فاطمه ، فاطمه است ( 2 )
فاطمه، جلوه ای از عقل و عشق انقلابی است . دختری است که راه نشان می دهد ، و نیرو ، حرکت و روح می بخشد. خدای محمد ، " فاطمه " را انتخاب کرد و به او در برابر همه مظاهر جاهلیت ، ارزش بخشید.
هر مذهب، مکتب و هر نهضت یا انقلاب ، از دو عنصر تشکیل می شود : عقل و عشق . یکی روشنایی است و دیگری حرکت . عقل ، شعور و شناخت می بخشد و به مردم بینایی و آگاهی می دهد و عشق ، نیرو و جوشش و جنبش می آفریند . به گفته اندیشمند فرانسوی، الکسیس کارل: " عقل چراغ یک اتومبیل است که راه را می نمایاند و عشق ، موتوری است که آن را به حرکت می آورد. هریک ، بی دیگری هیچ است و خطرناک." به ویژه در مذهب ، این دو عامل بسیار به هم نیازمندند . مذهب یک نوع آگاهی عاشقانه است ، شعور و شناختی که شور و ایمان برمی انگیزد و در آن ، عقل و احساس از یکدیگر جدایی ناپذیرند.
فاطمه جلوه ای از عقل و عشق انقلابی است . دختری که راه نشان می دهد ونیرو و حرکت و روح می بخشد. خدای محمد، "فاطمه" را انتخاب کرد و به او در برابرهمه مظاهر جاهلیت ، ارزش بخشید.
این ارزشمندی تا آنجاست که خانه فاطمه و خانه محمد کنار هم است . فاطمه تنها کسی است که با همسرش علی در مسجد پیامبر، با او هم خانهاند . این دو خانه را یک خلوت دو متری از هم جدا می کند و دو پنجره رو به روی هم ، خانه محمد و فاطمه را به هم باز می کند. هر صبح پدر ، دریچه را میگشاید و به دختر کوچکش سلام می دهد . هرگاه به سفر می رود ، در خانه فاطمه را میزند و از او خداحافظی میکند . فاطمه آخرین فردی است که پیامبر با او وداع میکند و هر گاه از سفر باز میگردد ، فاطمه اولین کسی است که به سراغش میرود، در خانه فاطمه را میزند و حال او را میپرسد.
برخی متون تاریخی تصریح دارد که :" پیامبر چهره و دو دست فاطمه را بوسه می زد." این گونه رفتار از تکریم و نوازش دختری از جانب پدری مهربان در محیطی که دختر داشتن را ننگ می دانست ، یک ضربه انقلابی بر خانوادهها و روابط غیرانسانی جامعه بود. پیامبر اسلام با بوسیدن دست فاطمه ، چشم های کم سوی بزرگان و توده مردم را به عظمت شگفت آور یک زن می گشود و با چنین رفتاری ، به همه انسانها در همه تاریخ میآموخت که از عادات و اوهام جهالت بار و سنتی نجات یابند. به مرد می آموخت که از تخت جبروت و خشن و فرعونی خود در برابر زن فرود آید و به زن اشاره می کرد که از پستی و حقارت قدیم و جدیدش ، به قله بلند شکوه و حشمت انسانی ، فراز آید و بداند این همه تکریم فاطمه ، از باب تکامل معنوی و انسانی اوست . پیامبر ، نه تنها به نشانه محبت پدری بلکه همچون یک وظیفه و یک مأموریت خطیر ، از فاطمه به عنوان مظهر کمال یک زن مسلمان تجلیل میکند و این چنین نیز با او سخن میگوید که بهترین زنان جهان چهار تن هستند:
مریم ، آسیه ، خدیجه و فاطمه. خداوند از خشنودی تو فاطمه، خشنود میشود و از خشمت به خشم می آید . خشنودی فاطمه خشنودی من است، خشم او خشم من . هرکه دخترم فاطمه را دوست بدارد مرا دوست دارد و هرکه فاطمه را خشنود سازد مرا خشنود ساخته است و هرکه فاطمه را خشمگین کند مرا خشمگین کرده است . فاطمه پارهای از تن من است، هرکه او را بیازارد مرا آزرده است و هرکه مرا بیازارد ، خدا را آزرده است ...
پیامبر این همه را تکرارمی کند و می آموزد که گل خوشبوی وجودش، فاطمه ، تجلی همه ارزشهایی است.که در ذهن نمی گنجد. فاطمه ، فاطمه است. «