روایتی صمیمانه از اعماق ایران؛ نگاهی بلغارستانی به هویت چندلایه ایرانی
https://parstoday.ir/fa/iran-i29886-روایتی_صمیمانه_از_اعماق_ایران_نگاهی_بلغارستانی_به_هویت_چندلایه_ایرانی
پارس‌تودی- ایران کشوری نیست که بتوان آن را در چند جمله خلاصه کرد. ایران باید تجربه شود. این جمله، قلب مقاله‌ای است که «میرا بادژِوا» مدیرمسئول مجله معتبر "زن امروز" بلغارستان، پس از سفری ۱۰ روزه از تهران تا کیش نوشته است.
(last modified 2025-12-02T11:42:38+00:00 )
آذر ۱۱, ۱۴۰۴ ۱۵:۱۳ Asia/Tehran
  • ایران سرزمین لایه‌های فرهنگی عرفان و سنت در کنار مدرنیته و سرعت
    ایران سرزمین لایه‌های فرهنگی عرفان و سنت در کنار مدرنیته و سرعت

پارس‌تودی- ایران کشوری نیست که بتوان آن را در چند جمله خلاصه کرد. ایران باید تجربه شود. این جمله، قلب مقاله‌ای است که «میرا بادژِوا» مدیرمسئول مجله معتبر "زن امروز" بلغارستان، پس از سفری ۱۰ روزه از تهران تا کیش نوشته است.

در جهانی که تصویر ایران اغلب در رسانه‌های غربی به ابعادی محدود و گاه تحریف‌شده تقلیل می‌یابد، دیدن مستقیم و بی‌واسطه می‌تواند همچون شوکی شفابخش باشد. به گزارش پارس‌تودی، «میرا بادژِوا» روزنامه‌نگار باسابقه بلغارستانی، با سفر به ایران این شوک مثبت را تجربه کرده و حاصل آن را در قالب مقاله‌ای مفصل و عمیق در یکی از معتبرترین مجلات بلغارستان منتشر کرده است. این گزارش نه یک روایت توریستی سطحی، که کاوشی است در لایه‌های متضاد و هم‌زیست هویت ایرانی؛ از معماری و آشپزی تا نقش اجتماعی زنان و ریتم زندگی شهری.


 تهران؛ سمفونی پارادوکس‌های زنده

بادژِوا تهران را نماد عینی "پارادوکس‌های" ایران می‌داند: شهری که "گذشته و حال، کوه و دشت، نظم و آشوب، زندگی سریع و زندگی آرام" را همزمان در خود جای داده است. از ترافیک بی‌وقفه و آسمان‌خراش‌های مدرن تا سکوت پارک‌ها و زیارتگاه‌ها. او به "حس زمان" خاص تهران اشاره می‌کند، جایی که فاصله‌ها هم واقعی‌اند و هم ذهنی. این شهر در نگاه او همچون "کتابی قطور پر از تضاد" است که با هر ورق‌زدن (گشت‌وگذار در محله‌هایش) چهره‌ای تازه نشان می‌دهد.

 

زن ایرانی؛ از کلیشه تا واقعیتِ تحصیل‌کرده و اثرگذار

یکی از کانونی‌ترین بخش‌های گزارش، نگاه نویسنده به زنان ایرانی است. او تأکید می‌کند که برخلاف بسیاری از تصاویر تک‌بعدی رسانه‌ای، زن ایرانی امروز چهره‌ای تحصیل‌کرده، اجتماعی، فعال، خلاق و اثرگذار دارد. حضور پررنگ زنان در دانشگاه‌ها (با سهمی بیش از ۶۰ درصد)، مشاغل تخصصی، هنر و گردشگری در همه شهرهای بازدیدشده برای او مشهود بوده است. نویسنده به ظرافت به "کشمکش آرام" نسل جدید برای تعریف مجدد مرزهای اجتماعی در عین احترام به ریشه‌ها اشاره می‌کند و آن را بخشی از همان پارادوکس‌های پویای جامعه ایران می‌خواند.

 

معماری و شهرها؛ گفت‌وگوی گذشته و حال

نویسنده سفر خود از کاشان با خانه‌های تاریخی باشکوه و باغ فین، تا اصفهان با میدان نقش جهان و شیراز را روایت می‌کند. او معماری ایرانی را "بی‌پایان و شگفت‌انگیز" توصیف می‌کند؛ هنری که در آن کاشی‌های فیروزه‌ای، نقوش هندسی و بادگیرهای قدیمی در کنار ساختمان‌های مدرن قرار می‌گیرند. برای او، شهرهای ایران مانند موزه‌های زنده‌ای هستند که در آنها "قرن بیست‌ویکم درست کنار قرن دهم ایستاده است" و این هم‌زیستی به شکلی عجیب زیباست.

 

سفره ایرانی؛ جهانی از طعم، رنگ و مهمان‌نوازی

بادژِوا با جزئیات وسواس‌برانگیزی به فرهنگ غنی غذایی ایران می‌پردازد. از تعادل طعم‌ها در خورش‌ها و استفاده از ادویه‌هایی مانند زعفران و گل‌محمدی، تا تزئینات ظریف غذاها با خلال پسته و گلبرگ. او مهمان‌نوازی ایرانی را نه یک رسم، که بخشی از روح فرهنگ این سرزمین می‌داند؛ مهمان‌نوازی که در تعارف چای، میوه و گفت‌وگوی صمیمانه تجلی می‌یابد. بازارهای رنگارنگ با عطر ادویه و صدای مسگران، و رستوران‌های سنتی با تخت‌های چوبی کنار حوض، همه بخشی از این تجربه حسی کامل هستند.

 

سه نماد تمدن؛ فرش، باغ و هنرِ تعادل

نویسنده سه عنصر را ستون‌های تمدن ایرانی برمی‌شمارد: فرش، باغ و غذا. فرش ایرانی برای او «کتابی تصویری از حافظه شرق» است که روایت‌های اساطیری و نمادهای کهن را در نقش‌ونگار خود حفظ کرده. باغ ایرانی (مانند باغ فین) تجلی فلسفه کهن ایجاد «بهشت زمینی» از طریق تعادل میان آب، خاک، نور و سایه است. این نگاه زیبایی‌شناختی مبتنی بر تعادل، در طعم غذاها و حتی چیدمان سفره نیز تکرار می‌شود.

 

ایران؛ هماهنگی شگفت‌انگیز در دل پارادوکس‌های ظاهری

گزارش میرا بادژِوا در نهایت به این نتیجه می‌رسد که آنچه از دور به عنوان "تضاد" در ایران دیده می‌شود، هم‌زیستی سنت و مدرنیته، عرفان و زندگی روزمره، آرامش و هیاهو، از نزدیک به "یک هماهنگی عمیق و حیرت‌انگیز" تبدیل می‌شود. ایران برای او سرزمین "لایه‌های فرهنگی" است که باید با تمام حواس تجربه شود: طعم غذاهایش، رنگ بازارهایش، صداهایش، و گرمی مردمش. این مقاله، گواه موثر بودن "دیدن از نزدیک" و حاصل سال‌ها تلاش فرهنگی برای نشان دادن چهره واقعی ایران است. روایتی که ثابت می‌کند پشت هر کلیشه ساده‌انگارانه، واقعیتی غنی و چندبعدی نهفته که تنها با تجربه مستقیم می‌توان آن را دریافت. "ایران باید دیده شود؛ لمس شود؛ از نزدیک تجربه شود."

hm