماید: "... کسی در شبانگاه حلوایی برای من آورد که گویا با آب دهان یا قی افعی عجین شده بود! به او گفتم: اگر زکات یا صدقه است بر ما اهل بیت روا نیست و اگر مقصود باطلی دارى، هرگز به آن نائل نمى‏ شوی." امام علی(ع) رشوه را همچون غذایی دانسته که مار سمّی پس از خوردن، قی مى‏ کند! غذایی که دو بار از کانال سمّی بگذرد هیچ عاقلی دست به خوردن آن دراز نمى‏ کند. لذا پیامبران راه گناه و فعل حرام را بر خود بسته اند، نه این که قوای طبیعی را سرکوب کرده باشند. چرا که هر یک از قوای طبیعی بدن مقتضیاتی دارد، که هم مى ‏توان آن را از راه حلال تهیه کرد و هم از راه حرام. گوش؛ خواهان صوت موزون و دل پذیر است، نه غنای حرام، چشم؛ از مناظر زیبا لذّت مى برد نه مناظر حرام، شکم غذای پاک و سالم مى‏ خواهد، اما نه غذای حرام و همینطور بقیه اعضا و قوای بدن.

عصمت البته منحصر به پیامبران و امامان معصوم(ع) نیست، بلکه هر انسانی مى ‏تواند با ریاضت شرعی و تهذیب نفس، به مقام عصمت عملی دست یابد. کسی که از تعلیم و تربیت صحیح اولیای الهی بهره ‏مند است، ممکن است به مرتبه ای از عصمت نایل شود که در مسائل علمی نیز اشتباه نکند، وعده الهی که می فرماید:" إن‏ تتّقوا الله یجعل لکم فرقانا، اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، روشن‌بینی خاصّی که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت، شامل حال وی می شود ." (انفال ، ۲۹) البته باید به این نکته نیز توجه داشت که عصمت نیز مانند سایر کمالات دیگر دارای درجات و مراتب است، و در همه افراد یکسان نیست. آنچه انحصاری و موهبتی است و کسی نمى‏ تواند با تلاش و کوشش آن را کسب کند، نبوّت، رسالت و امامت است که قرآن درمورد آن می فرماید: "الله أعلم حیث یجعل رسالته : خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد" (آیه 124/ سوره انعام)

اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ

خداوند رسول خویش را به عنوان بنده مُخْلَص می ستاید. او که خلیفه خدا در زمین و آسمان هاست، از هر خطایی مصون است. اما بر اساس برخی آیات، عده ای تصور می کنند که این عصمت و مصونیت از خطا کمی کمرنگ شده است. به عنوان نمونه در آیه 120 سوره بقره  آمده است: "اگر پس از دریافت علم و درک حق، از خواسته های اهل کتاب پیروی کنى، دیگر از سوی خدا یار و یاوری نخواهی داشت." عدم تدبّر در این گونه آیات ممکن است، باعث اشتباهاتی در این زمینه گردد. چنانکه در آیه 116 مائده آمده است که خداوند در قیامت به حضرت عیسی (ع) مى‌گوید: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را عبادت کنید؟ حضرت مسیح (ع) در جواب عرض مى‏ کند: که هرگز من آن را نگفتم. روشن است که این نحوه بیان، توبیخ نسبت به مردم است نه حضرت عیسی(ع). نظیر این که خدای سبحان در قیامت در کلامی که به ظاهر خطاب به ملائکه است ولی در واقع سرزنش بت پرستان است، به فرشتگان مى‌فرماید: آیا مردم شما را مى‌پرستیدند؟ ملائکه در جواب مى‌گویند: تو منزّه از شریک و نظیرى، تو مولا و سرپرست ما هستی بلکه آنها شیطان را مى‌پرستیدند. بنابراین اگر در آیه ای پیامبر اکرم را از همراهی با تبهکاران منع می کند، دلیل همراهی ایشان با این گروه ستمکار نیست، بلکه خداوند یک قانون کلی را در اینجا مطرح فرموده که آن حضرت مانند سایر مسلمانان، همان گونه که به نماز و روزه و تبلیغ احکام خدا و... ملکف است، به اجتناب از پیروی خواسته های کفّار نیز مکلف است، و قانون عمومی تکلیف این است که ترک آن عذاب دارد و در این جهت همهٔ مکلفان یکسانند و استثنایی ندارد. یا اگر در آیه ای می فرماید: "ای پیامبر حق از طرف خداوند به تو رسیده است و تو هرگز در تردید و شک مباش" (آیه 60 سوره آل عمران) منافات با عصمت پیامبر ندارد، زیرا خداوند در آیات دیگر حرکت آن حضرت را بر صراط مستقیم تأیید و تثبیت کرده است. بنابراین گرچه ظاهر آیه مزبور، متوجه پیامبر است، اما مخاطب اصلی آن دیگران هستند که در اصل قرآن و اتصال آن به خداوند تردید داشتند.

آیاتی نیز که به طلب استغفار پیامبر (ص) اشاره دارد، موجب توهم برخی دیگر شده که گویی پیامبر نیز مانند دیگر مردم از خطا و اشتباه مصون نیست. خصوصاً آنجا که می فرماید:" لاتکن للخائنین خصیماً . وَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَحِیمًا ."(آیات 105 و 106 سوره نساء) هرگز در موردی به نفع خائن مخاصمه نکن و از خدا آمرزش بخواه که خدا آمرزنده مهربان است. برخی نیز با برداشت ظاهری خود از این آیات چنین تصورکرده اند که پیامبر تمایل داشته تا به نفع خیانت کاران حکم کند و این با عصمت آن حضرت ناسازگار است. در حالیکه این نیز قانون تکلیف عمومی است، پیامبر (ص) نیز همانند سایر مردم مکلف است و نهی مذکور دلیل بر عدم عصمت ایشان نیست. ضمن اینکه در مورد استغفار باید گفت که استغفار دو گونه است: یکی آن که برای دفع غفلت و خطا احتمالی، و دوم  برای رفع و نابودی گناه و خطای موجود است. اما در مورد  پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) به گواهی آیهٔ تطهیر (آیه 33 سوره احزاب) از گزند هر گناه و خطا و رجس و پلیدی مصونند. إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا خدا می خواهد پلیدی را از شما دورکند و شما را چنان که باید پاک دارد. لذا استغفار آنان دلیل بر مراقبت نفس و خوف از خدا و نیز اوج مقامات و کمالات و فضایل آن‌ها است. بنابراین سخن پیامبر مانند سایر اعمال و رفتار دیگر ایشان، از هر گونه خطا و اشتباهی محفوظ و مصون است.

آیه 33 سوره احزاب

 

 

کلیدواژه