میزان 13, 1395 14:43 Asia/Kabul
  • در مکتب امام حسین(ع)(1)

همواره این سئوال وجود داشته است که انگیزه اصلی امام حسین (ع) از قیام خود بوده است؟ آیا دستیابی به حکومت علت اصلی نهضت امام حسین (ع) بوده و یا ایجاد تغییرات در جامعه اسلامی؟ آیا امام نمی توانست با روش های مسالمت آمیزتری به هدف خود برسد، تا مردم شاهد قتل و غارت و اسارت خاندان پیامبر ص نباشند؟ در مکتب حسین (ع) نام مجموعه 10 قسمتی است که در سه بخش مجزا ضمن پاسخ به این سئوالات به ابعاد مختلف زندگی امام حسین علیه اسلام نیز می پردازد.

خاتم الانبیا، حضرت محمد (ص) فرمود: "حسین (ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است". پیروی حقیقی از سیره عملی و اخلاقی آن امام، بدون شک سعادت فرد و جامعه را تضمین می کند. در حدیثی صحیح که علاوه بر شیعیان ، محدثان اهل سنت نیز نقل می کنند، آمده است: روزی امام حسین (ع)در دوران کودکی به حضور جدش پیامبر اعظم، شرفیاب شد. آن حضرت با دیدن او فرمود: "خوش آمدی ‌ای حسین! ‌ای زینت آسمان‌ها و زمین". "اُبَیّ بن کَعب"، از اصحاب پیامبر(ص) و از کاتبان وحی که کنار پیامبر نشسته بود، گفت: ‌ای رسول خدا! غیر از تو کسی هست که زینت آسمان‌ها و زمین باشد؟ پیامبر فرمود: "سوگند به خدا که مرا به حق پیامبر فرستاده، جایگاه حسین در آسمان‌ها بیش از زمین است! و در آنجاست که نوشته شده: "حسین چراغ هدایت، و کشتی نجات، و پیشوای بی لغزش است." 

حسین چراغ هدایت، و کشتی نجات، و پیشوای بی لغزش است.


  اولین و البته مهمترین چیزی که می توان درباره اوصاف امام حسین(ع) گفت این است که او به معنی واقعی کلمه  "بنده" واقعی خداوند بود. او پیش از هر چیز "عبدالله" (بنده خدا) بود و عبودیت در تمام زوایای زندگی و رفتار و گفتارش آشکار بود. او جز رضای خدا به چیزی نمی اندیشید و آرامش و خروشش برای خدا بود. سال ها در زمان معاویه، با صبر و بردباری دین خدا را حفظ کرد و هنگامی که رضای خدا را در قیام علیه یزید دید، از بذل جان خود و عزیزترین کسانش دریغ نکرد و فرمود: "پروردگارا! چه یافت آنکه تو را گم کرد؟ و آنکه تو را یافت دیگر چه گم کرده است؟"


کنیه "اباعبدالله" به جهت اوج عبودیتِ عاشقانه او است که با تقدیم خون خویش آن را به کمال رساند. در کتاب "ویژگی‎های امام حسین(ع)" آمده است: "حسین سمبل عبادت است! همه پیام‎آوران خدا و پیشوایان معصوم، خدای خویش را خالصانه و عاشقانه می‎پرستیدند؛ اما حسین، عبادت و پرستش ویژه‎ای داشت. از هنگامی که نور وجودش در جان مادرش فاطمه(س) پدید آمد تا آن لحظاتی که سرِ نورانی‎اش بر فراز نیزه‎ها قرار گرفت، همیشه و همه جا به ستایش و سپاس و تسبیح و تنزیه خدا مشغول بود و تلاوت کتاب خدا از او شنیده می‎شد."


امام حسین(ع) 25 بار پیاده به حج مشرف شد و در هر شبانه روز، هزار رکعت نماز به جا می‎آورد. عشق حسین (ع) به نماز و عبادت خداوند تاحدی بود که در شب عاشورا که لشکریان دشمن می‎خواستند به خیمه‎های حضرت اباعبدالله الحسین(ع) هجوم بیاورند، امام آن شب را برای عبادت و بندگی خدا مهلت خواست و با راز و نیاز، شب را به صبح رساند. در جریان کربلا نیز، بار مصایب و مشکلات هر چه بر امام(ع) سنگینی می کرد و سوز و گداز غم‎ها، هر چه دلخراش‎تر می‎شد، صبر امام و رضایت‎مندی حضرت در برابر ارادۀ الهی زیادتر می‎گشت و عرضه می‎داشت: "خدایا راضی به رضای توام." 

یا اباعبدالله

                                                                                                 
انحرافاتی که پس از رحلت پیامبر (ص) آغاز شد، با گذشت زمان شدت بیشتری گرفته بود. حکام اموی که از دوران خلافت عثمان، فرمانروایی بر شام را به دست گرفته بودند، در سال 41 هجری قمری، به طور رسمی خلافت جامعه اسلامی را از آن خود نمودند. با روی کار آمدن معاویه، پسر ابوسفیان، بزرگترین دشمن پیامبر (ص) در میان قبیله قریش، ارزش های اسلامی چنان تغییر یافت که از اسلام جز نامی، چیز دیگری باقی نماند. این نام نیز با مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید، زیر سوال رفت. چنانکه یزید یکباره منکر همه چیز شد و اعلام کرد:" هیچ خبری از آسمان نیامد، و هیچ وحی ای نازل نشد!"  


یزید برای تثبیت قدرت خود، می خواست به هر قیمتی که شده از امام حسین (ع) بیعت بگیرد. بیعت به معنی ابراز آمادگی در فرمان بردن از دستوراتِ خلیفة واقعی پیامبر و فداکاری در راه انجام اوامر اوست. حال چنین بیعتی با شخصیتی مانند یزید، حتی اگر ظاهری و برای دفع خطر باشد، امضای قانونی شدن فسق و فجور یزید را در بر داشت. این بیعت تعهدی برای همکاری در قتل مردم بی گناه، و بردن آبرو و عزت اسلام بود و چنین بیعتی برای امام حسین (ع) امکان نداشت. لذا هنگامی که یزید خواست بر جایگاه پیامبر (ص) بنشیند و خود را رهبر دینی و سیاسی مسلمین و پیشوای عالم اسلام معرفی نماید، امام از دادن بیعت سر باز زد. در حقیقت ایشان چاره ای جزء ایستادگی و اعلان شرعی نبودن حکومت یزید را نداشت.

 

امام حسین (ع) که از خاندان پیامبر(ص) و از اولیا و وارثان جدّ خویش بود، در مواجهه با فرزدق، شاعر نامدار عرب، فرمود: "اینان(یزیدیان) اطاعت خدای رحمان را ترک کرده و فساد را ظاهر و حدود را باطل نموده اند، شراب می نوشند و اموال فقیران را به خود اختصاص داده اند. و من سزاوارترین افراد به قیام برای یاری دین و عزت و شرع ، جهاد در راه خدا هستم." از همین رو بود که امام در مقابل یزید ایستاد . اما این ایستادگی و مقاومت را که با تدبیر و «عقلانیت»، همراه گرداند تا حجتی بر همگان باشد.  امام حسین (ع) همچنین برای اثرگذاری بیشتر قیام خود را با «مظلومیت» آمیخته کرد تا چهرة ظالمان همواره در طول تاریخ منفور باقی بماند و قابل محو شدن و کم رنگ شدن نیز نباشد. لذا قیام ایشان، با شهادت خود و اسارت خانواده اش جاودانه ماند. 

                                                                                                    
نهضت امام حسین (ع) یادآور روح بزرگ انسان هاى خودساخته و پاکی است که ایثارشان در راه خدا الهام بخش تعهد و فداکارى است. عظمت انسانها و چهره هاى پرفروغی که در زندگى به هدف هایى والاتر از دنیا اعتقاد دارند و ارزش هاى متعالى را مى جویند. انسان هاى نمونه از نظر ایمان، اخلاق، شهامت، جوانمردى و استقامت، که همیشه زینت تاریخ بوده و هستند.
"مسلم بن عقیل" یکى از این چهره هاست. شنیدن نام این سرباز فداکار راه حق، یاد آور رشادت ها و جوانمردی هاست؛ حماسه مسلم بن عقیل در کوفه، پیش درآمدى بر نهضت عظیم عاشورا بود؛ و خود مسلم، پیشاهنگ نهضت سیدالشهدا علیه السلام و سفیر انقلاب کربلا و پیش مرگ حماسه تاریخ ساز و جاویدان عاشورا بود.


در سال 60 هجری طومارهاى مفصلى از کوفه و بصره به امام حسین (ع) رسید که از امامشان می خواستند آنها را در برابر ظلم یزید یاری کند. تعداد این نامه ها به هزاران مى رسید. امام، براى ارزیابى دقیق اوضاع کوفه و بیعت با مردم، مسلم بن عقیل را به عنوان نماینده خود به کوفه  فرستاد. او هم آگاهى سیاسى و درایت کافى داشت، و هم تقوا و دیانت، و فرمود: اگر مردم با من بیعت کردند؛ من نیز خواهم آمد. مسلم بن عقیل از مکه به سوى کوفه حرکت کرد. به شهری حادثه خیز و پر ماجرا و با گرایش هاى مختلف؛ شهرى با افکار گوناگون که اگر چه به ظاهر آرام است، اما آرامش قبل از طوفان را مى گذراند. مسلم با استقبال مردم به خانه مختار رفت. مردم دسته دسته مى آمدند و با وی دیدار و بیعت مى کردند.


این شادی چندان دوام نداشت. یزید براى حفظ سلطه خود بر کوفه عنصر ناپاکی چون "عبیدالله بن زیاد"را که حاکم بصره بود، با حفظ سمت، والى کوفه کرد. تا مسلم بن عقیل را دستگیر کند و به قتل برساند.
ابن زیاد چنان جوی از رعب و وحشت ایجاد کرد که همه از دور مسلم پراکنده شدند. مسلم مخفیانه به خانه "هانى بن عروه"، بزرگ کوفه و چهره پر نفوذ شیعه رفت. هانی  افتخار حضور پیامبر(ص) را هم درک کرده بود واز اخلاصى والا و وفایى شایسته در حق اهل بیت پیامبر برخوردار بود. 
بیشترین تهدید ابن زیاد، نسبت به کسانى بود که به مسلم بن عقیل، پناه دهند و مژده جایزه به کسى داد که مسلم بن عقیل  را یا خبرى از او را نزد او بیاورد.


در کوفه، همه درها به روی مسلم بن عقیل بسته بود و هر کس، سوداى سلامت و آسایش خویش را در سر داشت. پس از چند روز آوارگی، زنى به نام «طوعه» به مسلم پناه داد. پسر طوعه، از هواداران "ابن زیاد" بود. شب که به خانه آمد، از حرکات و رفتار مادر، متوجه شد که مهمانِ خانه شان کسى جز مسلم بن عقیل  نیست.
با خبر رسانی پسر طوعه، سپاهیان ابن زیاد شبانه به خانه طوعه یورش بردند. مسلم بن عقیل یک تنه در برابر انبوهى از سپاهیان ابن زیاد ایستاد و دلیرانه هر هجومى را با شمشیر دفع می کرد. اما سرانجام در یک حلقه محاصره از پشت سر، نیزه اى بر او زده و او را به زمین افکندند و بدین گونه، اسیرش کردند. آزاده اى که در اندیشه نجات آن اسیران بود، خود، در دست آنان گرفتار شد. او را به سوى دارالاماره بردند و ورقى دیگر از حماسه در پیش دیدگان تاریخ، نمودار شد. 
مسلم بن عقیل  در هنگام شهادت با خرسندی از تقرب به مقام والای شهیدان  ندا داد:
"من امروز، از خُم خون، می چشم شهد شهادت را ولى خرسند و خشنودم که مرگم جز به راه حق و قرآن نیست. .."


امام حسین (ع) با شنیدن خبر شهادت یاران وفادار خویش، اشک در چشمانش حلقه زد و فرمود: "خدایا براى ما و پیروانمان منزلتى والا قرار بده و ما را در قرارگاه رحمت خویش جمع گردان، که تو بر هر چیز، توانایى!"
سلام خدا و فرشتگان و پاکان، بر روح بلند مسلم بن عقیل / و درود بر ادامه دهندگان راهشان، که راه «حق » و «آزادى » است!

سلام خدا و فرشتگان و پاکان، بر روح بلند مسلم بن عقیل

 

 

کلیدواژه