بررسی روزنامه های چاپ کابل 29 سنبله 1396
"اداره امور مشت نمونه ی خروار است" ،"بازار معامله ی نمایندگان با وزیران دوباره گرم می شود" و "چالش دلدادگان حقوق بشر غربی" عناوین سرمقاله روزنامه مهم امروز افغانستان است که در ادامه میخوانید:
"اداره امور مشت نمونه ی خروار است" عنوان مطلبی از روزنامه ی ماندگار است که در آن چنین آمده است:
پس از جنجالیشدن افشای طرح راهنمایی قومگرایانه در اداره امور، ارگ ریاستجمهوری میگوید: رفتار اشتباه فرد یا حلقهیی، پیوندی با دیدگاه رهبری حکومت وحدت ملی ندارد. اما برخی از آگاهان سیاسی با انتقاد از غنی و حکومت وحدت ملی میگویند: اداره امور مشت نمونۀ خروار است، آنچه در اداره امور میگذرد، هیولای خاموشی است که زیر پوست همه ادارات دولتی افغانستان جریان دارد.
این واکنشها پس از افشای سندی ابراز میشود که یک حلقه مشخص در اداره امور برای نصب یک قوم خاص در اداره امور کار میکند، در این سند ۱۲ مادهیی تلاش شده که اقوام غیر پشتون از اداره امور حذف شوند.
ماندگار می افزاید:این متن دوازده مادهای، شرح وظایفی است که باید اعضای «تیم» که عمدتاً بر محور ثوابالدین مخکش و اطرافیان مورد اعتماد داوود نورزی جمع شدهاند، انجام بدهند. سه نکته در این متن برجسته است:
۱- تقویت روحیه ی قومی و برخورد گزینشی با فرصتها و پستهای دولتی.
۲- آسیب زدن به کارمندانی که با این تیم نزدیک نیستند و برای آنها مزاحمت میکنند.
۳- تقویت اعضای تیم برای گرفتن پستهای مهم این اداره.نشر این سند، در رسانههای اجتماعی واکنشهای گسترده در پی داشته و بسیاری از منتقدان، آن را نمونهی از رفتار دوگانه و متعصبانه در ادارات دولتی خواندند.و اما اداره امور ریاستجمهوری در واکنش به این موضوع گفته که این مسأله نظر شخصی یک فرد است و دیدگاه این اداره را بیان نمیکند.با این وجود پس از نشر این سند و بالا گرفتن انتقادها، ثوابالدین مخکخ معاون اداره امور ریاستجمهوری برکنار شد.
"بازار معامله ی نمایندگان با وزیران دوباره گرم می شود" عنوان سرمقاله ی روزنامه ی آرمان ملی است که در آن چنین نوشته است:
قرار است در آینده نزدیک هشت تن از نامزدوزیران حکومت جهت گرفتن رأی اعتماد به مجلس نماینده گان معرفی شوند.دیروز تعدادی از نماینده گان از معامله برخی از آنها با وزیران اظهار نگرانی کردند و گفتند که ممکن است بازهم نماینده گان به خاطر به دست آوردن پول و اهداف شخصی شان با وزیران، دست به معامله بزنند و معیار شایستگی و لیاقت وزیران را در نظر نگیرند.
آرمان ملی می افزاید:
با کسب تجربه از گذشته ها، خلاف رفتاری برخی از نماینده گان با وزیران تنها هنگام رأی اعتماد خلاصه نمی شود، بل تعدادی از آنها همواره به دروازه وزیران می روند و می خواهند خواسته های شخصی شان را بر آنان تحمیل کنند.اگر وزیر به خواست همین نماینده گان لبیک بگوید و اقوام و نزدیکان شان را در وزارت خودش بگمارد و یا نماینده محترم را! در گرفتن قراردادها کمک کند، چنین وزیر نه استجواب خواهد شد و نه استیضاح، در غیر آن اگر وزیر به خواست های غیر قانونی کدام نماینده جواب رد بدهد در آن صورت نماینده گان ده ها اتهام را به وی وارد خواهند کرد و این وزیر بیچاره زیر فشار جدی برخی نماینده گان قرار خواهد گرفت.
و نگاهی می اندازیم به روزنامه ی انصارکه در سرمقاله ای تحت عنوان "چالش دلدادگان حقوق بشر غربی" چنین نوشته است:
امروز نامـ "آنگ سان سوچی" به عنوان یکی از منفورترین جنایتکاران بشریت، رسواکننده اعتبار آنچه تحت عنوان صلح و حقوق بشر و انسانیت و آزادی و برابری توسط نهادهای بینالمللی غربی تبلیغ میشود و به ابزاری برای فشار بر کشورهای دیگر تبدیل شده است. و به تعبیری میتوان از این موضوع به عنوان "مرگ جایزه صلح نوبل" سخن گفت.
دهههای متمادی است که مفاهیمی چون حقوق بشر و دموکراسی و آزادی و... به ابزاری برای فریب افکار عمومی و چماقی برای کوبیدن بر سر مخالفین نظامـ سرمایهداری غرب بدل گردیده است. اما همچنان در درون کشورهای پیرامون نیز جریانهای خودباختهای وجود دارند، که همچنان آمال و آرزوهای خود را تلـاش برای تحقق حقوق بشر غربی دانسته و دستیابی به نمادهایی چون جایزه صلح نوبل و... را افتخاری برای خود میدانند.
درپایان انصار می افزاید:
غرب در فرایند جهانیسازی و گسترش سیطره تمدنی خود، از این ابزار برای همراه سازی نخبگان دیگر کشورها بهره میگیرد؛ از این رو هر چه نخبگان کشورها بیشتر دچار بحران هویت و معنا بوده و از نداشتن خودباوری و استقلـال فرهنگی رنج ببرند، میل به موفقیت در جشنوارههایی، چون اسکار و... در این جوامع بیشتر میشود. جالب آنکه سالهای متمادی است که سیاسی بودن و مدیریت جهتمند اهدای چنین جوایزی برای بسیاری از آگاهان و صاحبان بصیرت آشکار شده است، به ویژه در جایی که امثال اوباما، کارتر، اسحاق رابین، شیمون پرز و... برندگان آن باشند!
اما آنچه در میانمار در حال به وقوع پیوستن است، در اولین گامـ رسواکننده افرادی فریب خوردهای تمدن غربی است که با خودباختگی تمامـ به افرادی چون سوچی دل خوش کرده بود. امروز به خوبی آشکار گردیده که امثال سوچی بیش از آنکه به معنای واقعی مدافع حقوق بشر و آزادی و انسانیت باشند، بازیگرانی هستند که توسط دستگاههای امنیتی غربی شناسایی و به خدمت گرفته شده اند تا در بزنگاه مورد نیاز غرب با یدک کشیدن عناوین پرطمطراقی چون "برنده جایزه صلح نوبل" به کشتار مسلمانان مظلومـ میانمار بپردازند و همین عنوان موجب گردد تا افکار عمومی جهانیان از پذیرش اخبار این جنایات فجیع بزرگ ناتوان باشد!
فجایع میانمار فرصتی است تا همه آنهایی که همچنان غافلـانه به حقوق بشر غربی دل خوش داشتهاند، در مواضعشان بازنگری کرده و مفاهیمـ انسانی را نه در مکاتب غربی که در آموزههای مکتب رحمه للعالمین(ص) جستجو نمایند