بررسی مطبوعات چاپ کابل ؛ 17 جدی 1397
"پروسه صلح افغانستان به مثابه یک معما"،" برگزاری بی بهانه ی انتخابات در ۲۹ سرطان" و "تاراج معادن و فاجعه ی مرگ کارگران مستمند"عناوین سرمقالات برخی روزنامه های امروز چاپ کابل است.
"پروسه صلح افغانستان به مثابه یک معما" عنوان سرمقاله روزنامه ی افغانستان ما است که در آن چنین آمده است :
همه از آمدن صلح سخن می گویند و این گونه سخن گفتن سال ها است که جریان داشته است. اما آن چه تا کنون بدست نیامده است، صلح است. جنگ دوام یافته و بهای این جنگ را مردم افغانستان بیش از هر کس می پردازد. اکنون واقعا پروسه صلح تبدیل به یک معمای پیچیده و کلاف سردرگم مبدل شده است که هیچ راه حلی برای آن به نظر نمی رسد.
نویسنده می افزاید :
وقتی شورای عالی صلح گفته است که صلح در جده به دست نمی آید و باید به پاکستان به دنبال صلح رفت، سخن درستی است. تجربه نشان داده است که طالبان به عنوان یک گروه مزدور هرگز نقش اصلی را در پروسه صلح نداشته و ندارد. بلکه آن چه را باداراش دیکته می کند در مذاکرات بر زبان می آورد.
" برگزاری بی بهانه ی انتخابات در ۲۹ سرطان" عنوان سرمقاله ی روزنامه ی ماندگار است که در آن چنین آمده است:
مواضعِ امریکا در قبالِ افغانستان دستکم در ظاهرِ امر چنین نشان میدهد که این کشور اولاً به پروسۀ صلح اُمید بسته و ثانیاً در صورت ناکامیِ این پروسه، آمادۀ خروجِ بدون دستاورد از این کشور است و در این میان، برگزاری انتخابات در افغانستان همان چیزیست که در پایِ این دو گزینه احتمالِ قربانیشدنش بعید نیست.
ماندگار می افزاید :
نقش و نفوذ ارگ در مهندسی انتخابات اگرچه قابل انکار نیست؛ اما هوشیاری و ابتکارِ جریانهای سیاسی و مردمی میتواند آن را مهار و خنثا سازد. تحلیلها و تبصرههای رسانهیی نیز صرفاً بازتابِ جنبههایی از واقعیت است که توانایی پیشبینیِ صددرصدی را ندارد. دانستنِ این نکات نهتنها این نوید را میدهد که میتوان حکومت و جامعۀ جهانی را به برگزاری بیعذروبهانۀ انتخابات در ۲۹ سرطان وادار کرد، بلکه این جرأت و جسارت را فراهم میسازد که تا آن تاریخ، اصلاحاتِ لازم را در کمیسیون انتخابات به میان آورده و دریچههای نفوذ و تقلب را به نفعِ تأمین سلامت و شفافیت مسدود سازیم.
و نگاهی می اندازیم به روزنامه ی هشت صبح که در سرمقاله ای تحت عنوان "تاراج معادن و فاجعه ی مرگ کارگران مستمند" چنین نوشته است:
ریاست جمهوری و رییس اجرایی نسبت به حادثهی لغزش زمین در جریان حفر یک معدن طلا و جان باختن ۳۰ کارگر این معدن ابراز تأسف کرده و هدایت دادهاند که کمکهای اضطراری به آن منطقه فرستاده شود. اقدام فوری حکومت از جمله ادارهی مبارزه با حوادث برای کمک به آسیبدیدهگان سزاوار ستایش است. اما این فاجعهی انسانی بار دیگر از ضعف نهاد دولت و تاراج معادن افغانستان پرده برمیدارد. حکومت وظیفه دارد که به این مشکل رسیدهگی کند. واقعیت این است که معادن افغانستان تاراج میشود. معادن افغانستان به ویژه در مناطقی که نهادهای دولتی حضور ندارند، توسط زورمندان محلی تاراج میشود. تاجران محلی در تبانی با زورمندان، با استفاده از غیبت نهادهای دولتی و فقر روستاییها، معادن را تاراج میکنند.
در پایان هشت صبح می افزاید :
کشورهایی هم که قراردادهای استخراج معادن را با دولت افغانستان امضا کردهاند، تا حال به صورت جدی به کار آغاز نکردهاند. حتا در مناطقی که زیر کنترول دولت است و حکومت قرارداد استخراج معادن را با شرکتهای خارجی امضا کرده است، کار آغاز نمیشود. این امر هم ضربهی جدی به اقتصاد کشور وارد کرده است.
واقعیت تلخ دیگر این است که جامعهی جهانی در ۱۸ سال گذشته، در سکتور معادن افغانستان سرمایهگذاری جدی نکرد. سرمایهگذاری در سکتور معادن، افغانستان را به خودکفایی اقتصادی و مالی میرساند.