سریر، سیرت و صراط طالبان -1
تحلیل جامعی از طالبان و اوضاع افغانستان به قلم دکترسعدالله زارعی نوشته شده اسات که در دو قسمت ارائه می شود.
گروههای ضدآمریکایی در افغانستان در یک تراز نبودند. «طالبان» مهمترین جریانی بود که به دلیل انگیزههای دینی و اعتقاد جدی به مبارزه با آمریکا و نیز برخورداری از شبکه گستردهای از هواداران میتوانست به راهبرد اخراج آمریکا از منطقه کمک کند.
به گزارش خبرگزاری فارس، سعدالله زارعی طی یادداشتی نوشت: در تیرماه 1400 ( ژوئن و ژوئیه 2021) ، بحث افغانستان و تحولات سیاسی و امنیتی آن در کانون مباحث منطقهای قرار گرفت. افغانستان به دلیل موقعیت جغرافیایی خود، از جمله همسایگی با چهار قدرت چین، روسیه، هند و ایران و تأثیر آن بر مسایل سیاسی، اقتصادی و امنیتی آنان، کشور مهمی به حساب میآید. یک جنبه دیگر اهمیت این تحولات شکست 20 سال جنگ آمریکا و اخراج نظامیان آن از افغانستان است که در نوع خود رخداد کمسابقهای محسوب میشود.
1.موقعیت انسانی و اقتصادی
افغانستان 652860 کیلومتر مربع مساحت دارد و با پاکستان (2430 کیلومتر)، تاجیکستان (1206 کیلومتر)، ایران (936 کیلومتر)، ترکمنستان (746 کیلومتر)، ازبکستان (137 کیلومتر) و چین (76 کیلومتر) مرز دارد. این کشور معادن زیرزمینی فراوانی دارد، از جمله گاز طبیعی، نفت، زغالسنگ، مس، کرومیت، طلق، سولفات باریوم، گوگرد، سرب، روی، آهن، نمک، سنگهای قیمتی و اورانیوم. ارزش این معادن سه هزار میلیارد دلار برآورد شده است. افغانستان از نظر گونه گیاهی که علاوه بر ارزش غذایی و دارویی، ارزش توریستی هم دارد، با دارا بودن حداقل 5000 گونه گیاهی، از این جهت یکی از غنیترین کشورهاست. گفتنی است آلمان که در زمینه گونههای گیاهی یکی از کشورهای غنی به حساب میآید و البته از نظر وسعت (با دارا بودن 357386 کیلومتر مربع) کمی بیش از نیمی از افغانستان است، حدود 4000 گونه گیاهی دارد و در مرتبه بعد از افغانستان قرار میگیرد.
افغانستان از نظر منابع آبی هم کشور پرآبی است. رود آمو، هریررود، ارغند آب، هیرمند، رود کابل و آمودریا علاوه بر افغانستان کشورهای تاجیکستان، ازبکستان، پاکستان و ایران را هم پوشش میدهند و لذا افغانستان از قدرت هیبرو استراتژیک نیز برخوردار است. .
جمعیت افغانستان حدود 40 میلیون نفر برآورد شده که 2/64 درصد آن بین یک تا 24 سال سن دارند. این در حالی است که سن فقط 5 درصد جمعیت این کشور 55 سال به بعد است. نرخ رشد جمعیت این کشور 3/2 درصد و در ردیف دهم دنیاست. بنابراین میتوان گفت که افغانستان کشور جوانی است و جمعیت جوان آن در دهههای آینده افزایش نیز خواهد داشت. 77درصد جمعیت افغانستان اولاً به زبان فارسی تکلم میکنند و 23 درصد هم زبان اولشان پشتونی، ازبکی، ترکمنی، بلوچی، نورستانی، پشهای و... و زبان رسمی این کشور، «فارسی دری» است. پشتونها حدود 40 درصد، تاجیکها حدود 32 درصد، هزارهها حدود 12 درصد، ازبکها حدود 9 درصد، ایماقها حدود 4 درصد، ترکمنها حدود 3 درصد، بلوچها حدود 2 درصد از جمعیت این کشور را تشکیل میدهند و درصد بسیار اندکی هم اقوام دیگر شامل پشهای، نورستانی، سیدها و براهوییها هستند. البته حداقل از 60 سال پیش به این طرف، هیچ سرشماری رسمیای در این کشور صورت نگرفته است و لذا آنچه از بافت و تقسیمات جمعیتی این کشور ذکر شد، متکی به نتایج پژوهشهائی است که سازمانهای مختلف تحقیقاتی دنیا در این خصوص ارائه کردهاند و ما در اینجا میانگین اعدادی را که ذکر کردهاند، آوردهایم.
افغانستان یک کشور عمدتاً روستایی است. براساس آماری که در سال 2011 از سوی سازمان ملل منتشر شد، 5/76 درصد جمعیت این کشور در روستاها زندگی میکنند و پایتخت (با حدود 5/4 میلیون نفر) تنها شهری است که جمعیت میلیونی دارد. کابل، قندهار، هرات، مزار شریف، قندوز، جلالآباد، طالقان، پل خمری، چاریکار، شبرغان، غزنی، خوست، سرپل، فیروزکوه و بامیان از نظر جمعیت پس از کابل قرار میگیرند.
پشتونهای این کشور عمدتاً در مناطق جنوبی، در مرز پاکستان و مناطق غربی، در مرز ایران و تاجیکها، هزارهها و ازبکها و شیعیان عمدتاً در مناطق مرکزی، شرقی و شمالی، در مرز پاکستان، هند، چین، تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان استقرار دارند. لذا افغانستان بین اقوام مختلف تقسیم شده و غیرپشتونها بر حدود 60 درصد خاک و حدود 60 درصد جمعیت این کشور احاطه دارند. پشتونها بر حدود 1650 کیلومتر مرز افغانستان با پاکستان و ایران و غیر پشتونها بر حدود 2887 کیلومتر مرز افغانستان با پاکستان، ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان و چین احاطه دارند.
شیعیان افغانستان شامل دو گروه جعفری و اسماعیلی، بین 17 تا 20 درصد (7 تا 8 میلیون نفر) جمعیت این کشور را شامل میشوند که به ترتیب در میان هزارهها، تاجیکها، پشتونها، ترکمانها و... قرار گرفتهاند و عمدتاً در مناطق مرکزی به سمت شرق این کشور سکونت دارند و جمعیت آنان در بامیان، غور، سمنگان، کابل، دایکندی، اُزرگان و سرپل تمرکز بیشتری دارد. گفته میشود حدود 30 درصد جمعیت کابل ـ حدود 35/1 میلیون نفر ـ را شیعیان این کشور تشکیل دادهاند که به صورت نسبتاً متمرکز در غرب پایتخت سکونت دارند. افغانستانیها بهطور کلی در دو تیره «درانیها» و «بارکزاییها» قرار میگیرند.
2.حکومت و سیاست
افغانستان در طول 300 سال اخیر دستخوش تغییرات و دگرگونیهای زیادی بوده است. حکومت این کشور در فاصله سالهای 1126 تا 1205 شمسی (1747 تا 1826 میلادی) به مدت 79 سال در دست درانیها بوده و در فاصله سالهای 1205 تا 1352شمسی ( از سال 1826 تا 1973 میلادی) به مدت 147 سال بارکزاییها اداره این کشور را در دست داشتهاند. افغانستان در این دو دوره به صورت پادشاهی اداره شده است. پس از این دوره تا امروز، درانیها و بارکزاییها بهطور مشترک در حکومت حضور دارند. در دوره بارکزاییها این کشور به اشغال انگلیس درآمد.
پس از دوره پادشاهی، به مدت پنج سال نظام جمهوری در افغانستان مستقر شد. با کودتای کمونیستهای تحت حمایت اتحاد جماهیر شوروی در سال 1357 (1978) نام این کشور به «جمهوری دموکراتیک افغانستان» تغییر داده شد.
با پیروزی مجاهدین اسلامی بر قوای شوروی و اخراج آنها و غلبه بر دولت دستنشانده مسکو، از سال 1371 تا 1375 (1992 تا 1996) «دولت اسلامی» با ریاستجمهوری استاد صبغةالله مجددی و استاد برهانالدین ربانی شکل گرفت. پس از پنج سال این حکومت ساقط شد و طالبان به مدت پنج سال «امارت اسلامی» را جایگزین آن کرد. با سقوط طالبان و اشغال نظامی افغانستان به وسیله قوای غربی به فرماندهی آمریکا، «دولت موقت» به ریاست حامد کرزی شکل گرفت و تا 1382 با قانونی موقت اداره شد.
این کشور در 14 دی 1382 (4 ژانویه 2004 ) با قانون اساسی جدید به «جمهوری اسلامی افغانستان» تبدیل شد و 18 سال دوام آورد. هماینک یک بار دیگر این کشور در آستانه تشکیل «امارت اسلامی افغانستان» قرار دارد و بناست هشتمین تحول بنیادی حکومتی را طی کمتر از 300 سال تجربه کند. در عین حال نگاهی به 274 سال تاریخ اخیر این کشور ـ یعنی دوران پس از استقلال از ایران ـ به ما میگوید افغانستان در طول این دوران درگیر جنگهای خارجی و داخلی بوده است.
این کشور سه بار به اشغال نظامی سه ابرقدرت ـ انگلیس در قرن 19، شوروی در قرن 20 و آمریکا در قرن 21 ـ درآمد و البته در هر سه نوبت، «قهرمانانه» از آن خارج شد. در طول این دوران، بهویژه از سال (1978) 1357 که کودتای کمونیستی موسوم به «انقلاب ثور» به وقوع پیوست، افغانستان همزمان با جنگ خارجی و درگیریهای مداوم داخلی مواجه بوده است. 30 سال از این دوران 43 ساله، افغانستان در اشغال نظامی شوروی و سپس آمریکا بوده است و در همین دوران جنگ داخلی بین اقوام هم جریان داشته که به دلیل تحریک اشغالگران بوده است. افغانستانیها پس از پایان اشغال این کشور توسط شوروی به سمت درگیری بین افراد و گروههایی پیش رفت که اخراج ارتش سرخ از این کشور، محصول همکاری آنان با یکدیگر بود.
البته در دوران ده ساله اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی، قدرتهای دیگر بینالمللی و منطقهای هم در درگیریهای داخلی این کشور ایفای نقش کردند که باید به آمریکا، انگلیس، عربستان، امارات و پاکستان اشاره کرد. آنان در این دوران به نام کمک به آزادسازی افغانستان از سیطره ارتش سرخ و «کمونیزم بینالملل»، بعضی از گروههای افغانی را که احزاب هفتگانه خوانده میشدند، علیه بعضی از آنان که به احزاب هشتگانه شمال موسوم بودند، تحریک و تسلیح و تأمین مالی میکردند. سیاست آنان این بود که پس از آنکه قوای شوروی افغانستان را ترک کرد، جهادگران افغانی که هر دو صبغه دینی داشتند، به قدرت نرسند و بنای یک دولت اسلامگرای سنی که بهطور طبیعی با دولت اسلامگرای ایران قرابت پیدا میکرد، گذاشته نشود. کما اینکه وقتی طالبان در افغانستان به قدرت رسید، عربستان و پاکستان برای تبدیل پشتونهای طالب به گروهی فرقهگرا و وحدتستیز و رویارو قرار دادن آن با جمهوری اسلامی، همه توان خود را به کار گرفتند که البته موفق نشدند.
3.هویت طالبان
اولین بار در اواخر سال 1372 زمزمه تشکیل گروهی متشکل از طلبههای دینی مدارس پاکستان که گفته میشد تحت حمایت مالی عربستان سعودی قرار دارند، به گوش رسید. پس از چندی و در اوائل سال 1372 (1993) گروهی تحت نام «تحریک اسلامی طلبا»، با شعار اجرای شریعت اسلامی موجودیت خود را اعلام کرد. در سال 1373 (1994) و در زمان درگیری میان مجاهدین افغانی، نیروهای «طالبان» به شهر مرزی «اسپین بولدک» حمله و آن را تصرف کردند. پس از آن به ترتیب به ولایت قندهار و ولایت فراه حمله کردند. در نیمه دوم شهریور این سال (سپتامبر 1994) شهر هرات نیز به تصرف آنان درآمد.سپس شهر جلالآباد و بالاخره کابل به تصرف طالبان درآمد و جنگ در ایالتهای دیگر استمرار یافت. 26 می 1997 مزار شریف به تصرف طالبان درآمد؛ سه روز بعد با «قیام عمومی مردم» از آن عقبنشینی کرد، اما طالبان در حدود 14 ماه بعد با تلفات بسیار دوباره بر مزار شریف تسلط یافت.
سه روز پس از این، طالبان بر «ولایت تخار» سیطره پیدا کرد و یک ماه پس از آن بر «ولایت بامیان» نیز تسلط یافت. طالبان در 26 اکتبر1997 رسماً نام «امارت اسلامی افغانستان» را جایگزین دولت اسلامی افغانستان کرد. بنابراین اگرچه استقرار حکومت طالبان از اکتبر شروع شد، اما این به معنای تسلط کامل حکومت طالبان بر همه ولایات و ولسوالیهای این کشور نبود. کما اینکه طالبان در تاریخ 27 جولای 1999 حمله وسیع خود را برای تصرف ولایات شمال کابل آغاز کرد. این به معنای آن است که طالبان پنج سال درگیر استقرار حکومت مطلوب خود بود. حکومت مطلوبی که 12 نوامبر2001 با سقوط آخرین پایگاههای نظامی آن در اطراف شهر کابل به پایان رسید.
طالبان در این دوره، یک بار پس از آنکه با مقاومت شدید مردم در ولایات شمالی مواجه شد، در تاریخ 29 آوریل 1998به مذاکره با علمای جبهه متحد شمال در اسلامآباد تن داد. از آن طرف در دوره تشکیل امارت طالبان، این حکومت از سوی سازمان ملل و اکثریت قاطع کشورهای جهان و از جمله اغلب همسایگان این کشور به رسمیت شناخته نشد. سازمان ملل در تاریخ 25 اکتبر1999، یک سال دیگر اعتبار حکومت برهانالدین ربانی را که بیش از ده درصد افغانستان در اختیار نداشت تمدید کرد. پارلمان اروپا نیز هفت ماه پیش از سقوط طالبان، «احمدشاه مسعود» وزیر دفاع دولت ربانی را به بروکسل، پایتخت اتحادیه اروپا دعوت و از وی استقبال کرد.در این دوره هرج و مرج اتفاقات مهمی روی دادند. 26 سپتامبر1996 دکتر نجیبالله آخرین رئیسجمهور دوره مارکسیستها که به دفتر سازمان ملل در کابل پناهنده شده بود، به همراه برادرش احمدزی از این دفتر بیرون کشیده شد و به قتل رسید و بدنشان در میادین کابل به دار آویخته شدند.
در تاریخ 17 مرداد 1377 (8 اوت 1998) ، 9 دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی در حمله مهاجمان به کنسولگری ایران در مزار شریف به شهادت رسیدند. منابع خارجی گروه طالبان را عامل این حمله معرفی کردند که البته با تکذیب مکرر رهبران این گروه مواجه شد. بعضی از منابع امنیتی معتقدند حمله به کنسولگری ایران و شهادت 10 نفر از مأمورین ایرانی توسط سرویس اطلاعاتی پاکستان و با هدف ممانعت از شکلگیری روابط بین حکومت جدید افغانستان و ایران و نیز کشاندن پای ایران به درگیری صورت گرفت و ارتباطی به حکومت طالبان نداشت. در واکنش به تحولات افغانستان و اتفاقاتی که برای دیپلماتهای ایرانی افتاد، ارتش ایران 1 سپتامبر1998 دستاندرکار برگزاری یک مانور نظامی شد که منابع نظامی آن را علامت ورود ایران به جنگ علیه طالبان ارزیابی کردند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در آن زمان به برگزاری مانور در مرزهای شمال شرق کشور انتقاد و ورود ایران به درگیری را رد کردند.
طالبان در تاریخ 17 مارس 2000 بزرگداشت عید نوروز را که یکی از وجوه مشترک فرهنگی ایران، افغانستان و چند کشور دیگر است ممنوع کرد و از برگزاری جشن پرهیز داد و آن را غیرمشروع خواند. یک مفتی طالبان 27 فوریه 2001 فتوای نابودی تمام مجسمهها را به عنوان آثار شرک و مشرکین صادر کرد و 13 روز بعد آثار باستانی نایاب در ولایت بامیان تخریب شدند که اعتراضات شدیدی را در پی داشت. 9 سپتامبر 2001 حدود دو ماه پیش از آنکه آخرین پایگاههای نظامی طالبان در اطراف کابل سقوط کنند، چهره نامدار افغانستان، «احمدشاه مسعود» در منطقه خواجه بهاءالدین ولایت تخار به شهادت رسید. غربیها انگشت اتهام را به سوی طالبان گرفتند؛ اما بررسیهای اطلاعاتی بیانگر آن است که این ترور ناجوانمردانه از سوی سرویس اطلاعاتی انگلیس، MI6 و در پوشش مصاحبه یک خبرنگار و با استخدام عامل انتحاری به وقوع پیوست. گفته میشود آمریکا و انگلیس که در پی حمله به افغانستان و تصرف این کشور بودند، به دلیل آنکه احمدشاه مسعود را مهمترین خطر امنیتی در به نتیجه رسیدن این تهاجم و استقرار سیستم سیاسی ـ امنیتی مدنظر خود میدانستند، پیش از حمله از میان برداشتند و ردپای خود را با عملیات انتحاری از بین بردند تا اتهام علیه گروههای مذهبی نظیر طالبان پذیرفتنی باشد.
پیش از این در تاریخ 11 مارس 1995 یعنی در آغاز حرکت طالبان برای تصرف افغانستان، شخصیت جهادی برجسته شیعه «عبدالعلی مزاری» در ولایت میدان افغانستان در حالی که اسیر طالبان بود، به شهادت رسید. منابع اطلاعاتی ایران عامل این ترور را سرویس اطلاعاتی پاکستان و بعضی از منابع خارجی طالبان را مسئول به شهادت رساندن آقای مزاری دانستند و گفتند قدرت فوقالعاده مزاری در بسیج مردم و توانایی او در تقریب بین مذاهب باعث شد که طالبان او را مانع مهمی بر سر راه سیطره کامل آنان بر افغانستان و بهخصوص بر ولایات شمالی آن بداند و وی را از میان بردارد.
ادامه دارد....