مرکز گریزی، جدال سنت و مدرنیته و فقدان هویت ملی؛ از عوامل فروپاشی حکومت ها در افغانستان
(last modified 1403-05-28T08:49:37+00:00 )
اسد 28, 1403 13:19 Asia/Kabul

پژوهشگر سیاسی افغان مرکز گریزی، جدال سنت و مدرنیته و فقدان هویت ملی را از عوامل عمده فروپاشی حکومت ها در افغانستان طی بیش از یکصد سال گذشته دانست.

عبدالشهید ثاقب در گفت و گو با برنامه انعکاس رادیو دری در رابطه با 28 اسد سالروز استرداد استقلال افغانستان و دلایل ایجاد نظام های متعدد طی بیش از یکصد سال گذشته در افغانستان که این کشور استقلال خود را از انگلیس باز پس گرفت، اظهار کرد: طی این مدت شاهد بی ثباتی های سیاسی و فروپاشی نظام های متعدد بوده ایم به گونه ای که از زمان امان الله خان تا کنون حدود هشت نظام سیاسی در این کشور فروپاشیده که مهمترین دلیل آن مرکز گریزی حاکم در جامعه بوده است.

وی تصریح کرد: مردم افغانستان مناسبات خوبی با حکومت مرکزی ندارند، برخی از ساکنان مناطق دور دست حتی مسوولان حکومتی را نمی شناخته اند، خدماتی از آن ها ندیده بودند و احساس نیازی هم به آنان نمی کردند، حکومت هایی در کابل شکل نی گرفتند اما مردم در روستاها علیه آن ها شورش می کردند زیرا آن ها را مزاحم خود می دانستند.

به گفته این کارشناس سیاسی دلیل دیگر نبود یک هویت ملی واحد است، روند دولت-ملت سازی در دوره امیر عبدالرحمن خان در افغانستان آغاز شد و در دوره امان الله خان شدت گرفت اما به جای اینکه افکار ملت سازی در افغانستان توسعه پیدا کند فعالان این عرصه دیدگاه های مبتنی بر تبعیض قومی را مطرح کردند و به عبارتی اقوام افغانستان را درجه بندی کردند و این سبب شد که میان اقوام بی اعتمادی ایجاد شود و افغان ها نتوانند یک ملت واحد شوند و یک هویت ملی واحد پیدا کنند و طبیعی است که در چنین جامعه ای ثبات سیاسی به وجود نیاید.

ثاقب یاد آور شد: دلیل دیگر تضاد سنت و مدرنیته است، عده ای بی ثباتی های حدود یکصد سال اخیر در افغانستان را جنگ جنسیتی می نامند یعنی جدال بر سر مسایل مرتبط با زنان افغانستان که آن هم به دوره امان الله خان برمی گردد که به عنوان یک شاه تجدد خواه به یکسری اصلاحات روی آورد مثلا مدارس دخترانه را فعال کرد و تعدادی از دختران را برای تحصیل به خارج فرستاد که جامعه روستایی در برابر این اصلاحات واکنش نشان داد و شورش هایی شکل گرفت که باعث براندازی حکومت امان الله خان شد که البته اینگونه رفتارها تا سال های اخیر هم ادامه پیدا کرد.

به گفته این کارشناس افغان یکی از بهانه های جنگ طالبان در بیش از بیست سال اخیر هم این بود که در مدارس دخترانه ترویج فحشا می شود و وقتی هم به قدرت رسیدند آموزش دختران را محدود و بخش زیادی از آنان را از آموزش و اشتغال محروم کردند.

وی همچنان خاطرنشان کرد: در بی ثباتی های سیاسی نیم قرن گذشته در افغانستان نقش عوامل خارجی بسیار پر رنگ بوده چنانکه در یک دوره این کشور به محل منازعه شرق و غرب تبدیل شد، زمانی که شوروی از افغانستان خارج شد، غرب هم این کشور را فراموش کرد و به میدان بازی های استخباراتی پاکستان تبدیل شد که جنگ های را شعله ور نگه داشت و در طول بیش از بیست سال گذشته هم در قضایای افغانستان دخالت داشت. اکنون هم که بحث فعالیت داعش در افغانستان مطرح می شود دخالت خارجی در آن آشکار است چون پدیده داعش هیچ ارتباطی به این کشور ندارد و بر اساس شواهد موجود با حمایت امریکایی ها در افغانستان ایجاد شده است.

ثاقب بیان کرد که عوامل داخلی فراوانی هم در بی ثباتی افغانستان نقش داشته اند که مهمترین آن ها وجود فرهنگ پیشا سیاسی است، در جوامعی با این خصوصیت خشونت حرف اول را می زند در حالیکه در جوامع سیاسی مسایل از طریق گفت و گو حل می شود.

وی اضافه کرد: شورش ها هم در افغانستان اکثرا روستایی بوده به طوریکه مردم از حکومت ها ناراضی بوده اند، در برابر آنان ایستاده اند و آن ها را برانداخته اند اما برنامه ای برای پس از براندازی حکومت ها نداشته اند و نمی دانستند چگونه حکومتی را ایجاد کنند که به نفع صلح، ثبات و توسعه سیاسی در این کشور باشد.

 

کلیدواژه