اسلام آوردن جوان آمریکایی
(last modified Thu, 28 Jun 2018 11:05:18 GMT )
سرطان 07, 1397 15:35 Asia/Kabul
  • اسلام آوردن جوان آمریکایی

بنیامین کیافچن ، تازه مسلمان آمریکایی: « آرامشی را که از مرور آیات قرآن در قلبم ایجاد می‌شد، پیش از آن در هیچ کتاب دیگری نیافته بودم. از آن پس در روزهای بی‌تابی و شب‌های بی‌خوابی ناگزیر به سراغ قرآن می‌رفتم تا راز آرامشی را که در لابه لای خطوط این کتاب آسمانی نهفته شده را بیابم. »

    کنجکاوی و پرسش درمورد جهان هستی، انسان و آیندۀ او ، و دقت در پاسخ هایی که مکاتب گوناگون به این موضوعات مهم داده اند، می تواند منجر به یافتن حقیقت شود. این همان راهی است که « بنیامین کیافچن» ( Benjamin Kwiecien ) جوان آمریکایی پیموده و سرانجام دین مبین اسلام را بهترین پاسخگوی همۀ شبهات و سؤالات خود یافته است. او اگرچه در خانواده ای مسیحی کاتولیک متولد شده، اما همچون والدینش علاقۀ چندانی به دین نداشت . او در مورد شخصیت کنجکاو خود می گوید: « از دوران نوجوانی، ذهن همیشه کنجکاوم به دنبال پاسخ به این سؤالات بود که از کجا و به چه دلیل به این جهان آمده‌ایم و سرانجام از این دنیا به کجا خواهیم رفت اما هرچه بیشتر می‌گشتم کمتر جوابی برای سؤالاتم می‌یافتم.» وی با اشاره به اعتقاد مسیحیان که عیسی را خدا می دانند، تأکید می کند: « من برخلاف آنان شخصیتی کنجکاو داشتم. باید می‌دانستم که خدا کیست، انجیل از کجا آمده و چه پیامی برایمان دارد.» این سوالات کیافچن همچنان بی پاسخ ماند تا آنکه او در دانشگاه به فراگیری درسی با عنوان ادیان جهان ، پرداخت. این درس می توانست شروع خوبی برای پاسخ به سوالات این جوان آمریکایی در زمینۀ جهان هستی و انسان از نگاه ادیان و مکاتب مختلف، از جمله اسلام باشد.

بنیامین کیافچن 

     مطالعات بنیامین کیافچن در بارۀ ادیان الهی و غیر الهی در محدودۀ درس دانشگاه باقی نماند و وی جستجو و کاوش را مدتها با پشتکار ادامه داد ، به طوری که از نقاط ضعف و قوت این مکاتب آگاهی یافت ، اما هیچیک برای او کامل و اقناع کننده نبود. به طور مثال ، او درمورد دین یهودیت می گوید : « درست است که یهودیت در اصل یکی از ادیان الهی بوده اما به تدریج با نژادپرستی آمیخته شده است و یهودیت منحرف‌ شده و به هیچ وجه قابل پذیرش نیست، زیرا یهودیان می‌گویند خدا نزد موسی آمده و به آنان از برتریشان نسبت به دیگر اقوام و پیروزی جهانی آن‌ها خبر داده است به همین علت معتقدند باید تمام اقوام دیگر دنیا را از بین ببرند و بر جهان حکومت کنند. » اما یکی از ادیان آسمانی که بنیامین درمورد آن به بررسی و تحقیق پرداخت ، دین هدایتگر اسلام بود. نظر نهایی وی در مورد این مکتب کامل و جامع چنین است: « در تمامی ادیان به دلیل تحریفاتی که صورت گرفته، نواقصی می‌دیدم که باعث می‌شد از همان ابتدا به آن آئین نقدی داشته باشم، ولی درباره اسلام و کتاب مقدس مسلمانان چنین نظری نداشتم و جالب بود با آنکه هنوز این دین را نپذیرفته بودم، دستورات و تعالیم آن‌ را از نظر فرهنگی و اجتماعی درست و معقول می‌دانستم و نمی‌توانستم هیچ ایرادی بر آن وارد کنم.» همان طور که کیافچن می گوید ، در این مرحله وی تنها از نظر عقل و منطق ، اسلام را برترین دین می دانست ، اما برای اعتقاد و عمل به اسلام ، ایمان قلبی لازم است.

     این رهیافتۀ آمریکایی در طول تحقیقاتش در بارۀ اسلام ، به مطالعۀ مهم ترین و معتبرترین منبع آن یعنی قرآن می پردازد. وی به مدت یک سال ، کتاب آسمانی مسلمانان را با دقت مطالعه می کند ، غافل از آنکه این معجزۀ بزرگ اسلام ، هرکس را که بدون غرض و با هدف دستیابی به حقیقت آن را بررسی کند ، به سوی خود جذب می کند. بنیامین به تدریج به قرآن علاقمند شد . او در این مورد می گوید : « آرامشی را که از مرور آیات قرآن در قلبم ایجاد می‌شد، پیش از آن در هیچ کتاب دیگری نیافته بودم. از آن پس در روزهای بی‌تابی و شب‌های بی‌خوابی ناگزیر به سراغ قرآن می‌رفتم تا راز آرامشی را که در لابه لای خطوط این کتاب آسمانی نهفته شده را بیابم. دستیابی به این احساس فوق‌العاده، بهانه‌ای شد تا با کلام قرآن انس بگیرم و به اسلام علاقه‌مند شوم. این علاقه ، انگیزه‌ام را برای یادگیری تعالیم و دستورات دین اسلام تقویت کرد. » به این ترتیب ، قرآن بار دیگر اعجاز خود را در هدایت این جوان جستجوگر نشان داد. اکنون او آماده پذیرش دین مبین اسلام بود. عامل دیگری که کیافچن را به برای اتخاذ این تصمیم تشویق کرد ، شخصیت و اخلاق والای پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) بود. او در دوران دانشجویی از دوستان مسلمان خود داستان هایی درمورد آن حضرت شنیده بود که درمورد آنها چنین می گوید : « ... داستان‌های پیامبر(ص) برایم جذابیتی خاص داشت اما آنچه که راه را برای من در این مسیر باز کرد، اخلاقی بود که از پیامبر(ص) در کتاب‌ها می‌دیدم.» به این ترتیب ، بنیامین کیافچن پس از حدود سه سال تحقیق و بررسی در مورد اسلام و قرآن، آن را به عنوان دینی کامل و مترقی برمی گزیند.

قرآن کریم

    اما نحوه اسلام آوردن و اولین نماز بنیامین نیز جالب است. او برای ادای شهادتین و خواندن نماز به یکی از مراکز اسلامی اطراف لس آنجلس می رود . وی ماجرا را چنین شرح می دهد : « وقتی به آنجا رفتم متوجه شدم که به یک مرکز شیعه آمده‌ام. در ابتدا کمی شک کردم چرا که مطالعه زیادی درباره تفاوت بین شیعه و سنی انجام نداده بودم، با خود فکر کردم شاید آماده نباشم خواستم به خانه بازگردم اما ناگهان نظرم تغییر کرد و ماندم تا ببینم شیعیان چگونه افرادی هستند و تفکرشان چه تفاوتی با اهل سنت دارد. » پیرمردی دانا و روشن ضمیر ، اسلام را برای جوان آمریکایی طوری توصیف می کند که در قلب او می نشیند و آماده گفتن شهادتین می شود. وضو و نماز خواندن را از همان پیرمرد می آموزد . وی در بارۀ اولین نماز خود می گوید : « برای اولین بار نمازم را در آن مرکز شیعه خواندم؛ حس رضایت بخشی از عملم داشتم.» پس از نماز ، پیرمرد از بنیامین دعوت می کند که شب جمعه برای خواندن دعای نورانی و پرمحتوای کمیل که از حضرت علی (ع) نقل شده است ، به آنجا برود. وی این دعوت را می پذیرد و در مراسم دعا ، یک سخنران ، از شخصیت و رفتار و فضائل آن حضرت می گوید و او مجذوب امام علی (ع) می شود. وی درمورد حضرت علی (ع) اظهار می دارد : « ایشان نمونه بهترین مسلمان بعد از پیامبر(ص) هستند. امام علی(ع) فردی درستکار، راستگو و صبور بودند که همیشه به دیگران احترام می‌گذاشتند، من نیز می‌خواهم رفتار ایشان را سرلوحه زندگی خود قرار دهم.»

     به این ترتیب ، عرصه دیگری برای مطالعات این رهیافتۀ آمریکایی گشوده می شود و این بار او در بارۀ تشیع به بررسی می پردازد . کیافچن در این زمینه چنین توضیح می دهد : « وقتی مسلمان شدم آشنایی زیادی با اهل بیت(ع) نداشتم. تنها می‌دانستم که شیعیان بعد از پیامبر(ص) امام علی(ع) را قبول کردند، اما نمی‌دانستم اهل بیت(ع) چه کسانی بودند و یا چرا آنها در اسلام مهم هستند. پس بعد از مسلمان شدن به مطالعه درباره آنان پرداختم. آنگاه متوجه جایگاه والای اهل بیت(ع) شدم و بعدها نیز گرایش قلبی به تشیع پیدا کردم. » اکنون وی به اهل بیت پیامبر (ع) ، به ویژه امام حسین (ع) ارادت خاصی دارد و درمورد قیام ایشان می گوید : « امام حسین(ع) حاضر شدند به خاطر خدا از جان خود و خانواده‌ شان بگذرند و همه چیز را فدای اسلام کنند. ایشان در این قیام نه تنها شکست نخوردند بلکه پیروز واقعی میدان نبرد شدند. ... پس از شنیدن داستان کربلا صد در صد مطمئن شدم که گرایش قلبی به اهل بیت(ع) و تشیع دارم؛ حال یکی از بزرگ‌ ترین آرزوهایم، سفر به کربلا و زیارت مرقد ایشان است. » بنیامین در قبال حضرت مهدی (عج) نیز که برای برقراری حکومت عدل الهی و نابودی ظلم و ستم قیام خواهد کرد، احساس وظیفه می کند و می گوید : « گاهی در خلوت با خود به این موضوع فکر می‌کنم که امام زمان(عج) کیست و وظیفه من نسبت به ایشان چیست؟ چرا که مسلمانان باید از وظیفه خود نسبت به امام زمان خود آگاه باشند.»

کیافچن  

    به هر حال اسلام تغییرات مثبت فراوانی در زندگی این تازه مسلمان آمریکایی ایجاد کرده است. وی حتی قبل از مسلمان شدن نیز به برخی احکام آن عمل می کرد ، چنانکه می گوید : « قبل از پذیرش رسمی اسلام به بسیاری از رفتارهای مسلمانان عمل می‌کردم که این موجب تعجب خانواده‌ام شده بود. حاضر نبودم گوشت خوک یا مشروب بخورم و از قماربازی پرهیز می‌کردم.» اما ماجرای آگاهی خانوادۀ بنیامین از مسلمان شدن وی نیز عبرت آموز است. اسلام آوردن او اینچنین آشکار می شود : « ... یکی از خواهرانم که متوجه تغییر سبک زندگی من شده بود و حدس می‌زد که به اسلام گرایش پیدا کردم روزی از من پرسید آیا مسلمان شده‌ای؟ و من در جواب گفتم بله. و پس از آن دیگر بر همه ثابت شد که من مسلمان شده ام» همان طور که انتظار می رفت ، خانوادۀ کیافچن تحت تأثیر تبلیغات اسلام ستیزانه رسانه های آمریکایی ، ابتدا موضعی مخالف با این تصمیم وی گرفتند ، اما رفتار صحیح یک مسلمان می تواند همه چیز را تغییر دهد ، همچنانکه برای بنیامین نیز چنین اتفاقی رخ داد. او توضیح می دهد که : « خانواده من با مشاهده تغییر رفتارم بعد از گذشت مدتی ، از مسلمان شدنم بسیار راضی شدند. مادرم خوشحال بود که من زندگی سالمی دارم و مانند جوانان دیگر به قمارخانه نمی‌روم و یا شب‌ها به دنبال مشروب‌خواری نیستم. نگاه آنان دیگر به اسلام تغییر کرده بود و برای آن احترام قائل بودند. ... سعی می‌کردم نماینده خوبی برای اسلام باشم و به سوالاتشان درباره اسلام به خوبی پاسخ دهم.»