میزان 20, 1395 10:16 Asia/Kabul
  • حافظ ستایشگر حماسه عاشورا

تاسوعای حسینی امسال همزمان شده است با روز بزرگداشت حافظ. بدین مناسبت گذری به برخی اشعار حافظ و ارتباطش با واقعه عاشورا داشته ایم.

 

با ورود اسلام به سرزمین ایران و پذیرش اسلام توسط ایرانیان، ‌فرهنگ اسلامی به بخشی غیر قابل انفکاک از فرهنگ ایرانی تبدیل شد. ایرانیان در همان حال که خود را ایرانی احساس می کردند، مسلمان نیز بودند و تقابلی میان ایرانی بودن و مسلمان بودن نمی دیدند. واقعه کربلا، از جمله وقایعی است که برای ایرانیان از ارزش خاصی برخوردار است و همچون یک حماسه عظیم در تاریخ جهان اسلام بدان نگریسته شده است. نهضت امام حسین (ع) یک نهضت کاملاً عقلانی بود و کار ایشان کاری الهی بود. شهادت طلبی امام حسین(ع) یک خودکشی بی منطق نبود، بلکه هدفش رسوا کردن رژیم اموی و برگردان اسلام از راه انحرافی به مسیر درست بود. ایشان آگاهانه حرکت کرد و آماده شهادت شد و با شهادت طلبی خود مسیر زوال مشروعیت نظام اموی را تسریع و تشدید کرد.

یکی از درس های مهمی که می توان و می باید از واقعه کربلا گرفت این است که ببینیم کجا می ارزد که آدمی جان خود را ببازد. هنگامی که ظلم شکل اجتماعی پیدا می کند و شخص با یک بی عدالتی ساختاری و بنیانی مواجه می شود، یعنی می بیند که ظلم تبدیل به سنت شده و می رود که شیوه و رویه همگانی شود، قیام واجب است. این قیام، هم عنصری عقلانی دارد و هم عنصری عاشقانه. در آن هم دیانت درج است و هم شهادت؛ هم عاقلی و هم عاشقی.

واقعه کربلا و شهادت حضرت امام حسین (ع)برای شاعران موضوعی پر جذبه و عبرت آموز بوده و بر ذهن و زبان بسیاری از سرایندگان ادب پارسی و حتی برخی از شاعران متعهد جهان سایه افکنده است. شمس الدین محمد حافظ از جمله شاعران بزرگ ایرانی است که بطور مشخص نسبت به شخص امام حسین (ع) و قیام او ارادت خاص دارد و یاد و نام ایشان را در آثارش، اگر چه با زبان رمز، زنده و محترم نگه داشته است. با توجه به مقام والای حافظ به عنوان اندیشمندی مسلمان در ادبیات ایران و جهان، وجود تلحیمات و نشانه هایی از دلبستگی این شاعر بزرگ به امام آزادگان حسین بن علی (ع) در اشعار وی دور از انتظار نیست.

هنر حافظ تنها شاعری نیست، او اندیشمندی ژرف نگر، دین داری نواندیش و سخنوری توانمند است که توانسته است باورها و اعتقادات و تفکراتش را  به زبانی انتقال دهد که مردمان همه اعصار مشتاق شنیدنش باشند. زبان شعری حافظ با ایهام و ابهام و رمز آمیخته است و این به دلیل عصری است که حافظ در آن زندگی می کرده  روزگار او روزگاری است که به نگاه حافظ، از آسمان فتنه می بارد پس مجالی برای گفتگوی ساده و بی پیرایه نیست. او زبان رمز را برگزیده تا تنها دوستان و اهل راز به معنای آن برسند. زبانی که او در اشعارش اختیار کرده زبانی است که هم قابلیت بیان ناگفتنی های بسیار را دارد و هم شاعرش را از فتنه های زمان در امان نگه می دارد. حافظ با استفاده از این زبان رمزآلود واقعه عاشورا و آنچه بر امام حسین (ع) و خاندان و یارانش در سرزمین کربلا گذشته است در ابیات بی شماری تصویر کرده و عشق و ارادت خود را به خاندان پیامبر ابراز نموده است.

حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق

بدرقه رهت شود همت شحنه نجف

به اعتقاد استاد جلال الدین همایی منظور از خاندان، اهل بیت پیامبر اسلام (ص) است و نیز شحنه نجف کسی غیر از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نمی تواند باشد. وارد بحث دیرینه اختلاف نظر محققان در باره شیعه یا سنی بودن خواجه شمس الدین حافظ شیرازی نمی شویم چرا که اشعار او نماینده صادق افکار و اعتقادات اوست. به اعتقاد بهاءالدین خرمشاهی حافظ پژوه معاصر: «شعر حافظ آینه دار طلعت و طبیعت یک قوم است؛ زندگی نامه جمعی ماست. همین است که عاشق و غریب و اسیر و دردمند و عارف و عامی و آزاداندیش همه نقش خویشتن را در آیینه صافی شعر او باز می یابند... ».

حافظ گاه در بیتی به توصیف حماسه کربلا پرداخته و گاه غزلی را به این واقعه اختصاص داده است. تمامی ابیات اولین غزل دیوان حافظ با واقعه کربلا مطابقت دارد.

الا یا ایها الساقی

معاویه برخلاف خلفای راشدین خلافت را در خانواده خود موروثی کرد و فرزندش یزید را به عنوان جانشین خود انتخاب نمود. یزید پس از مرگ پدر، بر جای پدر نشست. او پس از مرگ معاویه در نیمۀ دوم رجب سال ۶۰ اعلام خلافت کرد و در نامه‌ای به ولید ابن عتبه حاکم  مدینه از او خواست که از حسین بن علی، عبدالله ابن زبیر و عبدالله ابن عمر برای او بیعت بگیرد. اجرای خواست یزید با موانع زیادی روبرو شد وبا اعلام خلافت او اعتراضات بسیاری در بین مسلمانان شکل گرفت. علاوه بر این سه تن، تعداد دیگری از جمله عبدالرحمن ابن ابی بکر، اصحاب پیغمبر، خوارج و شیعیان عراق خلافت موروثی را خلاف سنت پیغمبر و سیره خلفای راشدین می‌دانستند.

امام حسین (ع) کسی نیست که بیعت یزید را بپذیرد. او یزید را در جایگاهی نمی بیند که تکیه بر جانشینی پیامبر بزند او به خوبی آگاه است که خلافت یزید یعنی از بین رفتن دین اسلام و به هدر رفتن تمام زحمات پیامبر گرامی اسلام. او تصمیم می گیرد به هر بهایی شده با یزید مبارزه کند ولو به کشته شدن خود و فرزندانش و اسارت اهل بیتش منتهی شود. او تصمیم قاطعانه ای گرفته است چون احساس تکلیف نموده است و در انجام این تکلیف آماده است از هرچه دارد بگذرد. او قیام می کند تا دین جدش را اصلاح نماید.

امام حسین علیه السلام آماده حرکت است. افراد گوناگون برای خیر خواهی های دنیوی، آن حضرت را از حرکت منع می کنند. امام حسین (ع) عاشقانه راه می پوید و جز به انجام وظیفه شرعی خود که همانا امر به معروف و نهی از منکر و مخالفت صریح با یزید و نجات امت اسلام و جهاد در راه خداست، نمی اندیشد و حافظ به زیبایی این صحنه را تصویر کرده است:

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم

جرس فریاد می دارد که بر بندید محملها

 شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها

9 روز از آمدن حسین بن علی و خاندان و یارانش به سرزمین کربلا می گذرد. آب را بر حسین بن علی و یارانش بسته اند. فراموش کرده اند که آنان خاندان پیامبرشان رسول الله و امامشان علی بن ابیطالب هستند. 

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس

گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس

ابوالفضل عباس برادر و شیرمرد سپاه امام حسین (ع) که تاب تشنگی فرزندان و خانواده امام را نداشت. جوانمردانه به طلب آب به سپاه دشمن زد و قامت سروگونه اش در محاصره کافران ناجوانمردانه به خون آغشته شد. سروقد دلیری که تاریخ تا به آن روز به خود ندیده بود به خاک و خون درغلتید.

شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان

که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان

مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت

  گفت اى چشم و چراغ همه شیرین سخنان

 کمتر از ذره نه اى پست مشو مهر بورز

 تا به خلوتگه خورشید رسى چرخ زنان

صبح روز دهم جنگی کاملاً نابرابر بین لشکر حق و باطل شروع شد. تمامی یاران با کمال شجاعت جنگیدند و حماسه آفریدند. اذان ظهر شد. از یاران امام جز عبدالله برادر زاده خردسالش و امام سجاد که او هم بیمار بود کسی باقی نمانده بود. امام خود عازم میدان شد و عبدالله خردسال نیز به اصرار خود در پیشاهنگ امام به میدان رزم رفت تا امام را برای ادای فریضه نماز محافظت نماید. امام نماز را به جای آورد. آن کودک خردسال نیز به شهادت رسید. سر مبارک امام توسط شمر ذی الجوشن از قفا بریده شد.

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا

سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

خون مبارک امام، که عصارۀ تمام عشق عالمیان به خدا بود مانند شراب سرخ رنگی که به یکباره از خمره بیرون بریزد به سجده گاهی که او نمازگزارده بود ریخت.

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلها

جنگ تمام عیار پایان یافت. لشکریان به خیمه ها ریختند و خیمه ها را آتش زدند و زنان و کودکان را از خیمه ها بیرون ریختند. و هر تار موی آنها که معطر از عشق به خدا و امام بود آشفته شد. عطر آن چنان فضا را معطر ساخت که تا قیامت آن بوی خوش به مشام دوستداران خواهد رسید .

به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید

زتاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها

صبح روز یازدهم محرم سال 61 کاروان اسرا را به طرف کوفه حرکت دادند و بعد به شام بردند. یزید مجلسی بر پا کرد و خطبه مشهور زینب (س) قهرمان کربلا، پلیدی یزیدیان را افشا کرد و برای همیشه رسوای تمام تاریخ کرد. قرن ها گذشته است و دوستداران امام حسین و اهل بیت پیامبر با زنده نگه داشتن عاشورا، جنایات خاندان معاویه و یزید را در مجالسی که به همین مناسبت برگزار می کنند افشا می نمایند. 

همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر

نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها .

 

 

 

کلیدواژه