حمل 24, 1397 13:22 Asia/Kabul
  • به جستجوی سیمرغ

به مناسبت روز بزرگداشت شیخ فریدالدین عطار نیشابوری ویژه برنامه ای تدارک دیده ایم که در این لحظه به سمع شما عزیزان می رسانیم.

بیست و پنجم فروردین/حمل، روز ملی عطار نیشابوری شاعر و عارف بلند آوازه ایرانی است. هر سال در این روز علاوه بر ایران در بسیاری از کشورهای جهان مراسم بزرگداشت این شاعر و عارف ایرانی قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری قمری ( قرن دوازده و اوایل سیزده میلادی ) برگزار می شود . به همین مناسبت همایش بین‌المللی عطار نیشابوری از ۲۴ تا ۲۷ فروردین‌ماه در شهرهای نیشابور و تهران در حال برگزاری است و نیشابور شهر فیروزه ایران، زادگاه شیخ فریدالدین عطار نیشابوری میزبان اندیشمندان و محققان علم و ادب و عرفان از سراسر جهان است .

پوستر همایش بین المللی عطار نیشابوری

عطار یکی از سه قله بلند ادبیات عرفانی فارسی است و علت نامگذاری 25 فروردین به نام وی به دلیل مقام والایی است که عطار در غزل و شعر پارسی دارد، و اندیشه های عرفانی وی که در شکل‌دهی عرفان اسلامی- ایرانی از جایگاه ویژه ای برخوردار است.

جوانی عطار به سیر و سلوک عرفانی گذشته و عمر گرانقدر او صرف شناخت حقیقت شده است. حاصل تلاش او آثار گرانقدر و نفیسی  همچون مصیبت نامه، اسرار نامه، الهی نامه، مختار نامه، دیوان اشعار، تذکره الاولیا و منطق الطیر است که از این عارف وارسته و شاعر نامی ایرانی برای جهانیان به یادگار مانده است.

 

آنچه که محققان و حقیقت جویان از سراسر جهان را شیفته آثار عطار کرده افکار تازه‌ای است که در عرفان و شعر او وجود دارد. به گفته استاد عبدالحسین زرین کوب «روح سرکش عطار بیرون از بدن و ورای عقاید زمان سخن می گوید و انسان را به سوی حیات واقعی و هوشیاری کامل هدایت می کند» .

جانا فروغ رویت در جسم و جان نگنجد

و آوازه جمالت اندر جهان نگنجد

آنجا که عاشقانت یکدم حضور یابند

دل در حساب ناید جان در میان نگنجد

اندر ضمیر دلها گنج نهان نهادی

آن دل اگر برآید در آسمان نگنجد

 

عطار شاعر زیبایی و عشق و درد است. او لطایف و عوالم زیبای عشق و شوریدگی را با تسلطی که بر زبان شیرین فارسی دارد، آنچنان روان و دلپذیر بیان می کند که هر شنونده ناآشنا با عرفان را به وادی سیر و سلوک علاقمند می کند. انس با سخن عطار، موجب تحول درونی آدمی می شود و او را از بسیاری آلایشها می رهاند و به عشقی والا و پرشکوه می رساند.

سردیس عطار نیشابوری در شهر نیشابور

عطار در تمام آثارش با استفاده از زبان ساده و روان و بی تکلف خود، به مخاطب عام آثارش توجه کرده است، به طوری که تمام محققان آثار او به این نتیجه رسیده اند که عطار اشعار خود را با هدف تعلیم و برای هدایت و راهنمایی مردم به حقیقت سروده است . او تمام همت خود را صرف هدایت مردم به سوی توحید و شناخت ذات باری تعالی کرده و توانسته است با استفاده از حکایات و افسانه های زیبا و دلنشین ، مبانی و اصول عرفانی را به زبانی ساده و رسا بیان کند .

 

عطار نو‌آوری‌های فراوانی هم در صورت و هم در معنی در ادبیات عرفانی داشته که با جست‌وجوی آثارش می‌توان به این نوآوریها دست یافت. منطق الظیر عطار از جمله زیباترین و دلنشین ترین آثار برجسته زبان و ادبیات فارسی است و می توان گفت که بعد از مثنوی مولوی، هیچ اثری در ادبیات منظوم عرفانی در جهان اسلامی به پای این منظومه نمی رسد. این کتاب اولین اثر رمزی منظوم زبان فارسی است. منطق الطیر از جمله آثار بزرگ ادبی جهان به شمار می رود و به بسیاری از زبانهای زنده جهان از جمله انگلیسی، فرانسه، سوئدی، اردو، ترکی و عربی ترجمه و منتشر شده است. شاعران و ادبای بزرگی همچون دانته، ویکتور هوگو، لوئی آراگون، بورخس، اونامونو و گوته با الهام از منطق الطیر عطار آثار  بسیاری را خلق کرده اند .

عطار در منطق الطیر خود با زبانی ساده و روان و بی پیرایه به بیان راه سیر و سلوک پرداخته و مقصد نهایی را که رسیدن به حقیقت و معرفت حق است، بیان کره است. طرح اصلی داستان، اجتماع مرغان و تشکیل گروهی برای برگزیدن فرمانرواست که پس از بحث فراوان سرانجام مرغان قصد سفر می کنند و در جستجوی سیمرغ و رسیدن به حقیقت به راه می افتند. هدهد که مرغی دانا و جهاندیده است و با سلیمان پیامبر سفرهای بسیار داشته، در این سفر هدایت مرغان را به عهده می گیرد و تلاش می کند تا آن پرندگان را که هر یک در جهان مادی ، عوالم و مشکلات خاص خود را داشته اند به سوی حق و حقیقت راهنمایی کند و به سیمرغ برساند.

 

سفر آغاز می شود و پرندگان بسیاری به رهبری هدهد قدم در راه می گذارند. هدهد به آسمان می پرد و پرندگان دیگر نیز در پی او. راه بسیار دشوار  و خطرناک است و وادی های بی پایان و پر خوف و خطر و سختی های بسیار در راهشان پدیدار می شود. در هر وادی ، گروهی که دل و جان پریدن ندارند یا از بین می روند و یا اینکه از این خیل عظیم جدا می شوند. در این سفر، پرندگان از هفت وادی طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا، با دشواریهای بسیار که در راه دارند، می گذرند و در هر وادی از تعداد این مرغان کاسته می شود تا بدانجا که تنها سی مرغ باقی می ماند. مرغان چون به خود می‌نگرند در می‌یابند که آنچه بیرون از خود می‌جسته‌اند یعنی «سیمرغ»، اینک در وجود خود آنهاست، پس سرانجام حقیقت را در وجود خویش کشف می‌کنند.

وظیفه هدهد در این سفر این است که پرندگانی را که هر یک به عذری متوسل می شوند، تا به این سفر نروند، با ذکر دشواریهای راه و در عین حال لذت رسیدن به حق و حقیقت در طلب سیمرغ ترغیب کند و به حرکت در آورد. به اعتقاد دکتر زرین کوب «منطق الطیر در واقع یک نوع حماسه عرفانی است که شامل ذکر مشکلات و خطرهایی می شود که بر سر راه سالک قرار دارد ... منطق الطیر حماسه مرغان روح و حماسه ارواح خداجوی و حماسه طالبان معرفت است ».

سیمرغ

 

سیمرغ عطار مرغی است افسانه ای که مقامی والا دارد و در آثار عرفای نامی ایران از او به عنوان حکیم روحانی و یا کاملترین وجوه بشری  تعبیر شده است. اما نگاه عطار به سیمرغ نیز متفاوت است. از نگاه عطار سیمرغ نماد و منبع و سرچشمه هستی و وجود حضرت باری تعالی است که انسانهای کامل جهان، تمام تلاش خود را صرف شناسایی او می کنند و تلاش می کنند تا باطی مراحل سیر و سلوک و گذشتن از دشواریها و مهالک راه، به معرفت حق تعالی دست یابند. عطار تلاش کرده است که به سالک راه حق و خواننده آثارش تذکر دهد که انسان خداجو زمانی می تواند به مرتبه معرفت حق تعالی برسد که خود را شناخته باشد و این برای کسی میسر نمی شود مگر با تلاش و کوشش بسیار .   

 

سالها گذشته. جهان همان جهان است و انسان همان انسان. چیزی فرق نکرده. نگاه کن: ما همه مرغانیم  در پی هد هد، به جستجوی سیمرغ. بیا برویم .

 « قصه‌ را که‌ می‌دانی
قصه‌ مرغان‌ و کوه‌ قاف‌ را ، قصه‌ رفتن‌ و آن‌ هفت‌ وادی‌ صعب‌ را، قصه‌ سیمرغ‌ و آینه‌ را ؟ 
قصه‌ نیست ؛ حکایت‌ تقدیر است‌ که‌ بر پیشانی‌ام‌ نوشته‌اند
هزار سال‌ است‌ که‌ تقدیر را تأ‌خیر می‌کنم
اما چه‌ کنم‌ با هدهد، هدهدی‌ که‌ از عهد سلیمان‌ تا امروز هر بامداد صدایم‌ می‌زند ؛
و من‌ همان‌ گنجشک‌ کوچک‌ عذرخواهم‌ که‌ هر روز بهانه‌ای‌ می‌آورد ، 
بهانه‌های‌ کوچک‌ بی‌مقدار .
تنم‌ نازک‌ است‌ و بال‌هایم‌ نحیف
من‌ از راه‌ سخت‌ و سنگ‌ و سنگلاخ‌ می‌ترسم
من‌ از گم‌ شدن ، من‌ از تشنگی ، من‌ از تاریکی‌ و دوری ، واهمه‌ دارم .
گفتی‌ قرار است‌ بال‌هایمان‌ را توی‌ حوض‌ داغ‌ خورشید بشوییم ؟ 
گفتی‌ که‌ این‌ تازه‌ اول‌ قصه‌ است ؟ 
گفتی‌ که‌ بعد نوبت‌ معرفت‌ است‌ و توحید ؟ 
گفتی‌ که‌ حیرت ، بار درخت‌ توحید است ؟ 
گفتی‌ بی‌ نیازی ... ؟ 
گفتی‌ که‌ فقر ... ؟ 
گفتی‌ که‌ آخرش‌ محو است‌ و عدم ... ؟

آی‌ هدهد ! آی‌ هدهد ! بایست ؛ نه ، من‌ طاقتش‌ را ندارم ...

بهار که‌ بیاید ، دیگر رفته‌ام . بهار ، بهانه‌ رفتن‌ است
حق‌ با هدهد است‌ که‌ می‌گفت
رفتن‌ زیباتر است ، ماندن‌ شکوهی‌ ندارد ؛ آن‌ هم‌ پشت‌ این‌ سنگریزه‌های‌ طلب .

گیرم‌ که‌ ماندم‌ و باز بال‌بال‌ زدم ، توی‌ خاک‌ و خاطره ، توی‌ گذشته‌ و گل
گیرم‌ که‌ بالم‌ را هزار سال‌ دیگر هم‌ بسته‌ نگه‌ داشتم
بال‌های‌ بسته‌ اما طعم‌ اوج‌ را کی‌ خواهد چشید ؟
می‌روم ، باید رفت ؛ در خون‌ تپیده‌ و پرپر
سیمرغ ، مرغان‌ را در خون‌ تپیده‌ دوست‌تر دارد
هدهد بود که‌ این‌ را به‌ من‌ گفت .
راستی ، اگر دیگر نیامدم ، یعنی‌ که‌ آتش‌ گرفته‌ام ؛ یعنی‌ که‌ شعله‌ورم
یعنی‌ سوختم ؛ یعنی‌ خاکسترم‌ را هم‌ باد برده‌ است .
می‌روم‌ اما هر جا که‌ رسیدم ، پری‌ به‌ یادگار برایت‌ خواهم‌ گذاشت
می‌دانم ، این‌ کمترین‌ شرط‌ جوانمردی‌ است .

بدرود ، رفیق‌ روزهای‌ بی‌قراری‌ام
قرارمان‌ اما در حوالی‌ قاف ، پشت‌ آشیانه‌ سیمرغ ، 
آنجا که‌ جز بال‌ و پر سوخته ، نشانی‌ ندارد ...»

مرقد عطار نیشابوری در شهر نیشابور

 

  

 

کلیدواژه