هنر در پرتو انقلاب اسلامی (1)
مجموعه برنامه 10 قسمتی " هنر در پرتو انقلاب اسلامی " به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و دهه فجر 1396 تهیه شده است. در این مجموعه برنامه به سیرتاریخی، ساختار، مفاهیم، شاخه ها، موفقیت ها و رمز ماندگاری هنر ایران طی چهاردهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته می شود.
"هنر انقلاب اسلامی" سبک خاصی از هنر است که همزمان با اوجگیری تظاهرات و اعتراضات انقلابی مردم ایران، توسط تعدادی از هنرمندان مسلمان همسو با حرکتهای انقلابی مردم، شکل گرفت. این آثار پس از پیروزی انقلاب اسلامیایران در بهمن 1357 (فوریه 1979)، "هنر انقلاب" نام گرفت.
دوره زایش هنر انقلاب را بایستی یکی از دورههای درخشان فرهنگ و هنر در تاریخ ایران به شمار آورد. هنرمندان این دوره با برداشتی ماهرانه از مبانی هنر کهن ایرانی ـ اسلامی، منطبق با مبادی نوین هنرهای معاصر تلاش کردند تا بر اساس عناصر هنر ایرانی و فضای معنوی همسو با فرهنگ اسلامی، شاکله هنر انقلاب اسلامی را پی نهند. اما سیر تاریخی شکل گیری این هنر چگونه بوده است؟
جامعه ایران در سالهای آخر حکومت پهلوی، با سرعت به سمت هرچه غربی تر شدن پیش می رفت. هرچند تلاشهایی از سوی دسته ای از هنرمندان برای برقراری پیوند با سنت های گذشته صورت می گرفت اما عزم جدی دولت و نظام حاکم بر ایران، تقلید از غرب و ورود تکنولوژی و ساختار زندگی و فرهنگ و ترویج و تبلیغ هنر غربی بود. چنانکه حکومت پهلوی تلاش می کرد "مدرنیسم" را همپا با آخرین تحولات غربی در هنر ایرانی شکل دهد و هنرمندان را نه تنها برای شناخت آن بلکه در مسیر همراهی و الگو قرار دادن آن شیوه های هنری، مورد تشویق قرار دهد.
یکی از مقتضیات انقلابها در تمام زمانها و در همه جای دنیا، نفی هرگونه پیوند با نظام پیشین است. انقلاب اسلامی ایران نیز از این امر مستثنی نبود و رویکردهای مدرنیستی هنر به آن گونه که در زمان پهلوی ترویج می شد، مورد قبول هنرمندان انقلابی نبود. این الزام به گسست از گذشته، نقطه عطفی برای ساختن جامعه ای نو را ممکن کرده و در کنار آن نوعی "آرمانگرایی" در هنر را نیز تجسم بخشید. به عنوان مثال اگر در دوران پهلوی، نوعی روایت و تقدیس تاریخی در آثار هنری و ادبیات با اقبال روبه رو می شد، در دوران اولیه انقلاب نگاهی "ضد- روایت تاریخی" شکل گرفت که آرمانگرا بودن را در جهت تقویت علل غایی انقلاب اسلامی تبلیغ می کرد. بدین سان کم کم «هنر مردمی» انقلاب جای «هنر مدرن» که از جانب رژیم پهلوی دنبال می شد را گرفت.
ریشههای تئوریک این جنبش هنری را میتوان "هنر اعتراض" دانست که از سالهای 1320 ه.ش (1941) به بعد با گسترش تفکرات چپگرایانه در بین هنرمندان ایران گسترش پیدا کرده بود. این جریان پس از کودتای سال 1332ه.ش (1953) در قالب ادبیات و هنر سیاه شکل گرفت و از دهه چهل به بعد در قالبهای مختلف در نشریات قابل مشاهده بود. تا اینکه در دهه پنجاه و دقیقاً در سال 1354 ه.ش ( 1975) عده ای از هنرمندان بهصورت جدی به نقد عملکردهای ضدمردمیرژیم شاهنشاهی پرداختند. این حرکت با تلاش دانشجویان و فارغالتحصیلان جوان دانشگاه شکل گرفت و جریان رسمی هنر را به چالش کشید.
در روزهای پرشور انقلاب، بخش اعظمی از این هنرمندان با گرایشهای متفاوت مذهبی و غیرمذهبی، همگام و متحد در برابر استبداد شاهی ایستادند و آثار متعددی را در زمانی کوتاه ارائه دادند. آنان هرجا که امکان داشت، این آثار انقلابی را در معرض نمایش می گذاشتند. مثلاً آثار تجسمی دانشجویانی که متأثر از مبانی انقلاب بودند، در بهمن 1357 ( 1979 ) در حسینیه ارشاد - که یکی از کانونهای توجه نیروهای جوان انقلابی بود - به نمایش درآمد و با استقبال بسیار زیادی روبهرو شد. محور این آثار، توجه به اخلاق و مسائل مذهبی، فقر و بیعدالتی اجتماعی، شعارهای انقلاب و مبارزه با امپریالیسم بود و مردم برای بازدید از آنها صف هایی طولانی تشکیل می دادند.
این آثار با به گردش درآمدن در سراسر کشور، در معرض دید عموم قرار گرفت. در این نمایشگاههای سیار که در شهرهای مختلفی از قبیل قم، اصفهان، شیراز، اهواز، کرمانشاه و تبریز، برگزار شد، هنرمندان تلاش می کردند هنر را از شکل روشنفکرانه و مردمگریز خارج کنند و بهصورت پیام و زبانی برای ارتباط با تودههای مردم درآورند.
با آنکه نگرش های انقلابی همچون موتوری قوی، سمت و سوی هنر را از آنچه در دوران پهلوی بود، تغییر جهت داد اما امروزه با بررسی آثار برجای مانده از آن دوران نمی توان سیاستی جامع و هدفمند را برای آن تعریف کرد. به عبارت دیگر هنر انقلاب هرچند با شور فراوان و غالباً در میان قشر جوان شکل گرفت و ریشه داد، اما بیشتر از آنکه سازماندهی شده باشد، خودجوش و برآمده از روح انقلابی بود. همین امر موجب شد با پایان جنگ تحمیلی و برقراری آرامش نسبی، این شاخه از هنر نتواند امتداد یابد.
تذکر یک نکته در این میان ضروری است که "مردمی بودن" هنر و به یک معنا "همه فهم بودن" آن، در کنار داشتن کیفیت تبلیغاتی بر بنیان ارزش های انقلابی، مشخصه تمامی انقلاب های بزرگ تاریخ است و منحصر به انقلاب اسلامی نیست. کما اینکه در هنر برآمده از انقلاب های مکزیک، کوبا و ..... نیز این اصول به خوبی دیده می شود. اما یک اختلاف اصلی میان انقلاب اسلامی با این انقلاب های قرن بیستمی، قابل تأمل است و آن اینکه دیگر انقلاب های قرن بیستم نمونه جامعه آرمانی خود را در تاریخ خودشان نداشتند و بر باورها و آرمان های جامعه گرا متکی بودند در حالی که انقلاب اسلامی برای تعریف از آینده خود، معطوف به گذشته و هویت اسلامی خود بود و زنده کردن سنت های دینی را در رأس آرمان هایش قرار داد. اگرچه باید اذعان داشت که هنر انقلاب اسلامی علیرغم تفاوت محتوایی در فرم های تولید هنری بر اساس آرمان های انقلابی و تبلیغی خود، تقریباً مشابه سایر انقلاب ها بوده و هنرمندان ایرانی در سالهای نخستین انقلاب، آثاری به لحاظ ظاهر و فرم مشابه هنرمندان دیگر کشورها تولید کردند .
----------------------------------------------------------------------------