ابعاد جنگ هیبریدی آمریکا علیه ایران / تقلای استعمار علیه ایدئولوگ مقاومت جهانی
پارس تودی - ایالات متحده به عنوان سردمدار اِعمال فشار از طرف جریان سلطه گر غربی بر ایران از همه ابزارها و مؤلفههای ممکن برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی که منتقد جدی ماهیت استعماری و سلطه گر غرب است، استفاده کرده است. از زمان پیدایش جمهوری اسلامی این ابزارها ترکیبی از سیاستهای مختلف سخت و نرم بوده است.
براندازی و ایجاد ناآرامی های سیاسی، تحریم و فشار اقتصادی، عملیات پنهان و ترور، حمایت از گروههای شبهنظامی، اقدامات نظامی، حمایت از تجاوزگران منطقهای به ایران، خرابکاری و نبرد سایبری، اتهامات دروغین حقوق بشری به ایران و تهاجم فرهنگی به کشور بخشی از این موارد است.
تحریمهای پیچیده و چند لایه اقتصادی موید الگوهای پیچیده و ترکیبی جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران است.
یکی از خصایص مهم جنگ ترکیبی پیشینی نبودن الگوی آن است. در واقع این نوع از جنگ تابع مدلهای پیشینی قطعی نیست بلکه با بهرهگیری از یک سری از اصول مشخص و مهم و مبتنی بر کد اختصاصی جامعه هدف و به صورت منحصربه فرد عمل میکند.
در این راستا و با واکاوی مؤلفههای جنگ هیبریدی میتوان به این نتیجه رسید که الگوی جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران مدل پیشرفته و اختصاصی ایران است که مبتنی بر پیچیدهسازی محیط اطلاعاتی با هدف رسیدن به تأثیرات شناختی و ساخت رژیم ویژه اجتماعی است.
وزارت دفاع آمریکا، در دکترین خود درباره عملیات اطلاعاتی،محیط اطلاعاتی را سه بُعد به هم پیوسته قلمداد میکند که به طور مداوم با افراد، سازمانها و سیستم ها در تعامل است. این ابعاد عبارتاند از بُعد فیزیکی، اطلاعاتی و شناختی.
بُعد فیزیکی یا در واقع همان محیط عینی از سیستمهای فرماندهی و کنترل، تصمیمگیرندگان اصلی و زیرشاخههای پشتیبانی تشکیل شده است. بعد اطلاعاتی به جایگاه و نحوه جمعآوری، پردازش، ثبت و ذخیره، توزیع و محافظت از اطلاعات مرتبط میشود. بعد شناختی نیز بهعنوان بعد سوم در این زمینه به انسانها اشاره دارد و در واقع شامل ذهن کسانی است که اطلاعات را دریافت و منتقل کرده و به آنها پاسخ میدهند و یا بر اساس آنها عمل میکنند.
در واقع دشمنان جمهوری اسلامی ایران که در راس آنها آمریکا و رژیم صهیونیستی و برخی از کشورهای اروپایی مانند انگلستان قرار دارند، از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در راستای حمایت از ایجاد معارضان داخلی، با کمکهای مالی و تجهیزاتی خود، به نوعی غیرمستقیم وارد جنگ مسلحانه علیه نظام شدند و در یک همسویی کامل، با استفاده از شیوههای مختلف، همچون ایجاد ایده های تجزیه طلبی در ایران با ایجاد غائله های قومی، طراحی کودتاهایی مانند کودتای نوژه، مداخله نظامی مستقیم مانند حادثه طبس و راه اندازی جریان تروریسم داخلی با کمک گروه تروریستی مجاهدین خلق و در جهت حذف فیزیکی رهبران انقلاب از صحنه، در پی ساقط کردن نظام حاکم بر ایران برآمدند. با بروز شکست در شیوههای یادشده، جنگ هشت ساله بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل شد.
غرب استعماری و علیالخصوص آمریکا، راهبردی را در مواجهه با ایران در پیش گرفته که صرفاً به ابعاد واحدی محدود نمیشود بلکه ترکیبی از ابعاد و مؤلفههای مختلف است. این راهبرد ترکیبی از سه لایه فیزیکی، اطلاعاتی و شناختی است که مبتنی بر نقاط ضعف و مفاصل شبکه ای ایران ساخته شده است. این ساحت ترکیبی از فشارهای متنوع و سینرژی اقتصادی، سیاسی، نظامی، خرابکاری و حملات سایبری و جنگافروزی در مناطق نفوذ ایران را در برمیگیرد.
به نظر میرسد هدف نهایی نیز تغییر نظام سیاسی و یا فروپاشی سامان سیاسی جمهوری اسلامی ایران است که نقطه وقوع آن در تغییرات شناختی قرار دارد. بدیهی است که کیفیت راهبرد فشار غرب و همچنین عملکرد بسیاری از رؤسای جمهور آمریکا از جمله ترامپ علیه جمهوری اسلامی ایران نیز در چارچوب جنگ هیبریدی قابل پردازش است.
موضوع نفوذ در دایره محیط اطلاعاتی همواره یکی از نقاط مزیت دشمنان برای کنترل محیط خاکستری و اعمال فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی ایران بوده است. در این بین به نظر میرسد حتی ابراز علاقهمندیهای گاهوبیگاه مجدد آمریکا به مذاکره با جمهوری اسلامی، بخشی از رویکرد جامع نبرد ترکیبی علیه جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود و میتوان از آن به عنوان سلاح مذاکره یاد کرد.
در واقع در این رویکرد همه مؤلفهها در کنار یکدیگر در پی ایجاد بحران تصمیم و کنش برای جامعه ایرانی و مسئولان هستند.
همانطور که در دولت ترامپ نیز این مهم قابل ردیابی بود که منجر به طولانی شدن شرایط مناسب برای تقویت اثرگذاری نبرد ترکیبی میشود.
* این مطلب برگرفته از مقاله (تحلیل جنگ هیبریدی غرب علیه جمهوری اسلامی ایران) است که در نشریه علمی آفاق امنیت منتشر شده است.
عبارات کلیدی: ایران ، مذاکره ایران و آمریکا ، اتهامات حقوق بشری علیه ایران، جنگ شناختی چیست، جنگ ترکیبی چیست